فردوسي، ش 1128، 12 شهريور 1352
بچهها در كشاكش روابط جنسي زن و مرد هميشه قرباني شدهاند، در شرايط حاضر كه اين روابط به علت آزاديهاي فزاينده، سستتر و بيثباتتر شده است، آثار و لطمات اجتماعي ناشي از اين واقعيت، آشكارتر و بهتر به چشم ميخورد.
تمدنهاي بالنده كه با غرور و متنانت سر برافراشتهاند، برخلاف گزافهگوييهاي مدعيان، هنوز نتوانستهاند وجود طفل را به نام باارزشترين ثروت ملي بشناسند. چون بنا بر شواهد، در جوامعي كه محل صدور نظريههاي تازه و انقلابي در زمينة روانشناسي كودك است، طفل همان وسيله و ملعبهاي كه در دنياي زناشويي بوده، هست و اجباراً رفتاري را كه نتيجة كاميابيها يا ناكاميهاي جنسي يك زن و مرد است تحمل كند.
چندي پيش خبرگزاريهاي بزرگ دنيا، عكس و خبري را مخابره كردند كه بر اساس آن، فردي سيمز، يك پدر امريكايي، كاردي را بر سينة پسر 5 سالهاش گذاشته بود و ميخواست پسرش را از خانة همسر سابقش (مادر طفل) بدزدد و فرار كند. مأموران پليس او را تعقيب كردند و سرانجام در كشاكش اين تعقيب و گريز، پسرك جراحاتي برداشت.
پسرك 5 سالة امريكايي در آن لحظة خاص مانند همسال خود در جوامع مقلد، ملعبه دست زن و مردي شد كه وابسته به تمدنهاي مدعي و مسلط هستند و هنوز براي طفل بيش از يك وسيلة شكنجه و آزار در عالم عشق و زناشويي، ارزش قائل نيستند.
وجود چنين پديدههايي در قلب تمدنهايي كه چشم بسته آنها را تعقيب ميكنيم گوياي اين حقيقت است كه اين تمدنها تا زماني كه مسئلة بچهها را به نام بهترين ثروت ملي در بطن خود حل نكرده باشند قابل تقليد و دفاع نيستند. اگر غير از اين بود روز به روز بر تعداد بچههاي رهاشدة غربي كه به علت آزادي بيحد روابط جنسي، تنها ميمانند، افزوده نميشد.