سرچشمه‌ فساد را در عمق‌ بخشكانيم‌

مجله خواندنیها، شماره 31 سال سی و پنجم – 14 دی ماه 1353

پسر بچه ها را به جرم قتل و سرقت و قاپ بازی در کوچه پس کوچه ها دستگیر می کنیم و دختر بچه ها را به جرم فرار از آغوش خانواده و ورود به عوالم عشرتکده ای به شلاق سرزنش و تکفیر می آزاریم… ، اما هرگز توان آن نداریم تا چوب لای چرخ کسب و کار صاحبان اصلی قمارخانه ها و کلوپ ها و عشرتکده های مجلل بگذاریم. در برابر اینها، چنگ و دندان تیز قانون را درون دستکش لطیف و نوازشگری پنهان می داریم و تنها بچه های بزهکار را در لهیب اندرزگویی و مجازات می چزانیم – خیلی هم که بخواهیم چنگ و دندان خود را تلطیف کنم، سخن از “دارالتأدیت” و “مراکز ارشاد و اصلاح” در میانه می افکنیم. این سخن هر چند از سرچشمه های زلال مکتب های مترقی “جرم شناسی” جاری می شود، ولی مباحث وسیع و ژرف و دقیق آن مکتب ها در محدوده مرز های این دارالتأدیب ها نمی گنجد.

خوشبختانه هنوز نیروی استدلال را به تمام از کف نداده ایم و هنوز به آن مرحله از تمکین فرو نیفتاده ایم که شنیده ها را یکجا و بدون رابطه با واقعیت ها و نشانه های عینی بپذیریم. هنوز نمی توانیم عقل و دین باخته با جادوی آمار و ارقام سرگرم کننده تبدیل به سنگ بشویم. هم از اینرو است که می گوییم: بچه ها ابتدا به شوق انگیزه های معیشتی راه به سوی بزهکاری می گشایند و در گام های بعدی به یاری ضعف ها و نقصهای پدیده های فرهنگی و ارتباطی، راه را ادامه می دهند. زیرا این پدیده ها راه جرم و جنایت را در برابر بچه ها چندان کوبیده اند که به دارالتأدیب ختم می شود!

آنچه بچه های بزهکار در این مسیر فراچنگ می آورند، حاصل دکان پر رونق افراد و دستجاتی است که زیر چتر “رابطه” خوش غنوده اند و می توانند به پهنای گسترده خاک جامعه شیادی کنند – کلوپ و قمارخانه برپا دارند و ابزارهای فرهنگی و ارتباطی را به تراوشات مسموم خود آلوده کنند. دراز دستی اهل (رابطه) چنان است که فقط قمارخانه داران “نوادائی” را حریف خود می دانند و با آنها کوس رقابت بسته اند. گانگستریسم را در قبای رابطه و دسته بندی پوشانده اند.

اهل فساد برای خود هوادارانی دارند که به محض ظهور مشکلات، گره از کار فرو بسته شان می گشایند و دست های آلوده آنها را تطهیر می کنند. در محیطی که دست های به دروغ پاک و طاهر آشوب کرده اند، شگفت نیست اگر فکر بچه ها فشرده و افسرده شده و ضرورت افزایش دارالتأدیب ها احساس گردد. بچه ها چگونه فارغ از تأثیر شیادان که گاهی در کانال اداری و گاهی در کانال ارتباطی و فرهنگی دست به دست یکدیگر قفل می کنند می توانند زیست؟ شیادان با بچه های مستعد در دو سطح همنشین شده اند. آنها از یکسو با زرق و برق قمارهای ماشینی و مدرن، از دیگر سو با نمایش تصاویر متحرک، به احساس همانندی بچه ها با قهرمان های قمارخانه ای و عشرتکده ای جان می دهند و بچه ها را سر شوق می آورند تا پا جای پای قهرمان های پوشالی نمایشی بگذارند و از قهرمانی های واقعی مثل زهر هلاهل بگریزند. راستی آنست که کلوپ داران و شیادان نمایشی هرگاه با یکدیگر همدلی نکنند، کسب و کارشان از سکه می افتد. چون در واقع هر یک در مأمنی آرام گرفته است که ساخته دست دیگری است.

پسربچه ده ساله ای که بلافاصله پس از دیدن یک فیلم کاراته ای اسماعیل دوست 8 ساله اش را با لگد کشت دست پرورده شیادانی است که مثل حلقه های زنجیر سر در گوش هم دارند. اسماعیل ضربه را از این ائتلاف فاسد خورده است. ورود آزاد بنجل های خارجی و تهیه و عرضه بنجل های داخلی، یک شمه از این ائتلاف است. سینمای مبتذل وارداتی در برابر پیشرفت سینمای تجارتی داخلی سنگ انداخته و چون همه کوشش تجارتی های فیلمساز صرف آن شده و می شود که با بنجل های هنگ کنگی و ژاپنی و هندی و امریکایی رقابت کنند، طبل رسوایی های نمایشی را بر بام ها زده اند. با این حال کسانی که قصد شنیدن ندارند همچنان ناشنوا بر جا مانده اند.

شوراهایی که به فیلم های بد پروانه ورود و نمایش می دهند، فیلم های خوب را از گردونه نمایش خارج می کنند و آنها را از همان راهی که آمده اند بیرون می فرستند. قسمتی از فیلم های خارج از گردونه را فقط در ایام برگزاری جشنواره ها آنهم به زبان بیگانه، فقط برای یک بار نمایش می دهند. گویی تقدیر بر این مدار می چرخد که بچه ها و جوانها ناگزیر از بلع زائده های خارجی باشند و دستشان به غذای چرب و لذیذ آنها نرسد. زیرا فیلم های خوب خارجی در زندان زبان و قیود جشنواره ای اسیر است و فقط دل بچه ها و جوانهای رهگذر را آب می کند. بچه هایی که هرگز فرصت ندارند برداشت ها و یافته های ذهنی خود را با نیروی ابزار درست فرهنگی تکمیل کنند به آسانی در قعر بی تفاوتی یا بزهکاری فرو می افتند و پیش از آنکه جنبه های ورزشی و فنی و دفاعی کاراته را بشناسند بر جنبه های زورگویانه آن تأکید می کنند. عجب نیست اگر این بچه ها حتی در حصار دارالتأدیب نیز راه و رسم نوین شکستن قفل را از دیگر بچه ها بیاموزند و دور تسلسل بزهکاری را ادامه دهند. در هیاهوی سودجویانه موجود که تمام عوامل مفسده ساز دست بچه های بزهکار را می فشارند، اختصاص بودجه قابل ملاحظه ای برای تأسیس دارالتأدیب چه نتیجه ای دربردارد؟ آیا نظریه های انسانی و مترقی جرم شناسی که پایه و مایه ایجاد دارالتأدیب ها است با وجود تضادهای اجتماعی اعجاز می کند؟ می دانیم که در عصر ما کلوپ داران و کانگسترها در برابر اعجاز نیروهای مخالف با پول سنگر بسته اند و چنانچه قصد اعجاز داشته باشیم باید عرضه و قدرت سنگر شکنی هم به خرج دهیم. در نخستین اقدام باید به افراد و دستجاتی که در پیله رابطه گنجیده اند و به قاضی و داروغه حساب پس نمی دهند همچون سر نخ تمام مفاسد نگاه کنیم. بچه ها مثل موم زیر چنگال اینها شکل می گیرند و روحیه کانگستری را ترویج می دهند.

بچه های فقیر در معرض خطرات حاصل از بنجل های هنگ کنگی و فحشاء ژاپنی بسر می برند و بچه های پولدار در آرزوی زندگی به شیوه قمارخانه داران نوادائی زندگی می کنند… اما در حد واسط این دو بچه های طبقات متوسط، معلق­زنان گاهی به جرایم فقرا و گاهی به جرایم اغنیا می گرایند. دنیای وسیع متوسط ها بیش از دیگران در مسیر طوفان و تهاجم شیادان است. آیا دارالتأدیب ها و معلمین و محصلین و به طور کلی خدمتگزاران شاغل در مراکز ارشاد و اصلاح قادر هستند به تنهایی با “فاجعه” هماوردی کنند؟ آیا دارالتأدیب ها می توانند همگام با رشد همه جانبه انگیزه های بزهکاری دائما پوست و استخوان بترکانند و تناوری کنند؟ آیا می توان فقط با افزودن بر تعداد دارالتأدیب ها، در برابر طغیان سیل بزهکاری بچه ها که از درون دیگ جوشان جامعه ای پر از تضاد بیرون می ریزد سد سازی کرد؟

گذار از مرحله ایستایی به پویایی به خصوص در زمینه جرم شناسی نیازمند خشکاندن سرچشمه های فساد در عمق جامعه است. تا زمانی که بزرگترهای صاحب کلوپ در ادامه طریقت خویش، پیرو و معتقد سینه چاک دست و پا می کنند از مرحله ایستایی دور نمی شویم. تا زمانی که ریشه بزهکاری در آب است، به یاری دارالتأدیب بر جرایم غلبه نمی کنیم. این ریشه که در اعماق نفوذ کرده و به سرعت در شریان های جامعه ستبر می شود، در دارالتأدیب نیز به یاری فساد و بزهکاری می شتابد و میدان را برای پیشروی مناسب می بیند.

سازمان اقدامات تامینی که قرار است در سال آینده تأسیس بشود و مجرمین “غیرمسئول” را پناه بدهد در توده ریشه های به هم پیچیده فساد چه امیدی به عاقبت دارد؟

پیمایش به بالا