تاخت‌ و تاز بر ضد سيستم‌های کاسبکارانه

فردوسي‌، 10 تير 1353،ش‌ 1171

در جوامعي‌ كه‌ مسابقه‌ براي‌ پولسازي‌ تنها مسابقه‌ مجاز شناخته‌ شده‌ است‌، پولدارها به‌ نام‌ برندگان‌ زورگو پيروزي‌ را در تمام‌ زمينه‌ها حق‌ خود مي‌دانند و همه‌ ريشه‌هاي‌ وجودي‌ خود را كه‌ به‌ علت‌ وابستگي‌ها، در تمام‌ رگ‌هاي‌ جامعه‌ پراكنده‌ است‌، به‌ كار مي‌گيرند تا زمين‌ را از زيرپاي‌ جوان‌ترها بربايند. به‌ اعتقاد آن‌ها  در زميني‌ كه‌ مي‌توان‌ پول‌ شكار كرد، جوان‌هاي‌ زبان‌ دراز بايد خارج‌ از گود مسابقه‌، كت‌ بسته‌ و خاموش‌ بنشينند و براي‌ اهل‌ مسابقه‌ و كاسبي‌ كف‌ بزنند. از اين‌رو جوان‌ها در جوامعي‌ كه‌ مبتلا به‌ بليه‌اي‌ همچون‌ مسابقه‌ پول‌ سازي‌ شده‌اند چاره‌اي‌ ندارند جز آن‌كه‌ زمين‌هاي‌ بازي‌ را در محاصره‌ سالخوردگان‌ يا نوچه‌هاي‌ نوكرصفت‌ آن‌ها ببينند. چون‌ اگر خشم‌ و خروشي‌ به‌ راه‌ اندازند مواجه‌ با سرزنش‌ها و تكفيرها و پند و اندرزهاي‌ جماعتي‌ مي‌شوند كه‌ گفتيم‌ زمين‌هاي‌ بازي‌ و حق‌ پيروزي‌ را ملك‌ طلق‌ خود دانسته‌اند.

      ايتاليايي‌هايي‌ كه‌ پس‌ از شكست‌ تيم‌ ملي‌شان‌ از لهستان‌ خشمگينانه‌ فرياد مي‌زنند: تيم‌ فوتبال‌ ايتاليا را تيرباران‌ كنيد، مي‌دانند چه‌ مي‌گويند. آن‌ها در واقع‌ معترض‌ به‌ نظامي‌ هستند كه‌ در پيچ‌ و خم‌هاي‌ آن‌، سالخوردگان‌ پولدار، معتاد به‌ پيروزي‌ شده‌اند و هر گونه‌ نوانديشي‌ و انعطاف‌ پذيري‌ را رد مي‌كنند تا بتوانند لجنزار اجتماعي‌ را براي‌ بقاء موجوديت‌ خود از خطرات‌ دگرگوني‌ و نوسازي‌ و جوانگرايي‌ دور نگاه‌ دارند !…در اين‌ جوامع‌ افراد و گروه‌هايي‌ كه‌ گنجينه‌هاي‌ اقتصادي‌ را غصب‌ كرده‌اند به‌ كمك‌ وابستگي‌هاي‌ مطبوعاتي‌ و نمايشي‌ چنان‌ وانمود مي‌كنند كه‌ پاسداران‌ گنجينه‌هاي‌ افتخارات‌ ملي‌ هم‌ هستند و به‌ بهانه‌ بذل‌ و بخشش‌ افتخار در ميان‌ توده‌هاي‌ مردم‌، ديوانه‌وار كاسبي‌ مي‌كنند و گلادياتورها را براي‌ پول‌ سازي‌ بر اساس‌ شرط‌بندي‌ به‌ ميدان‌ مي‌فرستند. نتيجه‌ آن‌كه‌ جنبه‌هاي‌ كاسب‌كارانه‌ با افتخارات‌ ملي‌ چندان‌ آميخته‌ مي‌شود كه‌ ميليونرهاي‌ حاكم‌ بر زمين‌هاي‌ بازي‌ به‌ تدريج‌ خود را به‌ نام‌ صاحب‌ و مالك‌ ابدي‌ تمام‌ امكانات‌ اجتماعي‌ را به‌ جامعه‌ تحميل‌ مي‌كنند و به‌ كمترين‌ گذشت‌ واقع‌ بينانه‌ به‌ نفع‌ حفظ‌ شرافت‌ اخلاقي‌ جوان‌ترها تن‌ نمي‌دهند. در اين‌ جوامع‌ كه‌ درآمدهاي‌ حاصل‌ از مسابقات‌ نمايشي‌، يك‌ راست‌ به‌ جيب‌ فرد يا افراد و گروه‌هاي‌ شناخته‌ شده‌اي‌ مي‌رود «آماتوريزم‌» هرگز رشد نمي‌كند و «پروفسور نليزم‌» هم‌ در حد حقير و كاسب‌كارانه‌اي‌ در دام‌ سودجويي‌ها و آزمندي‌هاي‌ عوامل‌ پير و ترسيده‌ از تغيير باقي‌ مي‌ماند.

      در جامعه‌اي‌ با اين‌ خصوصيات‌، تظاهرات‌ خشونت‌ بار مردم‌ به‌ بهانه‌ شكست‌ ورزشي‌ در واقع‌ تاخت‌ و تازي‌ است‌ بر ضد سيستم‌ كاسب‌كارانه‌ اجتماعي‌.

      هنگامي‌ كه‌ آماتورهاي‌ جوان‌ لهستاني‌ اساس‌ حكمفرمايي‌ ميليونرهاي‌ پير ايتاليايي‌ها را در دقيقه‌ ششم‌ واژگون‌ كردند و از آن‌ لحظه‌ به‌ بعد زمين‌ را در اختيار گرفتند و مدافع‌ تيم‌ ايتاليا را با تخت‌ روان‌ به‌ خارج‌ از گود مبارزه‌ فرستادند، تماشاگران‌ تلويزيون‌ها در ايتاليا تلويزيون‌ها را شكستند، پرچم‌ها را سوزاندند و مشت‌ بر سر و روي‌ خود كوبيدند. زيرا به‌ خاطر آوردند كه‌ اعضاء سالخورده‌ و ميليونر تيم‌ ملي‌شان‌ در دوره‌ زماني‌ پيش‌ از مسابقات‌ به‌ جاي‌ تجديد نظر در تكنيك‌ها و شيوه‌هاي‌ مبارزه‌، مرحله‌ آمادگي‌ را با انباشتن‌ شكم‌ از خاويار سپري‌ كردند و به‌ جوان‌ترهاي‌ پرشوري‌ كه‌ بي‌ منت‌ بلع‌ غذاهاي‌ گران‌ قيمت‌ نيرومند و مبارز هستند، راه‌ ندادند. به‌ همين‌ علت‌ تماشاگر ساده‌ ايتاليايي‌ با به‌ خاطر آوردن‌ هزينه‌ گزاف‌ مسابقات‌ و همچنين‌ با علم‌ بر روحيه‌ كاسب‌كارانه‌ بازيكنان‌ تيم‌ ملي‌ نتوانست‌ با ديده‌ اغماض‌ به‌ وداع‌ ايتاليا با جام‌ جهاني‌ بنگرد و اندوه‌ خود را مؤدبانه‌ و در شكل‌هاي‌ ملايم‌تري‌ بروز دهد. تماشاگر ايتاليايي‌ مثل‌ يك‌ طلبكار كه‌ از غفلت‌ و بي‌خبري‌ و ندانم‌كاري‌ بدهكار خود جري‌ شده‌ باشد، عصيان‌ كرد و از بدهكار، اداي‌ ديني‌ را خواست‌ كه‌ مطابق‌ با قوانين‌ كاسب‌كارانه‌ بازي‌ بذل‌ افتخار است‌. تماشگر ايتاليايي‌ در كسوت‌ يك‌ طلبكار، تمام‌ گانگستر بازي‌هايي‌ را كه‌ به‌ نام‌ تجارت‌ و افتخارآفرين‌ انجام‌ مي‌شود زير شلاق‌ اعتراض‌ گرفت‌ و اين‌ عصيان‌ هر چند در نخستين‌ تحليل‌، ضعف‌ اخلاقي‌ تماشاگر متوسط‌ ايتاليايي‌ را آشكار كرد اما در تحليل‌ بعدي‌ نمايانگر ضعف‌ بنيادي‌ سيستم‌ اجتماعي‌ ايتاليا بود.

      شك‌ نيست‌ كه‌ هر نوع‌ مبارزه‌ بين‌المللي‌ واكنش‌هاي‌ ملي‌ به‌ بار مي‌آورد و شكست‌ يك‌ تيم‌ ورزشي‌ در بازي‌هاي‌ جهاني‌، حتي‌ در جوامعي‌ كه‌ مبتلا به‌ بليه‌ كاسب‌كاري‌هاي‌ ورزشي‌ نيستند نيز اثر مي‌گذارد، اما در جوامعي‌ كه‌ زمين‌هاي‌ بازي‌ انحصاري‌ نيست‌ و پي‌درپي‌ بر اساس‌ شايستگي‌ها، نسل‌ها جاي‌ خود را به‌ يكديگر مي‌دهند و افراد پير نمي‌توانند به‌ اتكاء ميليون‌ها ثروت‌ و وابستگي‌هاي‌ گسترده‌ خود، در زمين‌ ريشه‌ بدوانند، واكنش‌ها با منطق‌ مبارزات‌ ورزشي‌ همنوايي‌ مي‌كند و آثار شكست‌، هرگز به‌ بحران‌ رواني‌ مردمان‌ نمي‌انجامد و بازي‌ با پرتاب‌ گوجه‌فرنگي‌ به‌ سفارتخانه‌هاي‌ خارجي‌ با سوزاندن‌ پرچم‌ و خودكشي‌ تمام‌ نمي‌شود. جامعه‌ سالم‌ كه‌ از احساس‌ طلبكارانه‌ نسبت‌ به‌ بازيگران‌ تهي‌ است‌، از آن‌ها  طلب‌ مسئوليت‌ مي‌كند، بي‌آنكه‌ مطالبه‌ را در اشكال‌ خشونت‌ بار بروز دهد.

     چنانچه‌ كارچرخانان‌ صحنه‌هاي‌ پول‌ سازي‌ و سودآوري‌ در ايتاليا، امواج‌ خشم‌ عمومي‌ را در محاسبات‌ بعدي‌ خود منظور ندارند و آن‌ را با بحران‌هاي‌ سياسي‌ و اقتصادي‌ جامعه‌ در يك‌ خط‌ تحليل‌ نكنند لابد به‌ پند و اندرزگويي‌هاي‌ پيرانه‌ مي‌پردازند كه‌ مي‌ دانيم‌ كمترين‌ تأثير بر جاي‌ نمي‌گذارد و اساساً در جامعه‌اي‌ كه‌ مديران‌ صحنه‌هاي‌ مبارزه‌ به‌ آنچه‌ مي‌گويند اعتقادي‌ ندارند، خيلي‌ زود كلمه‌ خواص‌ برانگيزنده‌ خود را از دست‌ مي‌دهد و مقام‌ ناطق‌ و سخنران‌ اجتماعي‌ تا حد موجودي‌ كه‌ به‌ بيماري‌ نشخوار كلام‌ مبتلا شده‌ است‌ ، تنزل‌ مي‌كند.

      آنچه‌ در زمينه‌ آميختگي‌ شديد قوانين‌ كاسب‌كارانه‌، با مفاهيم‌ ورزشي‌ در پيش‌ گذشت‌، در تمام‌ صحنه‌هاي‌ مبارزات‌ اجتماعي‌ و حتي‌ سياسي‌ قابل‌ ايراد و مشاهده‌ است‌. اختلاط‌ سودآوري‌ فردي‌ با انواع‌ مبارزه‌ها هر چند در مراحل‌ مقدماتي‌، انگيزه‌ كوشش‌ها و حركات‌ جديد اجتماعي‌ مي‌شود، ولي‌ در مراحل‌ بعدي‌، سقوط‌ دهشتناك‌ ارزش‌هاي‌ فرهنگي‌ و اخلاقي‌ را در پي‌ دارد كه‌ يك‌ سلسله‌ شكست‌هاي‌ به‌ هم‌ پيوسته‌ را موجب‌ مي‌شود. براي‌ مثال‌ اگر در جامعه‌اي‌، نسل‌ پير اداري‌ به‌ ياري‌ سوء استفاده‌ از ميز پولدار شده‌ و مثل‌ عفريت‌ به‌ ميز چسبيده‌ باشد، به‌ جوان‌هايي‌ كه‌ سرشار از شرافت‌ اخلاقي‌ هستند، از زير عينك‌، حقيرانه‌ نگاه‌ مي‌كند و آن‌ها  را در فاصله‌ معيني‌ از ميز نگاه‌ مي‌دارد. نسل‌ جوان‌ كه‌ از عهده‌ غالب‌ شدن‌ بر باند تبه‌كار اداري‌ برنمي‌آيد، يا عضويت‌ در باند تبه‌كار را مي‌پذيرد يا براي‌ هميشه‌ فاصله‌ها را گردن‌ مي‌نهد و به‌ فقر و مسكنت‌ خردكننده‌ تن‌ مي‌دهد و در هر دو حال‌، آزمندي‌ نسل‌ پير اداري‌ آلودگي‌هاي‌ بهم‌ پيوسته‌ اجتماعي‌ را تشديد مي‌كند.در چنين‌ جامعه‌اي‌، خواننده‌هاي‌ 80 ساله‌ به‌ زور پول‌ رابطه‌ با پولدارها از بلندگوهاي‌ وسائل‌ ارتباطي‌ چهچهه‌ مي‌زنند و گوش‌ مردم‌ را با صداهاي‌ ناموزوني‌ به‌ نام‌ آواز مي‌آزارند. خواننده‌ معتاد به‌ پيروزي‌ و متكي‌ به‌ پول‌ با رابطه‌ در جامعه‌اي‌ كه‌ مسابقه‌ براي‌ پول‌ سازي‌ تنها مسابقه‌ مجاز محسوب‌ مي‌شود به‌ كلي‌ فراموش‌ مي‌كند كه‌ صداي‌ موزون‌ با تارهاي‌ صوتي‌ حساس‌ و نيرومند و حنجره‌هاي‌ جوان‌ رابطه‌ دارد و هرگز نمي‌توان‌ چهچهه‌ دلنشيني‌ را از حنجره‌ چروكيده‌ و فرسوده‌اي‌ با تارهاي‌ صوتي‌ درهم‌ شكسته‌ و ضعيف‌ شده‌ بيرون‌ كشيد. در اين‌ جامعه‌ كه‌ نسل‌ پير اداري‌، پاسدار فساد ديرينه‌ و نسل‌ پير هنري‌، متكي‌ به‌ امكانات‌ پولي‌ و ارتباطي‌ است‌، مردم‌ محكوم‌ هستند با حسرت‌ به‌ برگ‌هاي‌ برنده‌اي‌ چشم‌ بدوزند كه‌ همچنان‌ در دست‌ پول‌دارهاي‌ قديمي‌ و دزدان‌ سابقه‌دار و كهنه‌كار است‌.

      در جامعه‌اي‌ كه‌ تصوير ناقصي‌ از آن‌ ترسيم‌ شده‌ ميليونرها در واقع‌ گدايان‌ آبروداري‌ بيش‌ نيستند. آن‌ها  درست‌ مثل‌ گداهايي‌ كه‌ در كوچه‌هاي‌ شهرما مي‌نشينند، دست‌ روي‌ چشم‌ مي‌گذارند، تظاهر به‌ شرمساري‌ مي‌كنند و تابلوي‌ عريض‌ و طويلي‌ در برابر مي‌گذارند كه‌ با عنوان‌ شفقت‌بار گداي‌ آبرودار امضاء شده‌ است‌، جامعه‌ را مي‌چاپند و واقعيت‌ بازنشستگي‌ را به‌ بهانه‌ حفظ‌ آبروي‌ ملي‌ به‌ تأخير مي‌اندازند. در يك‌ چنين‌ جامعه‌اي‌، جوان‌ها طوري‌ تربيت‌ نمي‌شوند كه‌ با گداهاي‌ آبرودار بجنگند و به‌ ناچار تماشاگر خودخور صحنه‌ها باقي‌ مي‌مانند كه‌ چون‌ دست‌شان‌ به‌ دامان‌ عوامل‌ اشاعه‌ مسابقه‌هاي‌ سودآوري‌ و حرص‌ آفريني‌ نمي‌رسد يقه‌ يكديگر را مي‌گيرند و با گريبان‌ چاك‌ بر مزار تمام‌ حيثيت‌ ملي‌ كه‌ به‌ گمان‌ آن‌ها  در محدوده‌ يك‌ بازي‌ سودآور چال‌ مي‌شود، زار زار مي‌گريند.

      اما بحران‌هاي‌ غيرقابل‌ پيش‌بيني‌، سرانجام‌ بر مديران‌ جوامعي‌ كه‌ تمام‌ توانائي‌هاي‌ انساني‌ را با روحيه‌ كاسب‌كارانه‌ ارائه‌ مي‌دهند، مي‌تازد. يك‌ مثال‌ غير ورزشي‌ از اين‌ واقعيت‌ شرايطي‌ بود كه‌ براي‌ جنگجويان‌ حريص‌ اسرائيل‌ پيش‌ آمد و همينكه‌ تمام‌ تلقين‌هاي‌ كاسب‌كارانه‌ آن‌ها  نقش‌ برآب‌ شد و روياهاي‌ كاذب‌ مردم‌ به‌ ضرب‌ جنگ‌ اكتبر بر باد رفت‌، بحران‌ رواني‌، بر مديران‌ سياست‌هاي‌ جنگي‌ ظاهر شد. باندهاي‌ منفعت‌ طلبي‌ كه‌ يك‌ عمر مردم‌ اسرائيل‌ و تمام‌ يهوديان‌ عالم‌ را سركيسه‌ كرده‌ بودند و نيروي‌ جوان‌ را برانگيخته‌ بودند تا در يك‌ زمينه‌ غلط‌ جغرافيايي‌- تاريخي‌ و سياسي‌، حداكثر را به‌ جيب‌ بزنند پس‌ از بروز واكنش‌هاي‌ تلخ‌ مردم‌، غالب‌ تهي‌ كردند. زيرا بر آن‌ها  ثابت‌ شد در جامعه‌اي‌ كه‌ به‌ نيروي‌ پول‌، انواع‌ سلاح‌هاي‌ قتاله‌ رديف‌ شده‌ و به‌ ياري‌ كشاورزي‌ مكانيزه‌ شده‌ است‌، حتي‌ گاوها مي‌توانند سيب‌هايي‌ به‌ حجم‌ هندوانه‌ و به‌ سرخي‌ خون‌ نشخوار كنند، مردم‌ يكباره‌ دل‌زده‌ و مأيوس‌ و خشمگين‌ مي‌شوند. چون‌ به‌ دريافت‌ حداكثر آن‌ هم‌ از جيب‌ ديگران‌ معتاد شده‌ و به‌ كمترين‌ تخفيف‌ تن‌ نمي‌دهند. از اين‌ رو مردمي‌ كه‌ مي‌پنداشتند با جمع‌آوري‌ دلار- پوند- ليره‌ و.. از تمام‌ جهان‌ مي‌توانند در محاصره‌ تمام‌ عوامل‌ مخالف‌ جغرافيايي‌ و تاريخي‌، حداكثر پيروزي‌ دريابند به‌ همان‌ نتيجه‌اي‌ رسيدند كه‌ اكنون‌ جامعه‌ ايتاليا با آن‌ درگير است‌. به‌ نتيجه‌ قطعي‌ واژگون‌ شدن‌ اميدها، براي‌ وصول‌ به‌ حداكثر پيروزي‌ بي‌آنكه‌ شرايط‌ انساني‌ و دگرگوني‌هاي‌ بنيادي‌ براي‌ اين‌ پيروزي‌ها مهيا باشد.

      در نخستين‌ ارزيابي‌ها، اسرائيلي‌ها شكست‌ خود را به‌ اشتباهات‌ نظامي‌ مربوط‌ مي‌دانند و ايتاليايي‌ها شكست‌ خود را به‌ دير جنبيدن‌ افراد تيم‌ ملي‌ حمل‌ مي‌كنند اما واقعيت‌ اين‌ است‌ كه‌ شكست‌هاي‌ مذكور حاصل‌ وضعيتي‌ است‌ كه‌ در آن‌ وضعيت‌ از طرف‌ نسل‌ سالخورده‌ و پولدار كوشش‌ مي‌شود تمام‌ هنرها و قابليت‌هاي‌ انساني‌، مورد داد و ستدهاي‌ كاسب‌كارانه‌ قرار گيرد.

      مديران‌ صحنه‌هاي‌ نمايشي‌ اسرائيل‌ براي‌ سرپوش‌ گذاشتن‌ بر نشانه‌هاي‌ بحران‌ رواني‌ مردم‌، «سمپوزيوم‌ امور سكس‌ در تل‌آويو» برگزار كرده‌اند و در صدد هستند تأثير مسائل‌ جنسي‌ را در زندگي‌ اجتماعي‌ بررسي‌ كنند و مديران‌ صحنه‌هاي‌ نمايشي‌ ايتاليا نيز شايد براي‌ سرپوش‌ گذاشتن‌ بر جامعه‌ در حال‌ انفجار ايتاليا به‌ شگردي‌ از اين‌ دست‌، روي‌ آوردند. ولي‌ آنچه‌ پوشيدني‌ و پنهان‌ كردني‌ نيست‌ همين‌ بحران‌هاي‌ رواني‌ است‌ كه‌ حتي‌ به‌ ضرب‌ ناب‌ترين‌ شگردهاي‌ سياسي‌- سكسي‌ هم‌ نمي‌توان‌ از ديده‌ جهانيان‌، پنهانش‌ داشت‌. زيرا همين‌ كه‌ تمام‌ سياست‌هاي‌ سكسي‌ و ورزشي‌ نقش‌ برآب‌ شده‌ و نيروي‌ گذشته‌ را از دست‌ مي‌دهند، مردم‌ در اعانه‌ بخشيدن‌ به‌ گداهاي‌ آبرودار، مقاوم‌ شده‌ و از آن‌ها ، طلبكارانه‌ ادعاي‌ خسارت‌ مي‌كند. هم‌ چنانكه‌ چهره‌ بحران‌ اجتماعي‌ اسرائيل‌ از پرده‌ خوش‌ و آب‌ رنگ‌ سياست‌هاي‌ اقتصادي‌ اسرائيل‌ به‌ اشاره‌ يك‌ شكست‌ بيرون‌ شد و پرده‌ كاسب‌كارانه‌ سودآوري‌هاي‌ ورزشي‌ و گلادياتوري‌ هم‌ با وجود تمام‌ تارهاي‌ اسطوره‌اي‌ كه‌ برگرد ايتاليا تنيده‌اند، به‌ اشاره‌ يك‌ شكست‌ ورزشي‌ كنار رفت‌ و فاجعه‌ رخ‌ نمود.

      و چنين‌ است‌ سرنوشت‌ تمام‌ جوامعي‌ كه‌ عرصه‌ فعاليت‌هاي‌ اجتماعي‌، هنري‌- ادبي‌- ورزشي‌ را به‌ اختيار و انحصار «كارچاق‌كن‌»ها مي‌گذارند تا آن‌ها به‌ مردم‌ بي‌آموزند: تمام‌ نيروهاي‌ انساني‌، اعم‌ از فكري‌ و عضلاني‌ قابل‌ خريد و فروش‌ و شرط‌بندي‌ است‌ و در سايه‌ يك‌ چنين‌ قابليتي‌ هميشه‌ مي‌توان‌ حداكثر را به‌ جيب‌ زد! با نگاهي‌ وسيع‌ بر تمام‌ جنبه‌هاي‌ انساني‌ و چگونگي‌ رشد يا عقب‌افتادگي‌ توانايي‌هاي‌ انساني‌ در سيستم‌هاي‌ مختلف‌ اجتماعي‌، باور مي‌كنيم‌ كه‌ پول‌ فقط‌ وسيله‌ است‌ و انسان‌ در تمام‌ زمان‌ها و مكان‌ها، عامل‌ قطعي‌ و اصلي‌ مبارزات‌ سودآوري‌ مي‌توان‌ موجبات‌ نشخوار سيب‌ سرخ‌ و خاويار اعلا و تصاحب‌ تكنولوژي‌ مدرن‌ را فراهم‌ نمود. اما هيچ‌يك‌ از اين‌ وسايل‌

 ضمانت‌نامه‌ پيروزهاي‌ ابدي‌ براي‌ انسان‌ نيست‌.

پیمایش به بالا