فردوسي، ش 1135، 30 مهر 1352
بزمهاي شيك ترياك، بخش مهمي از زندگي شبانة شهر ما را در كام خود فرو برده است و دود ترياك كه از ميان حقهها و وافورها و منقلهاي مينياتور تنوره ميكشد، فضاي شهر و ييلاق را پر ميكند. ترياك، در پناه ظرافتهاي هنري و صنعتي زمانه پيش از گذشته ماية پيوند گروهها شده و به قول اهل فور، پراتيك شدن ابزار كار، بر ميزان تأثيربخشي و نفوذ بزمنشينان افزوده است.
بزمهاي رخوتآور ترياك كه با تركيب مضحك سنتي، فرنگي بسيار شيك برگزار ميشود، آينهاي است كه هرگاه در برابر تمام مسائل اجتماعي گرفته شود، بازتاب آن، دلهرهآور است. اين آينه در برابر چهرة واقعي هر يك از گروههاي بزمي كه قرار گيرد، تصاوير كج و معوج و خطوط درهم برهم چهرههاي اجتماعي را به خوبي منعكس ميكند.
اگر طبقات بزمنشين را نشناسيم اثرات مهلك بزمهاي شيك ترياك را در زندگي اجتماعي خود نخواهيم شناختِ به همين علت هدف از طرح اين بحث، شناسايي گروههايي است كه ميخواهند در غلظت دود ترياك مقاصد خود را پنهان دارند و به شيوة تمام قهرمانان قلابي و كارگشايان سودجو، عوامفريبانه، پشت سنگر منقل كمين مينشينند و از همان پشت گلولههاي آتشين كلام را بر سر و روي حاشيهنشينان دور از بزم شليك ميكنند!
ترياكيها در نخستين تقسيمبندي دو دستهاند: آنها كه بر اساس سهميه و جواز، مقدار معيني ترياك تهيه ميكنند و براي رفع نيازهاي حياتي، دود آن را به سينة مجروح فرو ميكشند و آنها كه ظاهراً سهميه و جواز ندارند، اما بهترين انواع ترياك را در بالاترين مقياس بر بساط خود ميچينند و اهل بزم را به ضيافت ترياكيهاي طلايي و خوشبو دعوت ميكنند.
در فاصلة منقلهاي كثيف و در هم شكستة حلبي و منقلهاي نفيس و پرنقشونگار هنري، گروههاي مختلف با نيازها و خواستههاي گوناگون، صف كشيدهاند كه با ترياك رابطة حياتي، شغلي، پولي و حتي حيثيتي دارند به همين علت، هدف از اين بحث، بازشناختن چگونگي رابطة گروهها با ترياك و بزمهاي شيك ترياك است و بههيچوجه يادآوري قبح ترياك، اندرزگويي مطرح نيست.
منقلهاي فقيرانه با اتكاء بر امكانات محدود سهميهاي آتش ميشود. چند تكه زغال ناخالص و بدسوز، محفل معتادان قديمي را گرم ميكند. اين معتادان كساني هستند كه با ترياك ارتباط حياتي دارند و مدت زمان اعتيادشان، گاه از ربع قرن درميگذرد.
ترياكيهاي سهميهاي، راه به بزمهاي شيك شبانه ندارند و با مواد هستيبخش تنها در محدودهاي راز و نياز ميكنند كه زندگيشان را نجات ميدهد كه خوردن و بو كشيدن دود ترياك يا آشاميدن عصارة آن در سكوت و تنهايي انجام ميگيرد. اينها چنان از نظر افتاده و منفور و مرعوب اهل خانه و اهل محله هستند كه بساط فقيرانة منقل را در تنگترين و تاريكترين سوراخ خانه پهن ميكنند و درحاليكه از ترسِ سرزنش و سركوفت و تمسخر نوهها و عروس و داماد و… بر خود ميلرزند، چند پكي به سينة مجروح فروميكشند تا به تظاهرات خمارگونه و خميازهها و سرفهها و سكسكههاي مشمئزكننده، اهل خانه را نيازارند.
اما گروههايي كه از دايرة سهميه و قيود پيوسته با جيرهبندي خارج هستند، درست در نقطة مقابل گروههاي معتاد و مفلوك قرار ميگيرند و تمام امكانات خارج از سهميه را بهعلاوة مقاديري خودنمايي و تبختر و تفاخر، بهرخ ميكشند. در حيطة بزمنشيني اين گروه، دو نوع از خواص نامنويسي ميكنند: 1) كسانيكه داعية برتري فكري و عقيدتي و هنري دارند. 2) كساني كه به ثروت بيحساب و مقام منيع اداري، باطلالسحر تمام قيود و سهميهبنديها شدهاند.
در بزمهايي كه به گروههاي مدعي برتري فكري و عقيدتي و هنري، اختصاص دارد، خاكسترنشينان بافت سياستهاي جنگ و صلح را در مأمن بزم منقلي ضمن همنشيني با بستر گرم و مخملي خاكستر از هم ميشكافند. آنها به همان سادگي كه گرفتگي روزنههاي حقه وافور را باز ميكنند، ميكوشند تا گره از مشكلات اجتماعي و حتي جهاني بگشايند و سر نخ تمام مصائب را بر سر انگشت آغشته به ترياك بازيابند. از اين رو، سوگمندانه بايد گفت كه اگر غافل شويم، خطوط سرخ و پر غرور چهرههاي نسل جديد به زشتي و زردي و كراهت ترياك، ميگرايد و بهترين و نابترين انديشهها و ظرفيتهاي فكري در حقة وافور، دفن ميشود.
امروزه به گروه برگزيدهاي از ترياكيهاي تفنني برخورد ميكنيم كه اساساً با زردي و نزاري و لاغري الفتي ندارند و به عكس چندان با دبه غبغب و پيه بر شكم و سرخي به گونهها دارند كه نفسشان به شماره ميافتد و تازه پس از قورت كشيدن بهترين بسهاي ترياك، پچپچهاي دم منقلي را آغاز ميكنند و به حل و فصل مسائل اداري و مقامي به شهادت منقل مينشينند! اينها هميشه چاقتر از پيش، بزم منقل را ترك ميگويند زيرا به هدف نهايي ميرسند و تحفه و نتيجة بزم را كه پول است يا مقام، دودستي و با احتياط به خانه ميبرند.
ترياكهاي ناب و خالصي كه ترياكيهاي چاق و چله در اختيار دارند، از نوع دانه تسبيحي است كه در انواع مدرن منقل از قبيل جيبي و بغلي و ترانزيستوري، دود ميشود و عطرافشاني ميكند. اين ترياكها به كمك منقلهاي كوچك جيبي، حتي با نيروي سوخت اتومبيل، بزمهاي سيار بهراه مياندازند و به عيش و عشرت در پناه پديدههاي نوين صنعتي ميپردازند.
گروه اخير بهعلت روابط ويژه تجاري و شغلي كه با ارباب فروشنده و تاجر دارند، امكان ميدهند تا فروشندگان، ابزار مدرن و برانگيزندة «فور» را پشت ويترين بزرگترين و شلوغترين فروشگاههاي شهر ما، به تماشا بگذارند و مردم را بهسوي اين عامل رخوت و خيالپردازي و بيتفاوتي، جلب كنند.
چنين است كه بايد گفت، درحاليكه پشت منقلهاي حلبي و بيرمق، در خانههاي قديمي و روبه انهدام، معتادان رنجور و خسته چمباتمه زدهاند و با ترياك نامرغوب ور ميروند، پشت منقلهاي ظريف و هنري، مردمي سنگر گرفتهاند كه رابطة بزمي را براي تحصيل پول، مقام يا شهرت در زمينههاي اداري، تحكيم ميكنند و در بزمهاي شبانه، ضمن دود كردن بيتشويش ترياك، بهترين گز اصفهان و غنيترين طعام ايراني را در ظروف بومي تناول كرده است و پشتبندش، معطرترين چاي قاچاق را ميآشامند و ضمن آن، پريچهرگان بزمنشين را دودي ميكنند.
فساد جامعة بزمنشينان را بايد در جايي يك واقعيت تلخ پذيرفت. قبح عمل بزمنشينان در اين است كه آنها ترياك را با زد و بندهاي اداري مربوط كردهاند بهنحوي كه اگر ائتلاف ترياكيهاي ثروتمند، نبود، هيچيك از فروشندگان نميتوانستند انواع منقلها و حقهها و انبرهاي مدرن را زير نور كمرنگ چراغهاي رنگارنگ مغازهها رديف كنند و مردم مصرفزده را به شيفتگي به سوي اسباب متنوع و مدرن فور بكشانند. مسير حركت پديدة ترياك در رگهاي جامعة ما به هرگونه كه تعقيب شود، از اين واقعيت جدا نيست كه براي معتادان دردمند و واقعي، ترياك كشيدن ماية ننگ و براي اهل تفنن و عياشي، ماية نام و آبرو است و بيم آن ميرود كه به علت همين ويژگيهاي جذاب و برانگيزنده، ترياك دوباره به علت رواج حيرتانگيز زندگي بزمي همهگير شود و نسل جديد را به بستر خاكستري خود، به آرامش و بيخيالي و آسودگي دعوت كند