خواهران‌ فاتح‌ «فوجی‌ياما»

خواندنی‌ها ۱۷ بهمن ۱۳۵۶

 چندي‌ پيش‌، بر قامت‌ چند دختر نازنازي‌ شهري‌، لباس‌ فانتزي‌ محلي‌ پوشانديم‌، آنها را در برابر عكاس‌ رديف‌ كرديم‌، به‌ آنها ياد داديم‌ چگونه‌ توي‌ دوربين‌ زل‌ بزنند، چگونه‌ روسري‌هاي‌ پت‌ و پهن‌ و دامن‌هاي‌ چين‌ چيني‌ خو را كه‌ بكلي‌ با گوشت‌ و پوست‌شان‌ بيگانه‌ بود جمع‌ و جور كنند و چگونه‌ لبخند پيروزي‌ بر لب‌ بنشانند!… وقتي‌ آموزش‌ سطحي‌ و عكاسخانه‌اي‌ به‌ پايان‌ رسيد و عكس‌ حاضر شد، بالا و پايين‌ عكس‌ اين‌طور تيتر زديم‌: «دختران‌ ايراني‌ قلة‌ فوجي‌ياما را فتح‌ كردند».

 در جريان‌ اجراي‌ اين‌ سياست‌ مشعشع‌ تبليغاتي‌، آنچه‌ بكلي‌ فراموش‌ شد تعيين‌ موقعيت‌ جغرافيايي‌ ميدان‌ فتح‌ بود. ارتفاع‌ قله‌اي‌ كه‌ اين‌ قهرمانان‌ محلي‌ پوش‌ فتح‌ كرده‌ بودند به‌ درستي‌ تعيين‌ نشد و انتشار نيافت‌. در نتيجه‌ تصور مردم‌ از «فوجي‌ ياما» كوهي‌ شد در حدود «اورست‌»!… طبيعي‌ است‌ كه‌ اين‌ تصور ناشي‌ از سياست‌ غلط‌ تبليغاتي‌ بر طرز تفكر دختركان‌ اثر گذاشت‌ و بعدها، يعني‌ پس‌ از انتشار مفصل‌ عكس‌ و خبر، يك‌ طنزنويس‌ ورزشي‌ فضولي‌ كرد و كوشيد «فوجي‌ ياما» را آن‌طور كه‌ هست‌ به‌ مردم‌ بشناساند. به‌ ياري‌  دخالت‌ او بود كه‌ دانستيم‌ قهرمان‌هاي‌ عكاسخانه‌اي‌ خيلي‌ هم‌ قهرمان‌ نبوده‌اند … يا اگر بوده‌اند كوهي‌ و تپه‌اي‌ در حد بي‌بي‌ شهربانو و امامزاده‌ داود را تسخير كرده‌اند!

 سياست‌ تبليغاتي‌، نه‌ فقط‌ در عرصة‌ ورزش‌ كوهنوردي‌، كه‌ در ديگر زمينه‌هاي‌ اجتماعي‌، در همين‌ حدود و با همين‌ طرز تفكر ابتدايي‌ طرح‌ و اجرا شده‌ است‌. هر بار كه‌ طراحان‌ از براي‌ گذران‌ «لحظه‌» يك‌ «فوجي‌ ياما» در صحنة‌ تبليغات‌ علم‌ كرده‌اند، گرفتار عوارض‌ و عواقب‌ شوم‌ آن‌ شده‌اند و همين‌ كه‌ خواسته‌اند خطاي‌ خود را جبران‌ كنند، به‌ حكم‌ همان‌ ديدگاه‌ محدود و كليشه‌اي‌ تبليغاتي‌، چند «فوجي‌ياما»ي‌ ديگري‌ ساخته‌ و به‌ سوي‌ گلوي‌ خشك‌ و محتاج‌ به‌ «قهرماني‌» مردم‌ سرازير داشته‌اند ـ غافل‌ از آنكه‌ اگر كاغذ روزنامه‌ و صفحه‌ تلويزيون‌ و سالن‌هاي‌ كنفرانس‌ تاب‌ تحمل‌ بار سنگين‌ فوجي‌ياماهاي‌ مكرر را داشته‌ باشد، گوش‌ها و چشم‌ها و عقل‌هاي‌ ناظر بر اين‌ نوع‌ خبرها و تفسيرها، به‌ دور از چنين‌ طاقتي‌ هستند و سرانجام‌ در بدترين‌ شكل‌ ممكن‌ واكنش‌ نشان‌ مي‌دهند.

 شيوه‌ غلط‌ ارتباطي‌

 از اين‌ قرار، سياست‌هاي‌ غلط‌ تبليغاتي‌ با استفاده‌ از توسعه‌ شيوه‌هاي‌ غلط‌ ارتباطي‌، پي‌درپي‌ تكرار شده‌ و هدف‌هاي‌ خوب‌ سياسي‌ را مغلوب‌ و مقهور سرپنجه‌ خود كرده‌ است‌. طراحان‌ و مجريان‌ سياست‌هاي‌ غلط‌ تبليغاتي‌ كه‌ انديشة‌ تنگ‌شان‌ فقط‌ در كوتاه‌مدت‌ مي‌گنجد و خداوندگار خلق‌ و تكثير «شعار» شده‌اند، پنجاه‌ شصت‌ واژه‌ سياسي‌ در اختيار گرفته‌اند و آن‌ را خميرمايه‌ آفرينش‌هاي‌ استاندارد شده‌ خود قرار داده‌اند. اين‌ واژه‌ها گاهي‌ همان‌ واژه‌هاي‌ مأنوس‌ و معرب‌ قديمي‌ است‌ و گاهي‌ به‌ شيوه‌ پارسي‌ دوستان‌ قشري‌، تبديل‌ به‌ واژه‌هاي‌ مترادفي‌ مي‌شود كه‌ به‌ هر حال‌ از فرط‌ استعمال‌ غلط‌ و تكرار بي‌موقع‌ و بي‌مناسب‌، معكوس‌ اثر مي‌گذارد و به‌ قول‌ همان‌ آقايان‌ ميكروفون‌ زده‌: «كاربرد اجرايي‌ خود را از دست‌ داده‌  است‌!».

 واقعيت‌ آن‌ است‌ كه‌ زبان‌ها و گلوهاي‌ صادركننده‌ واژه‌هاي‌ تكراري‌، كاربرد سياسي‌ خود را از دست‌ داده‌اند. آدم‌هاي‌ حرفه‌اي‌ سياسي‌، فسيل‌ شده‌اند. حضور و نفوذ آنها «عمق‌» را از پيام‌ها گرفته‌ است‌. شبكه‌هاي‌ ارتباطي‌ در جامعه‌ ما، داراي‌ طول‌ و عرض‌ غرورآفرين‌ شده‌ … اما هنوز از لحاظ‌ سياسي‌ «عمق‌» لازم‌ را به‌ دست‌ نياورده‌ است‌. حرفه‌اي‌هايي‌ كه‌ در انواع‌ جلسات‌ مربوط‌ به‌ بررسي‌ مسائل‌ سياسي‌ حضور دارند و خود را واجد تمام‌ دانش‌ها مي‌انگارند، سال‌هاست‌ مي‌خواهند شكست‌ هر يك‌ از شگردهاي‌ تبليغاتي‌ خود را با يك‌ فوجي‌ياماي‌ بزرگ‌تر و غير واقعي‌تر جبران‌ كنند. آنها به‌ ميكروفن‌ها، به‌ كاغذها، به‌ دوربين‌ها چسبيده‌اند. همواره‌ خارج‌ از آهنگ‌ مي‌نوازند و همواره‌ نعره‌ مي‌كشند و شعار مي‌دهند. از هرگونه‌ ظرافت‌ و ايهام‌ و خلاصه‌گويي‌ و پيام‌ غيرمستقيم‌ در كار تبليغات‌ سياسي‌ بي‌ بهره‌ مانده‌اند و در نتيجه‌ به‌ شعار گلاويز مي‌شوند. شعار كه‌ داراي‌ نيروي‌ موقتي‌ است‌ و در شرايط‌ كنوني‌ جامعه‌ ايران‌، حتي‌ فاقد اين‌ نيروي‌ موقتي‌ هم‌ هست‌، آنها را ارضا مي‌كند ـ زيرا مي‌تواند وضع‌ موجود و شخصي‌شان‌ را از خطر نجات‌ دهد. اين‌ است‌ كه‌ ساختن‌ و پرداختن‌ «انسان‌ سياسي‌» براي‌ طراحان‌ و مجريان‌ سياست‌هاي‌ تبليغاتي‌ ما جزو محالات‌ شده‌ است‌. در دو سوي‌ ماجرا انسان‌هاي‌ سياسي‌ مجالي‌ براي‌ پرورش‌ استعدادهاي‌ خود ندارند و نمي‌توانند خود را آنگونه‌ كه‌ موافق‌ مصالح‌ ملي‌ است‌ توجيه‌ كنند. معدود كساني‌ هم‌ هستند به‌ علت‌ اشغال‌ صحنه‌ها از سوي‌ مجريان‌ سياست‌هاي‌ غلط‌ تبليغاتي‌، ترجيح‌ مي‌دهند پشت‌ صحنه‌ها باقي‌ بمانند و به‌ كف‌ نفس‌ سياسي‌ در خود ادامه‌ دهند.

 تكيه‌ بر منبر ارشاد

 لازمة‌ تولد و تكامل‌ و ظهور آدم‌هاي‌ سياسي‌ آن‌ است‌ كه‌ وقتي‌ از شبكه‌هاي‌ ارتباطي‌ جامعه‌، يك‌ وقتي‌ از شبكه‌هاي‌ ارتباطي‌ جامعه‌، يك‌ موضوع‌ مشخص‌ تبليغاتي‌، مثل‌ «فوجي‌ ياما» مطرح‌ مي‌شود، به‌ احترام‌ مردم‌ گيرنده‌ پيام‌، فوراً و بلافاصله‌ ارتفاع‌ فتح‌ هم‌ انتشار يابد. چه‌ بسا كه‌ فتح‌ كوه‌ يا تپه‌اي‌ در حد «فوجي‌ ياما» براي‌ دختركان‌ ايراني‌ قابل‌ ستايش‌ باشد … اما همين‌ كه‌ تصور «اورست‌» بر اذهان‌ نشست‌، فوجي‌ ياما حقير مي‌شود.

 همچنين‌ در آشوب‌ پخش‌ و انتشار خبرها و تفسيرهاي‌ مشابه‌،  مواجه‌ با شيوه‌ تفكر نويني‌ مي‌شويم‌ كه‌ به‌ اقتضاي‌ آن‌ هر آنكس‌ يك‌ سر بالايي‌ نه‌ چندان‌ سخت‌ سياسي‌ را پيمود، مشمول‌ مرحمت‌ روابط‌ عمومي‌هاي‌ خطاكار قرار مي‌گيرد، مثل‌ دختران‌ محلي‌ پوش‌، تافته‌ جدا بافته‌ مي‌شود و به‌ خود حق‌ مي‌دهد تا ابد بر منبر ارشاد و تعليم‌ سياسي‌ مردمان‌ تكيه‌ دهد و مكتب‌ «دلبر جانان‌ من‌…» را تقويت‌ كند ـ بي‌ آنكه‌ در طول‌ عمر سياسي‌ ـ تبليغاتي‌ خود، حتي‌ يك‌ حرف‌ تازه‌ آموخته‌ باشد.

 مكتب‌داران‌ حرفه‌اي‌ كه‌ نوعي‌ انحصار تبليغاتي‌ به‌ وجود آورده‌اند، عمق‌ را از شبكه‌هاي‌ ارتباطي‌ ما گرفته‌اند. آنها را در جلسات‌ مبارزه‌ با مواد مخدر … مبارزه‌ با نابرابري‌هاي‌ زن‌ و مرد، مبارزه‌ با آلودگي‌ محيط‌زيست‌… مبارزه‌ با تنبلي‌ … مبارزه‌ با ارتشاء… مبارزه‌ با طلاق‌… مبارزه‌ زا خودكشي‌ … و… مي‌بينيم‌. اينها كه‌ خود خالق‌ بيشتر مشكلات‌ اجتماعي‌ ما هستند، همه‌ جا در مقام‌ درمان‌كنندگان‌ معجزه‌گر و منحصر به‌ فرد ظاهر مي‌شوند و كلام‌ و پيام‌ بسته‌ بندي‌ شده‌ خود را كه‌ عبارت‌ است‌ از همان‌ پنجاه‌ شصت‌ واژه‌ معرب‌ يا پارسي‌، به‌ سروروي‌ حضار مي‌بارند ـ اصرار آنها بر اين‌ است‌ كه‌ مردم‌ را به‌ ضرب‌ واژه‌ها و بدون‌ نفوذ در واقعيت‌هاي‌ ملموس‌ زندگي‌ جمعي‌، سياسي‌ كنند و به‌ قول‌ خودشان‌ آدم‌هاي‌ جديد سياسي‌ به‌ ميدان‌هاي‌ مبارزه‌ فراخوانند. اما تا زماني‌ كه‌ از فتوحات‌ فوجي‌ يامايي‌ سخن‌ مي‌گويند ـ بي‌آنكه‌ درباره‌ ارتفاع‌ فوجي‌ ياما لب‌ از لب‌ تكان‌ بدهند به‌ مقصود ابراز شده‌ خود نمي‌رسند. زيرا كه‌ لازمة‌ آفرينش‌ آدم‌هاي‌ سياسي‌، در آغاز كار، آن‌ است‌ كه‌ طراحان‌ و مجريان‌ سياست‌هاي‌ تبليغاتي‌، ابتدا باور كنند ممكن‌ است‌ و احتمال‌ دارد در ميان‌ سي‌ ميليون‌ نفر جمعيت‌ يك‌ نفر، فقط‌ يك‌نفر هم‌ وجود داشته‌ باشد كه‌ نام‌ و نشان‌ و مختصات‌ كوهي‌ و تپه‌اي‌ به‌ نام‌ «فوجي‌ ياما» را بشناسد و پته‌ قهرمان‌هاي‌ قلابي‌ را روي‌ آب‌ بريزد.

 ضرورت‌ حضور طراحان‌ حرفه‌اي‌

 در اينجا قصد آن‌ نيست‌ كه‌ ضرورت‌ وجود حرفه‌اي‌هاي‌ طراح‌ و مجري‌ تبليغات‌ سياسي‌ نفي‌ شود. در تمام‌ نظام‌هاي‌ اجتماعي‌، حرفه‌اي‌هاي‌ سياسي‌ وجود دارند. اما آن‌ نظام‌هايي‌ از وجود حرفه‌اي‌ها بهره‌مند مي‌شوند كه‌ موفق‌ به‌ شكستن‌ شده‌ باشند ـ در مواقع‌ لزوم‌ به‌ آنها غذاي‌ لازم‌ سياسي‌ را برسانند و بخصوص‌ اجازه‌ ندهند كه‌ در اطراف‌ تمام‌ مسائل‌ و مشكلات‌ جامعه‌، همان‌ جملات‌ فرمولي‌ و دائمي‌ خود را تكرار كنند. خستگي‌ و انزجار و بي‌ تفاوتي‌ مردم‌ در برابر آدم‌هاي‌ حرفه‌اي‌ و فضل‌فروش‌ و همه‌ فن‌ حريف‌ و مدعي‌ به‌ اندازه‌اي‌ جدي‌ است‌ كه‌ بهترين‌ و مفيدترين‌ سياست‌ها و برنامه‌هاي‌ اجتماعي‌ را از چشم‌ مردم‌ مي‌اندازد. انسان‌ سياسي‌، غذاي‌ مطبوع‌ سياسي‌ مي‌خواند. غذاي‌ سياسي‌ فقط‌ با چاشني‌ شعار مطبوع‌ نمي‌شود. گروه‌ها ذي‌نفوذ تبليغاتي‌ كه‌ تاكنون‌ به‌ چاشني‌ اكتفا كرده‌اند و مواد اصلي‌ را از ياد برده‌اند، قادر نخواهند بود «انسان‌ سياسي‌» تربيت‌ كنند و او را قائم‌ و متكي‌ بر واقعيت‌هاي‌ زندگي‌ امروزي‌ بسازند.

 بنابراين‌ خواهران‌ فاتح‌ «فوجي‌ ياما» همه‌ جا در كانال‌هاي‌ ارتباطي‌ با ما هستند. بايد آنها را به‌ نام‌ سمبول‌ خطاهاي‌ تلخ‌ تبليغاتي‌ خود نگاه‌ كنيم‌ و از نگريستن‌ بر روسري‌هاي‌ توري‌ و پولك‌ دوزي‌ شده‌، ليره‌هاي‌ جرينگ‌ جرينگي‌ روي‌ پيشاني‌ و سربند، و دامن‌ها زرق‌ و برق‌ داري‌ كه‌ كمترين‌ رابطه‌اي‌ با روحية‌ «كوهنوردي‌» ندرد، پرهيز نداشته‌ باشيم‌. لبخند كاذب‌ پيروزي‌ آنها كه‌ فقط‌ حامل‌ تبليغات‌ ابتدايي‌ و عكاسخانه‌اي‌ است‌ به‌ ما هيچ‌ نمي‌دهد ـ مگر افسوس‌. افسوس‌ از اين‌ كه‌ دوربين‌ را خريده‌ايم‌، ميكروفون‌ را خريده‌ايم‌، تكنيسين‌ را خريده‌ايم‌، قهرمان‌ها را خريده‌ايم‌… اما سياست‌هاي‌ پخته‌ و منطبق‌ با خصلت‌هاي‌ جامعه‌ خود را نشناخته‌ايم‌.

 خواهران‌ فاتح‌ «فوجي‌ ياما» نه‌ فقط‌ به‌ نام‌ سمبول‌ خطاهاي‌ تبليغاتي‌ ما كه‌ به‌ نام‌ قربانيان‌ اين‌ خطاها نيز قابل‌ دلسوزي‌ هستند. آنها كه‌ بي‌سبب‌ «قهرمان‌» شده‌اند، البته‌ نمي‌توانند حضور طبيعي‌ ابرو را بالا چشم‌هاي‌ دوربين‌ زده‌ و معتاد شده‌ به‌ پيروزي‌هاي‌ كاذب‌ خود بپذيرند. اين‌ نيز افسوس‌ ديگري‌ است‌ مزيد بر افسوس‌ها. حضور جوان‌هايي‌ كه‌ نمي‌دانند نمي‌شود با لباس‌هاي‌ فانتزي‌، با روسري‌هاي‌ پولك‌دوزي‌  شده‌، در نهايت‌ رفاه‌ و تنبلي‌، يك‌ قلة‌ واقعي‌ را فتح‌ كرد، معلول‌ حضور دائمي‌ و مكرر حرفه‌اي‌هاي‌ كليشه‌اي‌ در شبكه‌هاي‌ ارتباطي‌ است‌. تبليغات‌ غلط‌ و شعاري‌ سياسي‌، البته‌ آدم‌هاي‌ وارونه‌ سياسي‌ توليد مي‌كند. اين‌ آدم‌ها در هر دو جبهه‌ به‌ خطا خود را «سياسي‌» مي‌پندارند و در هر دو جبهه‌، مانع‌ مي‌شوند آدم‌هاي‌ آگاه‌ سياسي‌، ظهور كنند و خون‌ سياسي‌ شدن‌ را به‌ شريان‌هاي‌ جامعه‌ برسانند. در حال‌ حاضر آفرينندگان‌ قهرمان‌هايي‌ از نوع‌ خواهران‌ فاتح‌ «فوجي‌ ياما» همه‌ جا، در تمام‌ جبهه‌ها، به‌ ميكروفون‌ها، به‌ تحريريه‌ها، به‌ كنفرانس‌ها، به‌ دوربين‌ها چسبيده‌اند. اينها را بايد از متن‌ ماجراها بيرون‌ كشيد.

پیمایش به بالا