فردوسي، 19 شهريور 1353، ش 1181
وسوسه «قمارخانهداري» حريم زندگي زن خانهدار شهري را شكسته و بر قلب اين زن كه انباشته از اندوه يكنواختيها و كسالتهاي حاصل از «پخت و پز» تكراري است، چنگ انداخته است. قمارخانهداري زن متوسط شهري را از آشپزخانه ربوده و چشمان خسته و مشتاق او را با خالهاي رنگارنگ ورقهاي «جور» و «ناجور» بازي اخت كرده است. در ژرفاي زندگي بعضي از طبقات اجتماعي، آميختگي «قمارخانهداري» با «خانهداري» چنان شده كه صاحبان اين دو شغل متفاوت، گاهي از يكديگر بازشناخته نميشوند. هرچند خانهداري را با قمارخانهداري به هيچ روي «همريشگي» نيست، اما اين دو در مجموع تركيبي ساختهاند كه اجزايشان سخت به هم پيوسته و به تدريج در مسير الگوسازيهاي غلط اجتماعي، كل واحدي را تشكيل ميدهند كه غير قابل تجزيه خواهد بود!
جريان سيلگونه خودنماييهاي فردي كه به نيروي «مسابقه براي پولسازي» سرعت ميگيرد، خانهداري را كه در اصل ريشه سنتي دارد به قمارخانهداري كه ريشه در زندگي مسابقهاي امروزين دوانيده است، نزديك ميكند. چون زن متوسط و خانهدار شهري كه فوت و فن شركت در مسابقه پولسازي را نميداند و نميتواند به شيوه شوهر، برادر و احياناً پدر خود، دلالي و زمينبازي و كارچاقكني و كارسازي كند، تمام تمايلات و التهابات درون را با گشودن دكان «قمارخانهداري» و به سخني ديگر با تبديل «خانه» به «قمارخانه» فرومينشاند. او در حريم شغل خانهداري كه طي قرنها، تنها عرصه ابزار وجودش بوده است، شرايط را به نفع استقرار نظام قمارخانهداري تغيير ميدهد.
محيط براي برپا كردن هر نوع آشوب رواني در جمع زنان تازه به دوران رسيده مهياست و تمام افراد و دستجاتي كه استعداد محيط را شناختهاند، به فرصتطلبيهاي خود علامت فريبنده «دفاع از مساوات» ميزنند و در پناه تلالؤ اين آرمان انساني، بحران رواني و عاطفي زنان را به قصد فروش «متاع» بنجل خود تشديد ميكنند. آنها كه گاهي به نام «فيلمساز»، زماني به نام «آگهيساز» و در هنگامه بحثها و گفتوگوهاي جدي به نام «خيرخواه» و «راهنما» ظاهر ميشوند، در نهايت فرصتطلبي، زن خانهدار را همچون شاگرد خام دستي ميبينند كه آماده فراگرفتن رموز هر نوع كجدستي است. آرمانخواهي شاگردي كه در آغاز راه به وهم استادي گرفتار ميشود، مطابق با خواسته فرصتطلبان، در حد حقير كاسهاي انباشته از سكههاي (پنج ريالي ـ ده ريالي) باقي ميماند و فراتر نميرود. چون در مكتب فرصتطلبان، رسم بر اين است كه ابتدا شاگرد تازه كار را با رنگها و آهنگهاي برانگيزنده، به نحوي كه فقط حواس مادي او برانگيخته بشود، خلع سلاح كنند. شيوه تدريس در آغاز چنان است كه گاهي با صرف يك دقيقه «وقت» براي ساختن «آگهي»، سالها جلو ميافتند و كسب خود را رونق ميدهند. زيرا ميتوانند به كمك وسايل سمعي و بصري، بر تمام اصول فكري سادهانديشان و بخصوص «زنان خانهدار» به آساني، حتي در يك دقيقه حمله كنند و از آنها موجوداتي بسازند كه همواره براي رونق بخشيدن به دكان فرصتطلبان، وجودشان لازم است.
قمارهاي رقيق، موافق حال زار زناني است كه نخستين مرحله از شستشوي مغزي را پيروزمندانه پشت سر گذاشتهاند و بر آستان تمام پرستشگاههاي «پول» و «بدن» پيشاني ميسايند. قمارهاي رقيق، در واقع دريچهاي است كه براي فرار از دود و دم آشپزخانه، رو به سوي فضايي به غايت مسموم گشوده ميشود. اين فضا كه زن را از آغوش خانواده ميربايد و تسخيرش ميكند، مثل ديگر راهحلهاي پيشنهادي فرصتطلبان، عامل «تعالي» و تغيير پوسته فكري زن نتواند بود به عكس، بيش از محدوديتهاي آشپزخانهاي، دست و پاگير است و بيش از قيود سنتي، او را از جوش و خروش فكري بازميدارد.
زن پس از آنكه به قمارهاي رقيق معتاد شد، به مرحله ديگري ميرسد و در اين مرحله «قمارخانهداري» را به خانهداري پيوند ميزند. اين انتخاب از آنجا به سرعت صورت ميگيرد كه زن مجبور نيست براي گشودن دكان خود، سرقفلي و اجارهبها و هزينه خدمه بپردازد. خانهاش را تبديل ميكند به قمارخانه ـ قمارخانهاي كه زنان قمارباز بيترس از حاجب و دربان، مشتري دائمياش ميشوند و بيترس از استنطاق افراد خانواده، به بهانه شركت در دورههاي زنانه، در آنجا ديوانهوار قمار ميكنند. در مرحله تبديل شدن خانه زن خانهدار به قمارخانه، ظاهر قضايا عوض نميشود، فقط روي ميز ناهارخوري، يك ملافه ميگسترانند و يك «كاسه» هم وسط ميز قرار ميدهند. بدين ترتيب وسوسه پولسازي و قمارخانهداري كه به قصد شكل بخشيدن به مفاهيم وارونه «مساوات» انجام ميشود، از حريم زندگي بچهها، محدودهاي و پناهگاهي ميسازد كه زير سقف آن، زنان هيستريك و تحريك شده، مأمن يافته و بست مينشينند. آنها در ساعات معيني، پشت ميز مسخ شده ناهارخوري، سنگر ميگيرند و در صورتي كه زن ديگري را تور زده باشند، نزد خانم صاحبخانه، رازداري و صلاحيت اخلاقي تازه وارد را با «سوگندهاي خواهرانه» تضمين ميكنند. در جمع زنان مشتري، معمولاً يك كفيل خرج هم هست كه مسئوليت دارد «وروديه» خواهران قمارباز را پيش از آغاز بازي به صاحبخانه بپردازد زيرا بيم آن ميرود كه در پايان بازي، زنهاي بازنده، از پرداخت «وروديه» خودداري كنند و حتي براي پرداختن پول تاكسي، آه در بساط نداشته باشند. علاوه بر «وروديه» زنهايي كه در آخر بازي برنده ميشوند، ملزم هستند به نسبت مبلغي كه بردهاند، پولي به قمارخانهدار بپردازند. همچنين براساس يكي از اصول تغييرناپذير نظام قمارخانهداري، زن صاحبخانه بايد انواع ميوههاي فصل را در دسترس زنان مشتري بگذارد و تا پايان ساعات كار، از دادن قرص مسكن و انواع داروهاي اعصاب به زنهايي كه لحظه به لحظه رنگپريدهتر و متشنجتر ميشوند، كوتاهي نكند. جنگها و حتي زدوخوردهايي كه معمولاً بين مشتريان و خانم قمارخانهدار درميگيرد، برپايه اين قضاياي حقير دور ميزند كه مثلاً: چرا زن صاحبخانه جز زده و به جاي ساعت 7 به بهانه آنكه شوهرش زودتر به خانه ميآيد، ساعت 6 اعلام تعطيلي كرده است؟… يا چرا به جاي چهار جور ميوه فصل، فقط دو جور ميوه روي ميز چيده است و…
بنابراين ناپختگان و پرگويان، بيجهت تصور ميكنند با ضخيم كردن حريم و حصار، ميتوان راه نفوذ بر مفاسد زندگي مسابقهاي بست. زنهاي خانهدار كه اين روزها به بهانه دورههاي بيضرر زنانه، از درون آشپزخانه، از پشت پردههاي فروافتاده زندگي خانگي، به دنياي هيستريك «قمارخانهداري» لبخند ميزنند، اين حقيقت تلخ را به ثبوت ميرسانند كه فساد، پشت ديوار خانههاي متعلق به طبقات متوسط شهري، در انتظار «اذن دخول» آقاي صاحبخانه نميايستد و به آساني از پنجره وارد ميشود.
ورود بيدردسر ميكرب قمارخانهداري به خانههاي شهري، زهر مهلك قمار را به علت پراكندگي خانهها در تمام زواياي شهر و حومه، در تمام شريانهاي حساس جامعه كه اكثريت مردم هستند، جاري ميكند. به ويژه آنكه اين نوع قمارخانهداري، درست در برابر چشم بچهها رونق ميگيرد و گاهي بچهها پس از تعطيل مدرسه، به حكم مادر قمارخانهدار خود، خدمه قمارخانه شده و از خانمهاي برنده، شيريني و انعام ميگيرند.
بدين ترتيب تصاوير مبتني بر «مساوات» زن و مرد در نسج جامعه ما وارونه بافته ميشود. همچنان كه ديديم تار و پود قمارخانهداري با وجود بيگانگي كامل با اصول خانهداري، در نسج زندگي خانگي زنان شهري، در كار شكل گرفتن است.از اين رو چاره آن است كه نقاب از چهره حقايق برداريم و معلوم كنيم: چرا زن خانهداري كه هنوز از فضاي آزاد به درستي كام نگرفته، دوباره در لاك تازهاي خزيده و در پستوي قمارخانهداري فرورفته است؟ چرا منظور غايي و دليل رهايي او، سهيم شدن در محتويات كاسهاي است كه با سكههاي حقير، پر و خالي ميشود؟
آيا اگر واژگونسازيها را با سكوت صحه بگذاريم، هر خانه به يك قمارخانه و هر خانهدار به يك قمارخانهدار تبديل نخواهد شد؟
براي شكستن سكوت و جلوگيري از رشد نابهنجار خانههاي قمارخانه شده، بايد فرصت داشته باشيم تا به عميقترين بررسيهاي اجتماعي دست يابيم. در غير اين صورت بهاي شكست خود را در بازشناسي و حل مسائل، بسيار گرانتر از هميشه خواهيم پرداخت.