پرخاشجوترين‌ طبقات‌ اجتماعی

 فردوسي‌، ش‌ 1121، 25 تير 1352

تاكسيران‌هاي‌ شهر ما، وجود خود را به‌ نام‌ يكي‌ از پرخاشجوترين‌ طبقات‌ اجتماعي‌، تثبيت‌ كرده‌اند و به‌ رابطة‌ زور و خشونت‌ در محوطة‌ كوچك‌ تاكسي‌ جنبة‌ قانوني‌ داده‌اند و به‌ جاي‌ رفع‌ كمبودها، فقط‌ به‌ حل‌ موقت‌ قضايا مي‌پردازند و مسئله‌ را در شكم‌ مسئله‌ مي‌پرورانند.

 هفتة‌ گذشته‌، مقررات‌ مربوط‌ به‌ حركت‌ تاكسي‌ها طبق‌ آئين‌نامة‌ جديد ادارة‌ راهنمايي‌ و رانندگي‌ اعلام‌ شد. مطابق‌ با اين‌ مقررات‌، رانندگان‌ تاكسي‌ در صورت‌ امتناع‌ از سوار كردن‌ مسافر، نرساندن‌ مسافر به‌ مقصد، استفاده‌ نكردن‌ از تاكسي‌متر، مستي‌ در هنگام‌ رانندگي‌، خروج‌ تاكسي‌ از حومة‌ شهر بدون‌ اجازة‌ مقامات‌ مسئول‌ و نداشتن‌ برگ‌ معاينه‌ روي‌ شيشة‌ جلوي‌ تاكسي‌، جريمه‌ مي‌شوند. راهنمايي‌ و رانندگي‌ در توضيح‌ تفصيلي‌ موارد ذكرشده‌، جريمه‌ هر تخلف‌ را تعيين‌ كرده‌، اما مهم‌ترين‌ مسئله‌ يعني‌ رابطة‌ راننده‌ تاكسي‌ و مسافر را مسكوت‌ گذاشته‌ است‌. از اين‌ رو تاكسيران‌ها مي‌توانند در پناه‌ مقررات‌، شيوه‌اي‌ را كه‌ برگزيده‌اند و با خشونت‌ و زورگويي‌ آميخته‌ است‌، ادامه‌ دهند زيرا مسئولان‌ امر، راه‌ حل‌ موقت‌ مسئلة‌ كمبود وسايل‌ نقليه‌ را در اجحاف‌ به‌ مسافرانِ دربه‌در و سرگردان‌ و محتاج‌ جسته‌اند و به‌ اتكاي‌ نياز بسيار حياتي‌ مردم‌ به‌ اين‌ وسايل‌ به‌ بدترين‌ شكلِ مسافركشي‌، جنبه‌ قانوني‌ و مجاز داده‌اند.

 رانندگان‌ تاكسي‌ كه‌ به‌ دلخواه‌، مسافرين‌ پنجم‌ و ششم‌ خود را در برابر چشمان‌ باز مأموران‌، در نقاط‌ ممنوعه‌، گاهي‌ درست‌ وسط‌ خيابان‌ سوار و پياده‌ مي‌كنند، به‌ محوطة‌ تاكسي‌، به‌ صورت‌ ملك‌ طلقي‌ مي‌نگرند كه‌ حق‌ دارند در محدودة‌ آن‌ انبوه‌ مسافران‌ را در كنار هم‌ بچزانند چون‌ مقررات‌ استثنايي‌ شهر ما از تاكسي‌ يك‌ وسيلة‌ جهنمي‌ ساخته‌ است‌ كه‌ مسافران‌ به‌ شوق‌ فرار از جهنم‌ آن‌، به‌ تاكسي‌بار و ساير وسايل‌ غيرمجاز نقليه‌ پناه‌ مي‌برند.

 تاكسيران‌ها، مسافر را به‌ چشم‌ موجود غاصب‌ و متجاوزي‌ نگاه‌ مي‌كنند كه‌ حريم‌ آن‌ها را شكسته‌ و مخل‌ آسايش‌ و تنهايي‌ و مالكيت‌شان‌ شده‌ است‌ و مردم‌ كه‌ به‌ ناحق‌ مسئول‌ عدم‌تناسب‌ عددي‌ تعداد مسافران‌ و تعداد وسائل‌ نقليه‌ با ظرفيت‌ خيابان‌ها، شناخته‌ شده‌اند، در هواي‌ سنگين‌ و در ميان‌ تراكم‌ جمعيت‌، در محدودة‌ وسايلي‌ كه‌ تمام‌ دنيا آن‌هارا به‌ نام‌ وسايل‌ «رفاهي‌» مي‌شناسند، شكنجه‌ مي‌شوند! به‌ منظور جلب‌ توجه‌ مسئولان‌ مربوطه‌، از مسائل‌ خاصي‌ كه‌ در رابطة‌ مسافران‌ و تاكسيران‌ها وجود دارد، فهرست‌وار مي‌گذريم‌. با اعتقاد بر اين‌ واقعيت‌ كه‌ در كنار اعلاميه‌ها و آئين‌نامه‌هاي‌ رسمي‌، بايد ميدان‌ و فضايي‌ براي‌ انعكاس‌ اعلاميه‌هاي‌ غيررسمي‌، حاويِ نظرات‌ و مشكلات‌ مردم‌، وجود داشته‌ باشد:

 1 ـ تاكسي‌ در تمام‌ دنيا وسيله‌اي‌ است‌ كه‌ نخستين‌ مسافران‌ در تمام‌ طول‌ مسير، آخرين‌ مسافر نيز هست‌ و طبق‌ مقررات‌ شهري‌، حق‌ استفادة‌ انحصاري‌ از آن‌ را دارد، چون‌ كرايه‌اي‌ بيش‌ از مسافران‌ اتوبوس‌ و ديگر وسائل‌ مي‌پردازد. اما در شهر ما به‌ علت‌ تراكم‌ مسافران‌ اتوبوس‌ (كه‌ به‌ ويژه‌ براي‌ زن‌ها دردسرهاي‌ ديگري‌ هم‌ دارد) مردم‌ به‌ تاكسي‌ پناه‌ مي‌برند و با اين‌ حال‌، با همان‌ دردسرها روبه‌رو مي‌شوند.

 اجراي‌ طرح‌ تاكسي‌ تلفني‌ نتوانست‌ از اين‌ تراكم‌ بكاهد. چون‌ درست‌ در ساعات‌ مورد نياز، تاكسي‌ تلفني‌ وجود ندارد و مردم‌ اجباراً دست‌ طلبشان‌ به‌ سوي‌ تاكسي‌هاي‌ نارنجي‌ رنگ‌ و تاكسيران‌هاي‌ خشن‌ كه‌ گويا مأمور دائمي‌ شكنجه‌ مردم‌ هستند، درازتر مي‌شود.

 2 ـ تاكسيران‌هاي‌ شهر ما، علاوه‌ بر آن‌كه‌ بدترين‌ ترانه‌هاي‌ بازاري‌ را به‌ كمك‌ بلندگوهاي‌ متعدد، به‌ خورد مسافران‌ مي‌دهند و بر دامنة‌ اوامر و نصايح‌ كتبي‌ و شفاهي‌ مي‌افزايند، به‌ شيوة‌ بيشتر كساني‌ كه‌ در اين‌ ملك‌، فرمان‌ وسايل‌ رفاهي‌ و عمومي‌ را در دست‌ دارند، يكه‌تازي‌ مي‌كنند. از جمله‌ آن‌كه‌ حتي‌ حق‌ بالا و پايين‌ كشيدن‌ شيشه‌هاي‌ تاكسي‌ را براي‌ خود انحصاري‌ كرده‌اند و چون‌ خاري‌ بر سر راه‌ نمي‌بينند، حتي‌ دستگيرة‌ شيشه‌ها را از جا بيرون‌ آورده‌، در جايي‌ پنهان‌ مي‌كنند تا هر وقت‌ دلخواهشان‌ است‌، با آچار مخصوص‌، شيشه‌ها را چند سانتيمتر بالا يا پايين‌ بكشند.

 3 ـ در جامعه‌اي‌ كه‌ به‌ همة‌ مسائل‌، بي‌جهت‌ رنگ‌ ناموس‌خواهي‌ و ناموس‌پرستي‌ مي‌دهند و دادگاه‌ها از دست‌ ناموس‌پرستي‌ جنايتكاران‌ و ضاربان‌ به‌ ستوه‌ آمده‌اند، به‌ تاكسيران‌ها اجازه‌ داده‌اند تا براي‌ حفظ‌ حرمت‌ و حريم‌ زنان‌، كمترين‌ وظيفه‌اي‌ را قبول‌ نكنند. از اين‌ رو زنان‌ كه‌ از هرج‌ و مرج‌ اتوبوسراني‌ و اهانت‌هاي‌ پيوسته‌ با آن‌ مي‌گريزند، در محوطة‌ تنگ‌ و استثنايي‌ تاكسي‌، گرفتار همنشيني‌ با چندين‌ موجود سبيل‌ از بناگوش‌ دررفته‌اي‌ مي‌شوند كه‌ رفتار آن‌ها با هيچ‌يك‌ از مفاهيم‌ «ناموسي‌» و مورد ادعاي‌ مدعيان‌ رابطه‌ ندارد!

 اين‌ مصاحبت‌هاي‌ تحميلي‌ و مطابق‌ مقررات‌، بنا به‌ دستور رانندة‌ تاكسي‌ و غالباً با كلمات‌ كش‌دار و كنايه‌آميز، چنين‌ عنوان‌ مي‌شود:

 «… خانوم‌… يه‌ خورده‌ بيا طرف‌ من‌، آقا هم‌ جا مي‌گيرن‌…». چنانچه‌ مسافر اعتراض‌ كند، اين‌ جملة‌ ساختگي‌ و قلابي‌ كه‌ نشان‌ از كلك‌هاي‌ نوع‌پرستانه‌ دارد، نثارش‌ مي‌شود:

 «… انگار انسانيت‌ از بين‌ رفته‌. هيچ‌كس‌ به‌ فكر همنوعش‌ نيست‌ كه‌ توي‌ برق‌ آفتاب‌ گرما مي‌خوره‌. خانوم‌… بني‌ آدم‌ اعضاي‌ يكديگرند…».

 مسافران‌ بدبخت‌ تاكسي‌، به‌ جرم‌ كمبود تاكسي‌، به‌ جرم‌ كمبود اتوبوس‌، به‌ جرم‌ جنبة‌ اشرافي‌ تاكسي‌ تلفني‌ كه‌ در خيابان‌هاي‌ پايين‌ شهر كمتر قدم‌ رنجه‌ مي‌كنند و فقط‌ در ساعات‌ خاصي‌ خالي‌ هستند، به‌ جرم‌ خيابان‌هاي‌ تنگ‌ و اتومبيل‌هاي‌ زياد، هم‌ چوب‌ را مي‌خورند، هم‌ پياز را. آن‌ها فشار مسافر، توهين‌ راننده‌، فلسفه‌بافي‌هاي‌ قلابي‌، حركات‌ گستاخ‌ دست‌ راننده‌ كه‌ به‌ بهانه‌ دنده‌ عوض‌ كردن‌ تمام‌ مفاهيم‌ ادعايي‌ را زير و زبر مي‌كنند، همه‌ و همه‌ را مي‌پذيرند و ضمناً پول‌ بيشتري‌ هم‌ مي‌دهند…، چون‌ تعيين‌ نرخ‌ عادلانه‌ كرايه‌ با تاكسيمتر در مواردي‌ كه‌ تاكسي‌ 5 تا 6 مسافر دارد، محال‌ است‌ و مسافر در شرايطي‌ كه‌ كمترين‌ جا را در بدترين‌ محيط‌ اشغال‌ مي‌كند، سخت‌ترين‌ شكنجه‌ها را به‌ جان‌ مي‌خرد. در واقع‌ جنس‌ را نصفه‌ دريافت‌ مي‌كند و قيمت‌ را دو برابر مي‌پردازد!

 تفسير توجيهي‌ قضاياي‌ تاكسي‌ در شهر ما برچسب‌ «كار سخت‌ و طاقت‌فرسا» و كمبود تاكسي‌ و… قابل‌ تحمل‌ نيست‌. چون‌ مردم‌ زحمتكش‌ ديگري‌ هم‌ هستند كه‌ در پرخطرترين‌ اماكن‌ شغلي‌، در معرض‌ انفجار انواع‌ و اقسام‌ كپسول‌هاي‌ قابل‌ انفجار و…، بدون‌ اجحاف‌ و زورگويي‌ به‌ مردم‌ كار مي‌كنند. اگر ساعات‌ كار و شرايط‌ كار تاكسيران‌ها كم‌ و كسري‌ دارد، حل‌ آن‌ به‌ عهدة‌ تشكيلات‌ تعاوني‌ و سنديكايي‌ است‌ كه‌ اين‌ همه‌ دربارة‌ معجزاتشان‌، هاي‌وهوي‌ مي‌شود، نه‌ به‌ عهدة‌ رهگذران‌ خسته‌ و مردم‌ بي‌گناه‌ كوچه‌ و خيابان‌.

 سكوت‌ و اطاعت‌ در حس‌ تسليم‌ مردم‌ در برابر محيط‌ حيرت‌انگيز «تاكسي‌» فقط‌ يك‌ نقاب‌ ظاهري‌ است‌ و از احتياج‌ شديد مردمي‌ ناشي‌ مي‌شود كه‌ در هر شرايطي‌ بايد در ساعات‌ معين‌، كار خود را آغاز كنند. همة‌ مسافران‌ تاكسي‌ با وجود لبخندهاي‌ تملق‌آميز و عاجزانه‌اي‌ كه‌ تحويل‌ تاكسيران‌هاي‌ يكه‌تاز شهر ما مي‌دهند، نسبت‌ به‌ وضع‌ موجود، خشمگين‌ و ناراحتند. آن‌ها به‌ خوبي‌ مي‌دانند فساد روابط‌ اجتماعي‌، مولود مقررات‌ و روش‌هاي‌ اجرايي‌ است‌ كه‌ براي‌ رفع‌ موقتي‌ مشكلات‌ انتخاب‌ مي‌شود و زبانة‌ تيز آتش‌ اعتراض‌ را براي‌ مدت‌ محدودي‌، كوتاه‌ مي‌كند.

 در چنين‌ هنگامه‌اي‌، حكمت‌ اشعاري‌ مانند «بني‌ آدم‌ اعضاي‌ يكديگرند…» و ساير گفتار انديشمندانه‌ به‌ كلي‌ لوث‌ شده‌ و به‌ منظور هدف‌هايي‌ درست‌ مخالف‌ با مفاهيم‌ راستين‌ آن‌ها به‌ كار مي‌رود.

پیمایش به بالا