فردوسي، ش 1124، 15 مرداد 1352
پروندههاي اداري براي دست يافتن به انجام كار خويش، راه به دنياي سريع و دقيق كامپيوتر جستهاند و اميدها بر مدار امكانات كامپيوترهاي ريز و درشت چنان دور ميزند كه گويي ميتوان بيحوصلگي و بياعتنايي و دلسردي آدمهاي اداري را با قدرت فراوان و جوش و خروش بسيار ماشين جبران كرد و به جاي مهرههاي خسته و بيرمق اداري، مهرههاي خستگيناپذير و متحرك كامپيوتر را نشانيد؟ در جوامعي كه كامپيوتر را بهخصوص در زمينة امور اداري، به نام يك اعجاز وارداتي ميپذيرند و به سوداي آن مبتلا ميشوند، تطبيق ماشين با نيازمنديها ممكن نيست و به ناچار به تطبيق نيازمنديها با ماشين تن ميدهند. چون كامپيوتر از نوع ساير كالاهاي صنعتي نيست كه در هر زميني، قدرت تأثير كافي داشته باشد و براي مثال مانند وسايل تهويه بتواند حرارت محيط را در فضاهاي مختلف با وجود سيستمهاي گوناگون اجتماعي و روحيههاي متفاوت مردمان، دلپذير كند.
از اين رو، در شرايطي كه نهادهاي اجتماعي و اداري انباشته از عيب و نقص و تغييرات لحظه به لحظه و بيمنطق است، كامپيوتر نهتنها حلال مشكلات نيست، كه در مسئلهسازي و خلق دشواريهاي جديد، عامل تازهاي است كه با هلهله و هياهو مقدمش را گرامي ميدارند.
يك آدم واقعبين و با انصاف اداري كه اخيراً مورد هجوم كامپيوتر قرار گرفته است، ناسازي كامپيوتر را با نهادهاي اجتماعي چنين توصيف ميكرد:
«سرعتي كه ماشين در كارها به وجود ميآورد، براي حل مشكلات كنوني، كافي نيست. چون درست است كه نياز به سرعت، يك نياز حياتي براي پيشرفت است، اما نميتوان فقط شيفته و دلباخته سرعت شد و ساير كمبودها را ناديده گرفت. براي مثال اين كه، فرض كنيد در يك مرحله از كارهاي اداري، در سايه قدرت شگفتانگيز ماشين، ماهانه به جاي 10 پرونده، چندهزار پرونده حل و فصل گردد و اين سرعت جادويي، بسياري از پروندهها را از زير قشر ضخيم خاك بيرون بكشد. آيا در مرحلة بعدي كه پرونده به دست آدمهاي معتاد به كمكاري ميافتد، دوباره وارد سرعت عمل ميشود يا پرونده در مرحله ديگري از ركود قرار ميگيرد؟ بدون شك دوباره به علت دست به دست شدن و انتقال از مرحلة كارآيي ماشين به مرحلة كمكاري اداري، از چرخش سريع، بازميماند و روي هم تلنبار ميشود.
از طرف ديگر، كامپيوتر بايد اطلاعات موردنياز را ببلعد و سپس پاسخ بدهد. در شرايطي كه كسب اطلاعات درست و كامل، از محالات باشد، كامپيوتر با همة نيروي اعجازگري كه دارد، اعجاز نميكند. بدين معني كه اطلاعات غلط را به خوردش ميدهند و جوابهاي غلط را اگرچه «سريع» تحويل ميگيرند. اين سرعت چه فايده دارد؟ اگر حقيقت را بخواهيد، اين سرعت بيش از كندي مسئلهساز است و گلوي ارباب رجوع را به سرعت ميفشارد. يعني همچون كاردي كه به دست مست افتاده باشد عمل ميكند و گرفتاريها را دامن ميزند.
بر زمينههاي ناپايدار و نهادهاي غلط اداري، نميتوان كامپيوتر را همچون يك عامل صددرصد و چارهساز پذيرفت و به آن ايمان آورد. اگر دچار اين شبهه و خيالپردازي بشويم، مختصر وسواسي را كه در كارها داريم، در دايرة جاذبه ماشين از دست ميدهيم و فراموش ميكنيم كه كامپيوتر با وجود حوصلهاي كه براي جمع و ضرب و تفريق دارد، اگر اطلاعات غلط را بگيرد، بازده كارش به مراتب بدتر از كارهاي دستي است و زهرآگينتر از آن است.
ماشين در جوامعي كه غرض و مرض بر ساير جنبهها حكومت ميكند و روابط بر مسند ضوابط نشسته است، با غرضورزي آميخته ميشود. چون طبيعت كامپيوتر اقتضا ميكند كه اطلاعات درست دريافت نمايد و جوابهاي درست بدهد. از اين رو كامپيوتر نميتواند غذاي مسموم و آلوده بخورد و مواد زندگيبخش بيرون بريزد.
كامپيوتر با همة رمز و رازها و پيچ و خمهايش ساختة دست بشر است و به راستي از درون آن همان برون تراود كه در اوست.
كامپيوتر، ظرفي است كه در هياهوي يك سيستم غلط، انباشته از آلودگي شده و به سرعت وجود انباشته از زهر خود را به صورت نتايج و بازده عددي و رقمي در حلقوم همان سيستم خالي ميكند. زيرا اگر كامپيوتر دقت و حوصلهاي هم داشته باشد، اين حوصله در حد داوري در زمينه صحت و سقم اطلاعات داده شده و كشف غرض و مرضهاي اجتماعي نيست. كامپيوتر وجود سيال خود را در ظروف سيستمهاي مختلف اجتماعي، جا ميدهد و در اشكال مختلف آنها ظاهر ميشود. اگر ظرف آلوده و كثيف و كج و كوله باشد، كامپيوتر بدمنظر و نامنتظر جلوه ميكند و همة رنگهاي زشت محيط عمل خود را، در خود ميپذيرد. بنابراين در جايي كه اعتبار اطلاعات به دست آمده در شرايط خاص اداري ـ اجتماعي مورد ترديد است، نتايج مستخرجه از كامپيوتر واجبالترديد خواهد بود.