فردوسي، ش 1128، 12 شهريور 1352
نمايش قديمي فقر عارفانه و ثروت در مسير ناهموار سيستم اجتماعي كه دايرهوار محاصرهمان كرده است، با اجراهاي جديد و ابتكاري، كارگرداني ميشود. در اين نمايش، افراد، قشرهاي متوسط و توانگران، به نقشآفرينيهاي تازهاي، وادار شدهاند. از يك سو، مردم متوسط با مبل و صندلي استيل يا استيلنما و چهلچراغهاي اصل يا بدل به ياري اسباب و اثاثية قسطي خودنمايي ميكنند، از سوي ديگر توانگران و ثروتمندان از گروههاي بالاي اداري و صاحبان مشاغل آزاد و درآمدهاي غيرمنتظره، به فقرنمايي مشغولند. تماشاچي و ناظر بر نمايش جديد فقر و ثروت كه هر دو رياكارانه و مزورانه است، قشرهايي هستند كه از حداقل درآمد و ايمني بهرهاي ندارند و چنان به درد خويش مينالند كه جز در نقش تماشاگر ساكت و مبهوت، ظاهر نميشوند و گزندگي تمام تظاهرات رياكارانه را بهشدت احساس و تحمل ميكنند.
كشكول و تبرزين و تابلوهايي كه بر ديوارههاي رنگارنگ و آراستة خانههاي مجلل شهر آويخته شده سلاح مدرن و افسون تازهاي است كه صاحبخانههاي فرصتطلب و افراد طبقاتي را كه مصالح خوب ساختماني زمينهاي مرغوب و تمام عوامل رفاه را به خود اختصاص دادهاند برگزيدهاند تا در سنگر فقرنمايي خويش براي مقابله با نگاه خشمگينانة ساير طبقات از دفاع رواني و عاطفي هم بيبهره نمانند. نمايش جديد صاحبان زر و زور كه با فقرنمايي مشخص ميشود، در شرايط موجود، ظاهراً بهترين گريزگاهي است كه توانگران براي فريفتن عوام و دلبري كردن از كساني كه به محض برخورد با رياكاريهاي ماهرانه، راه گم ميكنند و مداح ميشوند، برگزيدهاند.
در توضيح تضاد آشكار نمايش مزورانه فقر عارفانه! در قلب خانههاي مجلل، به چگونگي برگزاري اين نمايش اشاره ميشود: توانگران پس از آنكه كارشناسان و معماران شرق و غرب را اجير ميكنند و با تركيب معماري شرقي و غربي، تمام امكانات رفاهي را در اختيار ميگيرند، گرانبهاترين اشياي لوكس را از تمام نقاط دنيا، جمعآوري كرده و در آخرين مراحل، ويترين فقرنمايي را در مركز تجمل نصب مينمايند و عوالم صوفيگري را بهگونهاي فانتزي و سطحي به خود نسبت ميدهند تا گروههايي را كه بر تمام رفتار و پديدههاي قديمي و سنتي حتي در صورتهاي مسخ شده و مسخره، صحه ميگذارند، مجذوب خود كنند. بدينترتيب فقرنمايي در خدمت عوامفريبي مورد سوءاستفادة مردمي قرار ميگيرد كه با عالم فقر و نيازمندي يا بهقول صوفيان، بينيازي و غناي روحي بهكلي بيگانهاند.
سلاح مدرن اغنيا كه عوامفريبانهترين سلاح ممكن در جهان است، اتاق محقر و سادهاي است كه با گليم و جاجيم مفروش شده و مجهز به مخده و كشكول و تبرزين و اسباب و لوازم «فور» است و معمولاً بر ديوارهاي آنكه پيهايش بر بهترين و مرغوبترين زمينها استوار شده، اين قبيل شعارهاي مزورانه به چشم ميخورد:
در خانة ما رونق اگر نيست صفا است
كَرَمنما و فرودا كه خانه خانة توست
وجود ريشخندآميز عبارات و جملهپردازيهاي صوفيانه در كنار وسايل عيش و نوش و ساختههاي صنايع دستي (كه بهطور شگفتانگيز به صنايع اشرافي تبديل شده است) تكميل ميشود و در مجموع تركيب تازهاي است كه بر پيكر جامعة ما كراهت بيشتري ميافزايد.
در نقطة مقابل فقيرنمايان مزور، مردم متوسط عمل ميكنند كه تحت تأثير افسونگريهاي تبليغات تجارتي و تبليغ و ترويج شيوههايي كه به «جا زدن طبقاتي» ميانجامد و اتكا به بخت و اقبال و تقدير را تقويت ميكند، به گردن قسط و قرض و بختآزمايي در زمينههاي مختلف آويختهاند.
از اين رو ناگزير بايد گفت در چارچوب زندگي تازهاي كه به ما تحميل شده است با تظاهرات دوگانه و آزاردهندهاي مواجه هستيم كه انگيزة يك نوعِ آن، آگهيها و تبليغات لجامگسيخته تجارتي است و انگيزة نوع ديگر، عوامفريبي و فريبكاري و تزوير است كه براي مقاوم شدن در برابر بازجوييِ به حق اجتماعي، هميشه انتخاب شده و باز هم ميشود؛ به همين علت گروه اخير، بر سر درِ خانههاي مجلل خود كشكول و شعارهاي فقيرانه و صوفيانه ميآويزند و بر سر درِ ويلاهايي كه جريب در جريب زمين و دريا و كشتزار و ييلاق در محاصرة ديوارهاي بلند و كوتاه آنهاست، اسامي فقيرسرا، گداسرا، خانة دوستان و امثال آنها ميآويزند تا رد گم كرده باشند و در برابر فقراي رهگذر و كبكوار سر به زير برف فرو كنند. نمايش رفاه كاذب و نمايش فقر كاذب هر دو زاييده و محصول شرايط بنيادي و اجتماعي است و گوياي اين حقيقت كه تماشاي نمايشهاي فريبكارانه و نيرنگهاي نمايشي براي كساني كه با هر دو قطب نمايش، رابطة شغلي و اقتصادي دارند اما بههيچيك از آن دو منصوب نميشوند به راستي تلخ و دشوار است.