فردوسي، 26 فروردين 1353
سياهان آمريكايي حضور خود را با حربههاي مؤثر فرهنگي اعلام ميكنند و براي نمايش تمام آئينها- رسمها- نغمهها و رقصهاي سنتي در پاركهاي بزرگ و شلوغ شهرها بر طبل ميكوبند. از هر طبل، آواي خروش يك قبيله- از هر رقص، ظرايف يك فرهنگ ريشه دار بيرون ميريزد- تظاهرات چنان تند و بيشكيب است كه جوانهاي آمريكايي بر سبزههاي پارك ميخكوب ميشوند و چنان هوش رياست كه تماشاگران جوان و سفيد گاهي تحت تأثير شورش بزرگ فرهنگي سياه از ميان جمع برميخيزند و پيچ وتاب عضلات بههم پيچيده زنان و مردان سياه را تقليد ميكنند. سياهان معترض كه رقص و آواز نيز سلاح رزمشان شده است فرزندان كساني هستند كه از اعماق جنگلها ربوده ميشدند و در زبالهدان كشتيهاي تجارتي، سرنوشت به دست لغزنده آب ميافكندند- آب كه زير سلطه قدرتهاي بزرگ مسيريابي ميكند سرنوشت آنها را به سرنوشت مراكز بزرگ توليدي پيوست.آنها كه از قلب قبيله و فرهنگ خود جدا افتادند به سختي كوشيدند فرهنگ كامل امريكايي را جذب كنند و به ازاء اين تسليم در جامعه سفيدپوست غرب حل بشوند- اما چون چنين نشد ديگربار قلبي را كه رها كرده بودند در سينه جاي دادند- هر يك از آنان ردپاي اجداد خود را گرفت و نام قبيله مادر را با تمام ويژگيهاي فرهنگي و سنتي آن به خاطر سپرد، هر يك از سياهان امريكايي با اين رديابي كه به قصد مبارزه فرهنگي انجام گرفت توانست براي خود بندناف فرهنگي بسازد و با وجود ادامه زيست در آمريكا به قلب قبيله مادر پيوست و آئين قبيله را در پاركهايي كه مظاهر زندگي ضد قبيلهاي هستند بجا آورد- با اين تدبير سياهان از اندوه تنهايي خويش كاستند- طبلها را ديگربار ساختند و سراسيمهتر از اجداد خود بر آنها كوفتند. سياهان اينبار در ميدان جديد نبرد توانستند در افكار جوانها نفوذ كنند و صفوف عناصر نژادپرست را از هم بشكافند.
اما فراسوي مبارزه فرهنگي كه در پاركهاي قاره آمريكا جريان دارد، جنگ با شيوههاي خونريز در قاره آفريقا بالا گرفته است. آن دسته از سياهان كه از زبالهدان كشتيهاي تجارتي در امان ماندند، در همان كليدهاي ظاهراً دور از دست زير سلطه مراكز بزرگ توليدي درهم فشردند و به خفت «بيكاري» تن دادند. و آنها در زمانه ما اسلحه گرم را براي رهايي از اين خفت برگزيدهاند- اعلام حضور سياهان آفريقايي در موزامبيك- آنگولا- گينه و..چنان جدي است كه در صفوف نظامي حكومت نژادپرست پرتقال شكاف افكنده و واكنشهاي تازه فاشيستي بوجود آورده است.
نژادپرستان كه هدف اصليشان «غارت» است در برابر ستيزه جويي فرهنگي و نظامي سپاهان واكنشهاي متفاوت نشان ميدهند. نخست وزير پرتقال آغازگر جديدترين انواع اين واكنشهاست. مارسلو كائناتو براي پركردن شكافي كه در صفوف نظامي پرتقال پيش آمده است ميكوشد تا اسلحه فكري را از دست مبارزان بگيرد و آن را بطور «وارونه» به دست افراد مزدور بدهد. او با اين شگرد، راه تازهاي را در برابر استعمارگران ميگشايد و ميگويد :«..قارهها انحصاري نژادها نيستند- بايد از منابع بيكار بهرهبرداري كرد- پرتقال آنگولا را ساخته و موزامبيك را خلق كرده و هزارها خانواده سفيدپوست در اين نواحي هستند و فنون تمدن را با خود آوردهاند و مايه افتخار پرتقال و آفريقا شدهاند- نژادپرستي محكوم است- نژادپرستان آفريفا درپي اخراج همة سفيدها از آفريقا هستند- افسراني كه ايجاد نگراني كردهاند بيفكر و سادهلوح هستند و نميدانند در دنيايي زندگي ميكنيم كه تبعيضنژادي محكوم است و مانيز به همين علت از جنوب آفريقا كه اروپاييها در آن مستقر شدهاند به قصد حمايت از نژاد سفيد دفاع ميكنيم..»
«كائتانو» بدين ترتيب نظرات چپاولگرانه خود را زير نقاب برابرخواهي و مخالفت با تبعيض نژادي ميپوشاند و به خورد دنيا ميدهد. او به سبك ديكتاتورهايي كه به محض دريافت پيامهاي خطر، راه گم ميكنند و به زبان عناصر آزاديخواه سخن ميگويند به دروغ منادي حق شده و همچون كاسه داغتر از آش، به جوش و خروش آزاد فكري افتاده است. كائتانو در اين وضع و حال دست گدايي به سوي تئوريهاي جديدي دراز كرده كه با اتكاء به شرايط تاريخي، ثابت ميكنند تعارضهاي نژادي در آينده دور به ضرر نژاد سفيد ادامه خواهد داشت.
كائتانو مثل ديكتاتورهايي كه از سرناچاري «بذلهگو» و بشردوست و پرهيزكار ميشوند مجبور به انواع گداييهاست. او هنوز از دايره بسته استعمار كهنه بيرون نخزيده و آنقدر سرمايه ندارد تا مانند استعمارگران جديد به قوت سرمايه بر سياستهاي اقتصادي- اجتماعي مستعمرات چنگ بياندازد. از اينرو كائتانو چارهاي ندارد جز آنكه از زبان مبارزان پرشور «كلمات» را بقاپد و در نطقها و خطابهها كلمات وارونه شده را به نام خود جابزند- او به ناچار براي مردمي كه هنوز به مبارزات فرهنگي و نظامي تن ندادهاند كلمات دهان پركن اختراع ميكند و خوراك خود را از آشپزخانه دشمن ميدزد. به گمان او ميتوان در چارچوب تئوريهاي غني و انساني حرفهاي پوچ و مهمل و بيپايه را ارائه داد- كائتانو بدين منظور سوار بر گرده آمارگران معلومالحالي ميشود كه مزد ميگيرند و آمار ميسازند.