سکس و مصرف

 فردوسي‌، ش‌ 1116، 21 خرداد 1352

كندوكاو در اخبار و رويدادهاي‌ مربوط‌ به‌ جوامعي‌ كه‌ مراجع‌ تقليد ما هستند، انگيزة‌ ايجاد نوعي‌ هشياري‌ است‌ كه‌ حتي‌ اگر بر تأثير تند و قاطع‌ آن‌، بدبينانه‌ بنگريم‌، اثرات‌ تدريجي‌ آن‌ را كه‌ طي‌ زمان‌ دست‌ مي‌دهد، نمي‌توان‌ ناديده‌ گرفت‌. چون‌ ما را بر احوال‌ بت‌ها و خداياني‌ كه‌ برگزيده‌ايم‌ يا به‌ ما تحميل‌ شده‌، آگاه‌ مي‌كند. خداياني‌ كه‌ هر چه‌ آخرين‌ نشانه‌هاي‌ گمگشتگي‌ خود را بيشتر بروز مي‌دهند، در پرستش‌ و گرويدن‌ به‌ آيين‌شان‌، جان‌نثارانه‌تر دل‌ مي‌سپاريم‌!

 راه‌هاي‌ باريك‌ و دقيق‌ تبليغاتي‌ كه‌ براي‌ تحميل‌ اين‌ آيين‌ انتخاب‌ شده‌ و مي‌شود، در ايجاد وضع‌ موجود، مهم‌ترين‌ نقش‌ را ايفا مي‌كند. زيرا به‌ گمان‌ مردمي‌ كه‌ معصومانه‌ از رمز و راز بحران‌هاي‌ اجتماعي‌ ـ سياسي‌ مغرب‌ زمين‌ در عصر ما، بي‌خبرند، آيين‌ پرستش‌ خدايان‌ تمدن‌ غربي‌، همچنان‌ مانند گذشته‌، آئين‌ جذاب‌ و اصيل‌ و نيرومندي‌ است‌ و هنوز از غناي‌ معنوي‌ آزادي‌ در عرصة‌ هنر و سياست‌ بهره‌ دارد!

 از ديدگاه‌ كساني‌ كه‌ مغرب‌ زمين‌ را نخستين‌ بار، به‌ نام‌ زيستگاه‌ هنر و انديشة‌ سياسي‌ شناخته‌اند، آلودگي‌ و آميختگي‌ معابد هنري‌ و سياسي‌ با كاميابي‌هاي‌ غيرطبيعي‌ جنسي‌ و رشته‌هاي‌ ارتباطي‌ كه‌ كرسي‌هاي‌ پارلمان‌ را با شبكه‌هاي‌ زنان‌ و مردان‌ خودفروش‌ پيوند مي‌زند، پديده‌اي‌ نيست‌ كه‌ آسان‌ پذيرفته‌ شود.

 مردم‌ مغرب‌ زمين‌ كه‌ روزگاري‌ به‌ علت‌ گرايش‌ها و نيازهاي‌ عميق‌ اجتماعي‌ و به‌ منظور گريز از آميختگي‌ مضر كليسا با هنر و سياست‌ در تفكيك‌ آن‌ها، با سخت‌ جاني‌ مبارزه‌ كردند و بسيار كشته‌ دادند، اكنون‌ در منجلاب‌ فساد اين‌ مفاهيم‌ تفكيك‌ شده‌، بندبند وجودشان‌ جدا جدا مي‌سوزد و شكيبايي‌ خود را از دست‌ مي‌دهند چون‌ برخلاف‌ تصور آن‌ها، آميزة‌ «سياست‌، هنر، سكس‌» نيز در ايجاد قيود و خشونت‌هاي‌ اجتماعي‌، دست‌ كمي‌ از آميزة‌ نامتجانس‌ «سياست‌، هنر، كليسا» ندارد.

 در زمان‌هاي‌ گذشته‌، مغرب‌ زمين‌، در راه‌ ستيز با كليسا كه‌ مدفن‌ آثار هنري‌ شده‌ بود، به‌ علت‌ فرسودگي‌ها و زخم‌هايي‌ كه‌ زير سرنيزة‌ كليسا بر تن‌ داشت‌، نمايشگاه‌هاي‌ هنري‌ را برافروخت‌ و دست‌هاي‌ هنرمندانه‌ را از تزئين‌ اجباري‌ اماكن‌ مذهبي‌ دور نگه‌داشت‌. از آن‌ پس‌، دست‌هاي‌ جستجوگر و خلاق‌، در فضاهايي‌ به‌ كار گرفته‌ شد كه‌ آزاد بود. چون‌ در آن‌ فضاها، حقه‌ها و نتيجه‌گيري‌هاي‌ عبرت‌آموز و از پيش‌ ساخته‌ شدة‌ مذهب‌، دست‌ و بال‌ هنرمند را بند نمي‌كرد و نيروي‌ تفكر او را به‌ زنجير نمي‌كشيد. از سوي‌ ديگر، در برابر قدمت‌ ديكتاتوري‌ سياسي‌ كليسا، مجالس‌ مقننه‌ (پارلمان‌) برپا شد كه‌ قرار بود هواي‌ تازة‌ سياسي‌ در عرصة‌ آن‌، پيوندهاي‌ فكري‌ و اجتماعي‌ مردمان‌ كوچه‌ و پس‌كوچه‌ها و خانه‌هاي‌ دور و نزديك‌ را ممكن‌ سازد و سياست‌ را از انحصار اشراف‌زادگان‌ حكومت‌ مذهبي‌ نجات‌ بخشد.

 بدين‌ ترتيب‌، نمايشگاه‌ و پارلمان‌، اين‌ دستاوردهاي‌ دشمني‌ و مبارزه‌ با آميزة‌ «سياست‌، هنر، كليسا» برپا شد و از نيروي‌ تفكر زنان‌ و مرداني‌ كه‌ از محدوديت‌ و خفگي‌ در دنياي‌ هنر و سياست‌ به‌ جان‌ آمده‌ بودند، مايه‌ گرفت‌ و ستبر شد. در اين‌ شرايط‌ خاص‌ و استثنايي‌ كه‌ نمايشگاه‌ آثار هنري‌ و نمايشگاه‌ آثار و انديشه‌هاي‌ آزاد سياسي‌ (در قالب‌ پارلمان‌) امكان‌ ظهور يافت‌، مردم‌ با معابد جديد و دلخواه‌ خويش‌ معاشقه‌ها كردند و آن‌ها را با جهش‌هاي‌ نو، آراستند. اما در اوج‌ رويدادهاي‌ عصر ما، معابد هنري‌ و سياسي‌ از راه‌ سركشي‌هاي‌ آزاديخواهانه‌ ديرين‌ بازگشت‌ و آسان‌ و بي‌دردسر، در آغوش‌ رواج‌ بازار سكس‌ فرورفت‌.

 آثار و نشانه‌هاي‌ اين‌ هماغوشي‌ بدفرجام‌ را در ميان‌ اخبار كوچك‌ و بزرگ‌ مي‌توانيم‌ لمس‌ كنيم‌ و از كانال‌ اين‌ اخبار با مغرب‌ زميني‌ كه‌ سازنده‌ و مبتكر خدايان‌ و معابد بسيار است‌ آشنا بشويم‌.

 براساس‌ يك‌ خبر كوتاه‌ هنري‌ كه‌ كمترين‌ جايي‌ در ميان‌ مهم‌ترين‌ و جنجالي‌ترين‌ رويدادهاي‌ اين‌ عصر ندارد، معابد هنري‌ در زمانة‌ ما، چنين‌ لوث‌ مي‌شود:

 «كار تشويق‌ مردم‌ در فرانسه‌ به‌ رفتن‌ به‌ موزه‌ و نمايشگاه‌ بالا گرفته‌ است‌. براي‌ تحريك‌ مردم‌ به‌ اين‌ كار، به‌ هر اقدامي‌ دست‌ مي‌زنند و حتي‌ از عرضه‌ مانكن‌هاي‌ زيبا با لباس‌هاي‌ آخرين‌ مد دريغ‌ ندارند»…

 در كنار اين‌ خبر، عكس‌ دو زن‌ هوس‌انگيز با پوشش‌ رشته‌ رشته‌ و تكه‌هاي‌ به‌ هم‌ وصل‌ شده‌، خودنمايي‌ مي‌كند كه‌ براندازندة‌ پرده‌هاي‌ اسرارآميزي‌ است‌ از نمايش‌ مفاهيم‌ مسخ‌شده‌اي‌ كه‌ پرده‌ به‌ پرده‌ داغ‌تر و بي‌پرواتر ظاهر مي‌شود. به‌ نحوي‌ كه‌ معلوم‌ نيست‌ فرزندان‌ آزادي‌ خواهان‌ مغرب‌ زمين‌ كه‌ روزگاري‌، چنان‌ سخت‌ و پرشور حساب‌ هنر را از كليسا جدا كردند. اكنون‌ با كدام‌ سلاح‌ مؤثر به‌ تفكيك‌ هنر از پديده‌هاي‌ رايج‌ و سبك‌ سكسي‌ خواهند پرداخت‌!؟

 در هياهوي‌ نمايش‌ سكس‌ و مصرف‌، مغرب‌ زمين‌ چنان‌ وسوسه‌انگيز به‌ نظر مي‌رسد كه‌ اميد براي‌ بهبود آن‌، تقريباً محال‌ است‌. چون‌ پايگاه‌هاي‌ جديد مسلكي‌ و مرامي‌ چنانچه‌ حاوي‌ قيود و محدوديت‌هاي‌ خاص‌ سكسي‌ و مصرفي‌ باشد، بر زمينة‌ پرهرج‌ومرج‌ آن‌ قابل‌ نصب‌ نيست‌.

 مردم‌ مغرب‌ زمين‌ در هر سرزمين‌ كه‌ راه‌ يافته‌اند و به‌ قول‌ خود كمر به‌ بذل‌ و بخشش‌ تمدن‌ براي‌ بوميان‌ بسته‌اند، مفاهيم‌ را دگرگون‌ كرده‌اند…، براي‌ مثال‌ مهاجرت‌ گروهي‌ از اروپاييان‌ به‌ آفريقا كه‌ براي‌ انباشتن‌ دانه‌هاي‌ درشت‌ و گندمگون‌ طلا و قطعات‌ شفاف‌ سنگ‌هاي‌ قيمتي‌، انجام‌ شد. در زمان‌ ما، سكس‌ آزاد و لجام‌گسيخته‌ را با نظرات‌ سياسي‌ و اجتماعي‌ مهاجران‌ به‌ هم‌ آميخته‌ است‌. به‌طوري‌ كه‌ اكنون‌ سفيدپوستان‌ در سرزمين‌هاي‌ آفريقايي‌، طرق‌ غيرطبيعي‌ لذات‌ جنسي‌ را در راه‌ توجيه‌ نظرات‌ نژادپرستانه‌ خود برگزيده‌اند. در توضيح‌ اين‌ واقعيت‌ چند زن‌ و مرد سياهپوست‌ كه‌ در آفريقاي‌ جنوبي‌، به‌ جرم‌ هماغوشي‌ آشكار دستگير شده‌ بودند، در برابر محكمه‌ چنين‌ گفتند:

 «ما كاري‌ كرديم‌ كه‌ پاسبان‌ها از ما خواسته‌ بودند. آن‌ها كه‌ در راه‌آهن‌ كشيك‌ مي‌دادند، به‌ ما گفتند كه‌ به‌ زير ميز برويم‌ و لخت‌ بشويم‌. ضمناً چراغ‌ دفتر را خاموش‌ كردند و بعد مشعلي‌ به‌ دست‌ گرفتند و به‌ تماشاي‌ ما ايستادند».

 بنابراين‌، انتشار پديده‌هاي‌ پورنوگرافي‌ در غرب‌ و صدور آن‌ به‌ مناطق‌ تحت‌ نفوذ و اشتغال‌، از مرحلة‌ مشاهده‌ و كامجويي‌ از طريق‌ عكس‌ و اسلايد و فيلم‌ گذشته‌ و به‌ مشاهدة‌ عشقبازي‌ دسته‌جمعي‌ انجاميده‌ است‌. چون‌ فرزندان‌ مهاجر مغرب‌ زمين‌ در پرتو مراكز رهبري‌ خود در غرب‌، براي‌ ابراز نفرت‌ نژادي‌، با تماشاي‌ پيچ‌ و تاب‌ بدن‌هاي‌ براق‌ و سياه‌ بردگان‌ كسب‌ لذت‌ مي‌كنند.

 همزمان‌ با برگزاري‌ نمايشگاه‌هاي‌ زندة‌ جنسي‌ در آفريقاي‌ جنوبي‌، رويدادهاي‌ جهان‌ نيز در سازمان‌ ملل‌ متحد با معيارهاي‌ نژادي‌ سنجيده‌ شد و براساس‌ آن‌، ايالات‌ متحده‌ آمريكا و انگلستان‌ در شوراي‌ امنيت‌، قطعنامه‌اي‌ را وتو كردند كه‌ در آن‌ پيشنهاد شده‌ بود آفريقاي‌ جنوبي‌ و پرتغال‌، مشمول‌ محاصرة‌ اجباري‌ اقتصادي‌ از طرف‌ اعضاي‌ سازمان‌ ملل‌ متحد قرار گيرند.

 از طرف‌ ديگر، اين‌ دو عضو دائمي‌ و مقتدر شوراي‌ امنيت‌، در دموكراسي‌ مورد ادعاي‌ خود دچار گرفتاري‌هاي‌ مشابهي‌ شده‌اند كه‌ ساير وقايع‌ جهان‌ را در خود فرو برده‌ است‌. در اوج‌ اين‌ گرفتاري‌، آمريكا با ماجراي‌ واترگيت‌ دچار سرگيجه‌ شده‌ و انگلستان‌ به‌ نام‌ زادگاه‌ دموكراسي‌، شبكه‌هاي‌ زنان‌ و مردان‌ خودفروش‌ را حاكم‌ بر اسرار امنيتي‌ خود مي‌بيند!

 بدين‌ ترتيب‌، عابدان‌ عبادتگاه‌هاي‌ آزادي‌ غرب‌ كه‌ لامذهب‌ شده‌ و حساسيت‌هاي‌ آزادي‌ خود را تا حدود زيادي‌ از دست‌ داده‌اند، فاقد توانايي‌هاي‌ لازم‌ براي‌ تبليغ‌ و ترويج‌ آيين‌ خويش‌ هستند و در تلاطم‌ درياي‌ خروشان‌ سكس‌ و مصرف‌ و نوسانات‌ ارزش‌ پول‌ و سرمايه‌ به‌ جاي‌ مفهوم‌ هنر آزاد و انديشة‌ آزاد، مفهوم‌ سكس‌ آزاد را بر بارگاه‌ خدايي‌ نشانده‌ و كافرانه‌ به‌ عبادتش‌، زانو زده‌اند و اين‌ عبادتي‌ نيست‌ كه‌ قابل‌ تقليد باشد. چون‌ گرويدن‌ به‌ آيين‌ سكس‌پرستي‌، با گسستن‌ از جلوه‌هاي‌ اصيل‌ آزادي‌ ملازمه‌ دارد.

پیمایش به بالا