فردوسي، ش 1130، 2 مهر 1352
در كودتاي نظامي شيلي، ماهيتابهها دستافزار تازة سياستهاي استعماري شدند و در تظاهرات ساختگي كه زنان مرفه، پيش از كودتا عليه آلنده به راه انداختند، ماهيتابهها چنان زورمندانه بالا گرفته شد كه زمينه براي بارش گلوله بر پيكر سوسياليسم و دموكراسي مهيا گرديد. زنهاي مرفه شيلي پيش از واقعه كودتا، در نقطهاي قرار گرفتند كه درست مركز زمينهسازي براي توطئة سياسي بود و از جانب كمپاني «آي.تي.تي» و سياستهاي حاكم بر آن، كارگرداني ميشد.
زنان خانهدار شيلي كه در اعتصابهاي پيش از كودتا شركت ميكردند و به طبقات مرفه جامعة شيلي تعلق داشتند، عاملي مؤثر در اجراي پيروزمندانة كودتاي نظامي آن كشور شناخته ميشوند. آنان آسانترين و سبكترين و كمشعورترين قشري بودند كه با نسيمي لرزيدند و ناخودآگاه در راه منافع كمپانيها و سياستهاي مسلط سينه چاك دادند. آنها ماهيتابهها را به نشانة اعتراض و عصيان و مقاومت در برابر گراني تكان دادند، در حالي كه واقعيتِ نشانهگيري آنها، قلب پرتلاطم مردي بود كه در مبارزة عملي با ريشهها و علل گراني در جهان، تا مرحلة پريشان كردن مغز خود پيش رفت و در زمان حيات هرگز با خيالپردازيهاي ايدئولوژيك، لاف بشردوستي و ميهنپرستي نزد و زيستن در حاشيه را به هيچ بهانهاي نپسنديد. او در امواج زير و بالاي سياست عملي به سوي متن فاجعه راند و در آن غلتيد بي آنكه دعوي قهرماني و خدايي و بيهمتايي داشته باشد. اقدامات اشتباهآميز زنان مرفه شيلي كه به بهانه دخالت در سرنوشت سياسي ميهنشان انجام شد، اجراي دقيق دستوراتي بود كه عوامل اصلي افزايش قيمتها در جهان، صادر ميكنند. به همين علت مداخلهجويي زنان مرفه در تداركات مقدماتي و رواني كودتا، چنان مؤثر و گمراهكننده و اغواگر بود كه نقش آنها در تحقق توطئة سياسي شيلي، در تمام محاسبات سياسي، همپاي نقش دست راستيهاي دوآتشه و سنتي و نظاميان، ارزيابي ميشود. نقشي كه زنان مرفه در تحريك افكار عمومي ايفا كردند، نقش رواني و حسابشدهاي بود كه بدون ايفاي آن، توپ و تانك و مسلسل نميتوانست چنان تند و تيز و بيپروا عمل كند و عوامل كودتا نميتوانستند در صورت فقدان نقش مذكور، جنگ رواني با آلنده را پس از تحقق كودتا هم ادامه دهند و موادغذايي را به جانب فروشگاهها چنان سرازير كنند كه از مردم دلجويي كرده باشند! بنابراين اعتراض و اعتصاب ساختگي زنان مرفه ماهرانه انجام شد و تكميلكنندة نقشهاي نظامي و سياسي گرديد. از اين رو در اين بحث جدا از علل نظامي و سياسي و اقتصادي كودتاي شيلي، به تحليل اثرات دستهايي ميپردازيم كه پيش از كودتا از آستين زنان مرفه و سياسينما بيرون آمد و به نفع دشمنان شيلي و به ضرر حكومت ملي شيلي، مقدمهچيني و صحنهسازي كرد.
زنان مرفه در جوامعي كه سيستمهاي اجتماعي حاكم بر آنها اقليتپرور است و تمام كوششها در جهت راه دادن به گروههاي برگزيده و تشويق و تأييد انحصاري آنها صرف ميشود، غلطانداز جلوه ميكنند و به خصوص در محبس كوچك انديشه و در حصار جامة زربفت و عاريتي آزادي كه به زور بر تن كشيدهاند، درست در نقطهاي اثر ميگذارند كه مقابل و مغاير با نفع عمومي و جمعي است. در اين جوامع فقط يك گروه تحت عنوان زن نخبه تربيت ميشود كه دستآموز و قشري و لاجرم زيادهخواه و فرصتطلب و اغراقگوست و كمترين الفتي با نيازها و ويژگيهاي واقعي تودههاي اجتماعي كه خود نيز در آخرين مرحله، عضو آن است، ندارد.
به همين علت زنان مرفه در جوامع عقبافتاده بهترين و آسانترين مهرههايي هستند كه در دست سياستهاي مسلط و بر مدار منافع آنها حركت ميكنند. اين چيرگي از آن رو ممكن ميشود كه زنان مرفه در جوامع عقبافتاده به سبب طرز عمل سيستمهاي اجتماعي خاص، در برابر اكثريت مردم، در كسوت طلبكارانه جلوهگري ميكنند و اكثريت را مديون به خود و محكوم به پذيرفتن خواستههاي فزايندة خود ميانگارند. آنها رفاه و آزادي را كه بهطور اتفاقي به چنگ ميآورند با مفاهيم و معيارهاي شايستگي توجيه ميكنند و در واقع آنچه را به زور از مردم گرفتهاند همچون گرز آتشين بر مغز همان مردم فرو ميكوبند.
بدين ترتيب، نقش رواني زنان مرفه كه در جوامع عقبافتاده به امراض سياستزدگي هم مبتلا شدهاند، از لحاظ تأثيربخشي بر روابط اجتماعي در مسير منافع كمپانيها، تراستها، كارتلها و خلاصه پولدارها، پيش ميرود و كمتر از نقش مجريان و مزدوران رسمي سياستهاي سلطهجو و حاكم نيست. شايد در پارهاي موارد بتوان گفت كه اين نقش براي عوامل استعماري بسيار دقيقتر و مؤثرتر از نقشهاي مزدورانه، قابل بهرهبرداري است. اصولاً بهرهبرداري از اين عنصر رواني كه در كشورهاي عقبافتاده همواره براي كجروي و خطاكاري آماده است، بسيار آسان است و همانگونه كه در شيلي ديديم، زنان مرفه كه به اشكال گوناگون به امكانات كمپانيها و انحصارها وابسته بودند، در تظاهرات و اعتصابهايي ظاهر شدند كه خلاف مصالح اجتماعي آنها اتفاق افتاد. البته با اتكا بر اين باور سادهلوحانه كه در سرنوشت سياسي ميهن خود، فعالانه شركت ميكنند! جالب آنكه در كشور شيلي، شركت فعالانة زنان مرفه با علم و كتل وسايل آشپزخانه انجام شد.
در تحليل وقايع اخير شيلي ناگزير از تكرار اين واقعيت هستيم كه زنان متظاهر به سياستگرايي و مفتخر به آن، زناني بودند كه بر پيشاني خود نقش ثروت و مكنت داشتند و همانها بودند كه بخشي از بار كودتا را به نفع كمپانيهاي بزرگ بر شانههاي خود پذيرفتند و فرمان حركات اعتصابي را از واسطههاي «آي.تي.تي» و امثالهم گرفتند و بدان عمل كردند.
اعتصابِ به موقعِ ـ از لحاظ منافع كودتاچيان ـ زنان مرفه در كشور شيلي، آن هم به بهانة گراني و فقر، يك چشمه از شعبدهبازيهايي بود كه سرنخ آن را واسطههاي اقتصادي و روابط جاسوسي، در دست داشتند. براي اجراي نمايشهايي اينچنين و تحميق زنان مرفه است كه سياستهاي حاكم بر جهان، بذر تجملپرستي و لوكسپرستي را بر زمين جوامع عقبافتاده، ميافشانند و در مواقع لزوم، همچنان كه در شيلي ديديم، از اين بذر بهرهبرداري ميكنند و به ياري برانگيختن احساسات زنان مرفه سود ميبرند. قدرتهاي بزرگ و استعمارگر دوست دارند در مناطق تحت نفوذشان، آموزش «آزادي» به زنها بدون آموزش «فرهنگِ» پيوسته با آن، انجام پذيرد و به طبقات خاص و برگزيده محدود باشد تا به محض برخورد با مشكلات و مقاومتهاي ضداستعماري، زنان سياسينما را در نمايشها و تظاهرات به صف بكشند و از قشري بودن آنها، بهترين شهد سياسي و اقتصادي را بنوشند، چنان كه در شيلي نوشيدند.
زنان مرفه كه در جوامع عقبافتاده، برخلاف اكثريت زنان، بهترين امكانات را در خانههاي انباشته و پررونق در كنار دارند، در صورت لزوم، به آساني و فقط براي خودنماييهاي سياسي كه به آنها آموختهاند، اعتصابهاي دروغي و نمايشگونه به راه مياندازند و نسبت به گران شدن نان و آب اعتراض ميكنند!
نقشآفريني زنان متظاهر و مرفه در جوامع عقبافتاده، اغواگر قشرهاي ديگري است كه به راستي در غم نان و آب و وسايل اوليه زندگي ميسوزند و به محض راه يافتن به نقطة اتكايي، هرچند موهوم، به سويش ميروند و به خيالپردازيهاي سياسي و شعاري ميچسبند كه دايرة تأثيرشان از چارچوب چند پلاكارد در چند نمايش زنانه، بيشتر نيست.
در كشورهاي عقبافتاده علاوه بر مزدوراني كه همواره بازدارنده هستند، زنان نيز ممكن است به بهانة مشاركت، منفي و ويرانگر عمل كنند، ژستهاي دروغي به خود ميگيرند و سنگ نيازمندان را به سينه ميزنند و موقعيت معلمان و مربيان خود را تثبيت ميكنند.
سالوادور آلنده و سياست ملّي او هر دو، قرباني همكاري و ائتلاف اجتماعي اين دو گروه شد: زنان مرفه و ناآگاه و مزدوران رسمي. ائتلاف بدين شكل عمل كرد كه زنان مرفه با يك اشاره، ژست اعتصاب به خود گرفتند و با شكمهاي سير، جيغكشان، نغمه گراني و گرسنگي سر دادند و در تكميل نقش مقدماتي آنها، مزدوراني كه قدمهاي خود را هماهنگ با منافع كارتلها، تراستها و كمپانيهاي وابسته به آنها تند و آهسته ميكنند، سراسيمه به ميدان دويدند و ظاهراً به خاطر رفع مشكلات معيشتي مردم! نخستين تير را به سوي ملي بودن و ملي زيستن، رها كردند.
ازاينرو ميتوان گفت كودتاي نظامي شيلي دقيقاً با كودتاي رواني كه به ياري واسطهگري زنان مرفه و اعتصابي انجام شد، به نفع سياستهاي اقتصادي حاكم بر جهان، به ثمر رسيد. آمار روبه افزايش كشتهشدگان جنگ داخلي در شيلي، يك نشانة ديگر از اين واقعيت تكراري است كه استعمار مرتباً حيلهها و ابزار كار خود را عوض ميكند و در صورت لزوم، ماهيتابههاي خالي را به جاي «پلاكارد» مينشاند!