بچه‌های انقلاب‌ بزرگ‌ شده‌اند

  اسفند و فروردين‌ 77، مجله دنیای سخن شماره‌ 78

 مي‌گوئيد نه‌؟ نشرياتي‌ را كه‌ آنها به‌ زيور طبع‌ آراسته‌ند نگاه‌ كنيد. بچه‌هايي‌ كه‌ در آغوش‌ انقلاب‌، با گرماي‌ سياست‌ آشنا شدند، از بطن‌ مادري‌ پرشور و پرسودا، به‌ درآمده‌اند و آن‌ هدف‌هايي‌ را مي‌جويند كه‌ در سال‌ 1357 براي‌ وصول‌ به‌ آن‌ برانگيخته‌ شده‌بودند. بر سبيل‌ اتفاق‌ نيست‌ كه‌ مكرر و بي‌وقفه‌ از جامعه‌ مدني‌ سخن‌ مي‌گويند و آن‌ را به‌ نام‌ تنها راه‌ و روش‌ ممكن‌ براي‌ تأمين‌ آزادي‌ها پيشنهاد مي‌كنند. بر سبيل‌ اتفاق‌ نيست‌ كه‌ پي‌ برده‌اند نظام‌ اجتماعي‌ ايران‌ يك‌ نظام‌ چند ارزشي‌ است‌ و خود را تمام‌ و كمال‌ بروز نمي‌دهد، مگر آنكه‌ يقين‌ حاصل‌ كند نهادهاي‌ دموكراتيك‌ فعال‌ شده‌اند و ديگر كسي‌ را به‌ جرم‌ دگرانديشي‌ به‌ صلابه‌ نمي‌كشند. آنها نگراني‌ خود را از اينكه‌ مبادا مردم‌ جامعه‌ مدني‌ را ايدئولوژي‌ تلقي‌ كنند پنهان‌ نمي‌دارند. آنها تاريخ‌ معاصر را خوانده‌اند و مي‌دانند از آن‌ سحرگاهان‌ خونين‌ – كه‌ جامعه‌ ايران‌ در كار خود باريك‌ شد و فهميد عدالتخانه‌ ندارد، حكومت‌ مشروطه‌ ندارد و خيلي‌ چيزهاي‌ ديگر ندارد، حكومت‌ مشروطه‌ ندارد و خيلي‌ چيزهاي‌ ديگر ندارد، پياپي‌ از هر آزموني‌ كه‌ گذر كرده‌است‌، دچار سوء تفاهم‌ شده‌ و نتوانسته‌ مفاهيم‌ واژه‌هاي‌ سياسي‌ را به‌ درستي‌ دريابد. تمام‌ واژه‌هاي‌ سياسي‌ كه‌ در مقاطع‌ زماني‌ از مشروطه‌ به‌ بعد به‌ خوردش‌ داده‌اند،  به‌ ظاهر با دموكراسي‌ همسو بوده‌، اما همين‌ كه‌ واژه‌ها به‌ عرصه‌ عمل‌ و اجرا نزديك‌ شده‌اند، رنگ‌ باخته‌اند و در نقطه‌ عكس‌ عمل‌ كرده‌اند. آنچه‌ در حافظه‌ تاريخي‌ ما ثبت‌ شده‌، احزاب‌، گروه‌ها و تشكل‌هايي‌ است‌ كه‌ به‌ پوسه‌اي‌ بي‌محتوي‌ از دموكراسي‌ تبديل‌ شده‌اند. بچه‌هاي‌ انقلاب‌ با شناخت‌ تاريخ‌ معاصر ايران‌ درصدد برآمده‌اند تا نگذارند جامعه‌ مدني‌ تعبير به‌ گونه‌ ايدئولوژي‌ شده‌ و آن‌ را چنان‌ كادربندي‌ و درجه‌بندي‌ كنند كه‌ با سلسله‌ مراتب‌ و فرامين‌ از بالا، قالب‌ نمي‌كرده‌ و فقط‌ پوسته‌اي‌ از آن‌ باقي‌ بماند، تلاش‌ بچه‌هاي‌ انقلاب‌ براي‌ تفهيم‌ جامعه‌ مدني‌، تلاش‌ براي‌ شناخت‌ يك‌ روش‌ است‌ كه‌ تحول‌ در كل‌ رفتارهاي‌ اجتماعي‌، فرهنگي‌ و سياسي‌ حاصل‌ آن‌ است‌. اين‌ روش‌ از خشونت‌ پرهيز مي‌كند و هرآنسك‌ را كه‌ در مسير شد جامعه‌ مدني‌ با رفتار خشونت‌آميز سنگ‌ مي‌اندازد، مورد انتقاد قرار مي‌دهد. آنان‌ كه‌ به‌ جامعه‌ مدني‌ اميد بسته‌اند مي‌دانند جامعه‌ مدني‌ مي‌آيد تا همگان‌ چماق‌ها را بر زمين‌ نهند و با يكديگر به‌ گفتگو بنشينند – بي‌آنكه‌ لزوماً با يكديگر آشتي‌ كنند – جامعه‌ مدني‌ شيوه‌اي‌ است‌ قانون‌مند براي‌ طرح‌ آرمان‌ها و انديشه‌هاي‌ گوناگون‌ و ناهمگون‌ در جامعه‌ا كه‌ هيچ‌كس‌ حق‌ ندارد ديگري‌ را كتك‌ بزند. هيچ‌كس‌ حق‌ ديگري‌ را كتك‌ بزند. هيچ‌كس‌ حق‌ ندارد از ديگري‌ حق‌ طرح‌ سؤال‌ را بگيرد. هيچ‌كس‌ حق‌ ندارد يواشكي‌ پنجه‌ بوكس‌ خود را كه‌ گاهي‌ به‌ صورت‌ يك‌ كارت‌ عضويت‌ است‌ به‌ آن‌ ديگري‌ كه‌ با او هم‌ مرام‌ نيست‌ نشان‌ بدهد. هيچ‌كس‌ حق‌ ندارد از ديگري‌ حق‌ طرح‌ سؤال‌ را بگيرد. هيچ‌كس‌ حق‌ ندارد ديگري‌ را كتك‌ بزند. هيچ‌كس‌ حق‌ ندارد از ديگري‌ حق‌ طرح‌ سؤال‌ را بگيرد. هيچ‌كس‌ حق‌ ندارد يواشكي‌ پنجه‌ بوكس‌ خود را كه‌ گاهي‌ به‌ صورت‌ يك‌ كارت‌ عضويت‌ است‌ به‌ آن‌ ديگري‌ كه‌ با او هم‌ مرام‌ نيست‌ نشان‌ بدهد. هيچ‌كس‌ حق‌ ندارد با تجسس‌ در زندگي‌ خصوصي‌ ديگران‌ و پرونده‌سازي‌ براي‌ آنها، سكوت‌ و اختناق‌ را بر جامعه‌ تحميل‌ كند. در جامعه‌ مدني‌، گروه‌هايي‌ نيز كه‌ از آنها به‌ نام‌ گروه‌هاي‌ فشار نام‌ برده‌ مي‌شود و اغلب‌ دوست‌ دارند قال‌ چاق‌ كنند و در شرايط‌ خشم‌ و خروش‌، نقطه‌ نظرهاي‌ خود را مطرح‌ سازند، بايد بتوانند تريبون‌ را با رعايت‌ نوبت‌ در اختيار بگيرند.

 از اين‌ رو حتي‌ وقتي‌ فردي‌ از افراد گروه‌هاي‌ فشار در جريان‌ برخوردهاي‌ فكري‌، مجروح‌ و مصدوم‌ مي‌شود، طرفداران‌ صديق‌ جامعه‌ مدني‌، احساس‌ مي‌كنند مسير رشد و حركت‌ جامعه‌ مدني‌ را دارند به‌ انحراف‌ مي‌كشند. احساس‌ مي‌كنند مسير رشد و حركت‌ جامعه‌ مدني‌، احساس‌ مي‌كنند مسير رشد و حركت‌ جامعه‌ مدني‌ را دارند به‌ انحراف‌ مي‌كشند. احساس‌ مي‌كنند دارند يكبار ديگر، جامعه‌ مدني‌ را از سكه‌ مي‌اندازند و آن‌را وارونه‌ جلوه‌ مي‌دهند. احساس‌ مي‌كنند جامعه‌ مدني‌ فهميده‌ نشده‌ است‌. چون‌ اگر فهميده‌ شده‌ بود، آنها نيز كه‌ چماق‌ را تنها علاج‌ دردهاي‌ فرهنگي‌ و سياسي‌ مي‌دانند، زير چتر آن‌، امنيت‌ كافي‌ براي‌ بيان‌ آرا و انديشه‌هاي‌ خود پيدا مي‌كردند و از ابراز خشونت‌ بي‌نياز مي‌شدند.

 جامعه‌ مدني‌ همان‌قدر كه‌ مضروب‌ را از هر دسته‌ و گروه‌ سياسي‌ مي‌باشد مورد حمايت‌ قرار مي‌دهد، ضارب‌ را نيز از هر دسته‌ و گروه‌ سياسي‌ كه‌ باشد سرزنش‌ مي‌كند. بنابراين‌ جامعه‌ مدني‌ يك‌ متد است‌، يك‌ روش‌ است‌ كه‌ بايد مردم‌ ايران‌ از هر مشرب‌ فكري‌ و سياسي‌ آن‌ را بياموزند.

 انتظار مي‌رود، وزارت‌ كشور با پشتيباني‌ نيروهاي‌ آموزش‌ ديده‌ انتظامي‌، جامعه‌ مدني‌ را از گزند انحراف‌ دور نگاه‌ دارد. امّا در شرايطي‌ كه‌ هنوز وزارت‌ كشور فرصت‌ لازم‌ به‌ دست‌ نياورده‌ است‌، ناظمان‌ جامعه‌ را با مفهوم‌ جامعه‌ مدني‌ آشنا كند، جامعه‌ مدني‌ چگونه‌ متولد مي‌شود؟

  آنچه‌ مسلم‌ است‌، ناظمان‌ جامعه‌ در ايران‌، همواره‌ با اين‌ هدف‌ كه‌ نگذارند جامعه‌ مدني‌ پا بگيرد، آموزش‌ ديده‌اند و تربيت‌ شده‌اند. اين‌ نيروها آموخته‌اند تا همين‌ كه‌ چند نفر دور هم‌ جمع‌ مي‌شوند، آن‌ هم‌ در ملاء عام‌، آنها را متفرق‌ كنند. زيرا همواره‌ به‌ آنها القا شده‌است‌ كه‌ تجمع‌ اگر براي‌ تأييد سياست‌هاي‌ رسمي‌ نباشد، حتماً قصد براندازي‌ در ميان‌ است‌ تربيت‌ سياسي‌ كادرهاي‌ ناظمان‌ جامعه‌ به‌ شرحي‌ كه‌ گذشت‌، به‌ نيازهاي‌ امروز مردم‌ ايران‌ پاسخ‌ نمي‌دهد. لذا رسانه‌ها بايد تغييرات‌ لازم‌ را در نحوه‌ اين‌ تربيت‌ گوشزد كنند و تريبون‌هاي‌ فرهنگي‌ مدافع‌ جامعه‌ مدني‌ بخشي‌ از مطالب‌ خود را به‌ آن‌ اختصاص‌ دهند. پايه‌ و مايه‌ تربيت‌ سياسي‌ كه‌ به‌ ناظمان‌ جامعه‌ آموزش‌ داده‌ شده‌است‌ تا با استفاده‌ از آن‌، امنيت‌ را برقرار كنند در دو كلمه‌ خلاصه‌ مي‌شود:

 متفرق‌ شويد متفرق‌ شويد.

 اين‌ نگرش‌ با زمانه‌ همخواني‌ ندارد. لذا ناظمان‌ جامعه‌ كه‌ در كارهاي‌ آن‌، فرزندان‌ رشيد انقلاب‌ به‌ فراواني‌ يافت‌ مي‌شود، نه‌ در جاي‌ متهم‌ رديف‌ يك‌، كه‌ در مقام‌ يك‌ عامل‌ مؤثر و آينده‌ساز كه‌ تضمين‌ كننده‌ جامعه‌ مدني‌ است‌، در خور اعتنا است‌ و بايد جدي‌ گرفته‌ شده‌ و سايه‌ تربيت‌ كهن‌ و هزاران‌ ساله‌ از ذهنيت‌ تاريخي‌ اعضاء آن‌ زدوده‌ شود.

 يادمان‌ نرود، اينكه‌ ناظمان‌ جامعه‌ بايد از چه‌ كسي‌ فرمان‌ ببرند تا جامعه‌ مدني‌ از خطرات‌ دور بماند، فقط‌ يك‌ وجه‌ كوتاه‌ مدت‌ از مسأله‌ است‌. وجه‌ بلند مدت‌ آن‌، اين‌ است‌ كه‌ براي‌ تغيير در ذهنيت‌ پاك‌ اين‌ جوان‌ها كه‌ با هدف‌ خدمت‌ به‌ كشور به‌ ناظمان‌ جامعه‌ پيوسته‌اند، كدام‌ كار فرهنگي‌ و آموزشي‌ صورت‌ مي‌گيرد؟

پیمایش به بالا