طراحان آگهی های تجارتی چهره مسخ شده “مادر” را به تصویر “دیگ”، جارو، بشقاب، ضبط صوت، پلوپز و سشوار پیوند زدهاند. آنها همچنین بر لبان مادر، خنده بیرمقی نشاندهاند که قلابی است و از دوام و لطف و جذبه لبخندهای مادرانه بهرهای ندارد.
اهل تجارت از “روز مادر” گنجینهای ساختهاند و مثل “دیو” بر سر این گنج نشستهاند – دیوی که باشیشه حیات تازه یافتهاش مشغول لاسیدن است تا آخرین غروب از ماه آذر، کامجویی از “روز مادر” را از کف نمیدهد. شیشه حیات دیو به تمام و کمال از مخاطره هر نوع طلسم و افسون مخالف، مصون مانده است. زیرا او با قدرت خرید خود میتواند دست افزاری همچون وسائل ارتباط جمعی را صفحه به صفحه یا ثانیه با ثانیه تصاحب کند. حرمت افکار عمومی در برابر قدرت خرید این هیولای هزار سر چه کاره است؟
طراحان آگهیهای تجاری اجیر “دیو” هستند و از برکت، نیروی او در برگزاری مراسم روز مادر همه کاره شدهاند. آنها از نخستین روزهای آذرماه در تنور “روزمادر” نان میپزند و به تدریج ارزش های مادرانه را در سراشیب تیره و ظلمانی “بده بستان کاری” فرو می غلطانند. به حکم مصالح آنهاست که “مادر” از اوج به قعر کشیده می شود.
روز مادر وسیله ای است که مثل دیگر “پدیده های اقتباسی” از هدف جدا مانده و به جای سازندگی به راه تخریب افتاده است. از یکسو بچه ها را با بلندگو موثر تبلیغاتی و به یاری تصاویر کودکانه و شعرها و آهنگ های برانگیزنده می فریبد و به آنها یاد می دهد نخستین معلم عشق را، یک کباب پز یا یک قابلمه و سه پایه نوازش کنند – از دیگر سو مادران را مغزشویی می کند تا به یک چنین قدرشناسی کاسبکارانه ای دل ببندند. از طرفی چون بچه ها برای تهیه هدایایی از نوع آنچه در آگهی ها تصویر می شود ناگزیرند از پدر پول بگیرند، قیمت هدایای روز مادر با میزان عشق و عاطفه شوهری نیز رابطه پیدا کرده و برای خانواده های متوسط و کم درآمد فاجعه تازه ای شده که در چنبرش اسیر گشته اند.
وجود آزادی در انتشار آگهی های نوشته – مسصور و موزیکال، قدرت دفاعی تجارتی ها را چندان بالا برده که آنها بی ترس از قید و بند، هر نوع پیام و هشدار انسانی را تخطئه و سرکوب می کنند. زیرا از پایگاه خریداری شده در قلب وسائل ارتباط جمعی می توانند به تمام ارزش های والای زندگی طعنه زده و رو به سوی کسانیکه مدافع این ارزش ها هستند تنوره بکشند.
فرصت طلبان به یاری تمام امکانات موجود و با سوء استفاده از مساعدت هایی که به سبب ذهن نقش پذیر و مقلد بچه ها شامل حال شان شده، به خلقت مادری کمر بسته اند که برای این جامعه در حکم زهر کشنده است. آنها درصدد آفرینش موجودی هستند که فقط ارضا کننده غرایز تجارتی است، نه عصیان های مادرانه را ظاهر می کند. وجودی است به لبخند دروغی و قلابی و ابدی آراسته که آرزوهایش در حد حقیر یک دیگ و یه ترانزیستوری تمام می شود – زنی است که وسعت روح یک مادر تکامل یافته را از دست داده یا هرگز به آن نرسیده است.
تجارتی ها در کمال آزادی به خلقت موجودی نشسته اند که از دلنوازی ها و ایثارگری های مادرانه تهی است و نیز از خشم مادرانه که می تواند بر زمین و زمان اثر بگذارد بهره ای ندارد. کمال مطلوب تجارتی ها موجودی است که فقط در برابر وسایل مدرن آشپزخانه ای و آرایشگاهی به تکریم و تعظیم می نشیند. او چندان ضعیف است که هرگز نمی تواند با یک دست گهواره و با دست دیگر دنیا را تکان دهد. از آنجا که تمام نیروی خود را در حسرت قابلمه ها و سشوارهای رنگارنگ تلف می کند، دیگر نیرویی ندارد تا گهواره ای را به مصداق دنیایی تکان دهد. خلقت یک چنین موجود مسخ شده به حال نسل آینده چه نفعی دارد؟ چرا لوله های آزمایشگاهی را برای آفرینش این مادر مصنوعی در اختیار فرصت طلبان وانهاده اند؟ حیله های پی در پی تجارتی به تدریج ما را برای پذیرفتن انواع فریب های اجتماعی مهیا کرده است. نیش زهرآلود فریب، زیر سرپوش پر لعاب “آگهی” زلال ترین و هستی بخش ترین سرچشمه های زندگی ما را مسموم ساخته و حتی دامان پاکیزه مادر را رها نکرده است. عوامل حیله گر از معصومیت بچه ها و حسرت های مادران، یکجا سود می برند و بر زمینه ای از شعر و آهنگ و تصویر به نشر وسوسه های فریب مشغولند. مادر که در کنار اجاق هیزمی و چراغ نفتی، بسیار دود خورده، گول طبل و دهل تجارتی ها را می خورد و به غلط می پندارد ژاپنی ها این همه وسائل مدرن آشپزخانه ای و ترانزیستوری را محض بزرگداشت او ساخته اند! .. و لابد باور می کند خانم های شاغل در آگهی های مربوط به روز مادر نیز رسولانی هستند که از جانب صنعتگران بشر دوست به رسالت خویش ایمان آورده و قبول زحمت کرده اند!! اما فزون بر آنچه گذشت و بسیار والاتر از دنیای حقیر و مستمند بده بستانکاری، دنیای دیگری وجود دارد که اصیل است و در این دنیا تنها مادرانی ایفاگر نقش راستین خود هستند که به ستایش های تجارتی پوزخند می زنند و نکته پرانی ها و خوشمزگی های سکسی مادران شاغل در آگهی های تجارتی را با خشم فرو خورده ای تحمل می کنند. برای حفظ ارزش وجودی این مادران باید روز مادر را از چنگال تجارتی ها رهانید و نگذاشت که این روز به روز مرگ و فنای مفاهیم حماسی و اجتماعی مادر تبدیل گردد. اگر آگهی سازان را همچنان در برگزاری روز مادر به حال خود بگذارند، به تدریج وجود مادر مثل یک “پول سیاه” مایه کسب و کارشان می شود. باید به مردم فرصت داد تا آنگونه که دلخواهشان است از مادر ستایش کنند. باید اراده بچه ها را برای انتخاب وسایل قدردانی آزاد گذاشت تا زمانی که عوامل تجارتی در مرکز تمام وسائل ارتباط جمعی، آزادانه همهمه و آشوب می کنند، اراده بچه ها و حتی بزرگترها آزاد نیست و آنها در جریان برگزاری روز مادر بیش از آنکه ارزش های مادرانه را دریابند، به اهمیت “قدرت خرید” پی می برند و تن به مسابقه های حقیر می دهند. در هیاهویی که به مناسبت “روز مادر” از طرف فرصت طلبان سودجو برپا شد، اطاق اصناف به ایفای نقش کوچکی پرداخت که مثل همیشه بر آب بود. اطاق اصناف در آخرین روزها اعلام کرد: “فروش بسته های هدایای روز مادر قدغن شد”!. این اعلام مبارزه که در نهایت رقت و رأفت نسبت به دیو تجارت انجام شد چه نتیجه ای داشت؟ به خیابانها و فروشگاهها نگاه کنید و به بنجل هایی که به نام روز مادر تبدیل به پول نقد شد نظر بیندازید …..