گل‌هاي‌ مسموم‌ آزادي‌ بي‌حد جنسي‌

 فردوسي‌، 4 دي‌ 1351، ش‌ 1095

سرانجام‌، جامعة‌ توانگر و تنوع‌ خواه‌ آمريكا كه‌ به‌ آزادي‌ فرد و تنوع‌ روش‌هاي‌ زندگي‌، دلبستگي‌ خاص‌ و عميق‌ دارد، جرعة‌ تازه‌اي‌ از چشمة‌ تنوع‌ نوشيد كه‌ تلخ‌ و ناگوار بود.

 در نيويورك‌، 3 پسر بچه‌ به‌ يك‌ دختر 7 ساله‌ تجاوز كردند و او را كشتند و در نقطة‌ ديگري‌ از آمريكا يك‌ پسربچة‌ 5 ساله‌ براي‌ معالجة‌ سوزاك‌، تحت‌ درمان‌ قرار گرفت‌، اين‌ پسر بچه‌ را يك‌ دختر 9 ساله‌ آلوده‌ كرده‌ است‌.

 اين‌ حادثه‌ يكي‌ از علايم‌ توسعة‌ سريع‌ و وحشت‌آور سوزاك‌ در ميان‌ جوانان‌ كشورهاي‌ غربي‌ تلقي‌ مي‌شود كه‌ اكنون‌ به‌ كودكان‌ هم‌ سرايت‌ كرده‌ است‌. دولت‌ آمريكا، بلافاصله‌ پس‌ از وقوع‌ اين‌ ماجرا و براساس‌ سنت‌هاي‌ ديرينه‌، كميته‌اي‌ را مأمور مطالعه‌ دربارة‌ توسعه‌ سوزاك‌ نمود، زيرا هر سال‌ يك‌ ميليون‌ و نيم‌ مورد جديد سوزاك‌ در آمريكا ديده‌ مي‌شود كه‌ پس‌ از سرماخوردگي‌، شايع‌ترين‌ بيماري‌ مسري‌ در آمريكا شده‌ است‌.

 گزارش‌ سازمان‌ جهاني‌ بهداشت‌ نيز حاكي‌ است‌ كه‌ گسترش‌ سوزاك‌، از كنترل‌ خارج‌ شده‌ است‌، زيرا با هر گونه‌ تماس‌ جنسي‌، در هر سني‌ كه‌ باشد، ممكن‌ است‌ سرايت‌ كند.

 مطالعة‌ مقدماتي‌ نشان‌ داد كه‌ شروع‌ فعاليت‌ جنسي‌ در ميان‌ دانش‌آموزان‌، گسترش‌ توريسم‌ كه‌ تماس‌ جنسي‌ بين‌ افراد ملل‌ مختلف‌ را شايع‌ كرده‌، كاهش‌ اثر درماني‌ پني‌سيلين‌ و ساير آنتي‌بيوتيك‌ها از عوامل‌ توسعه‌ سوزاك‌ است‌.

 بدين‌ ترتيب‌، شاخ‌ و برگ‌ گياه‌ مسموم‌ آزادي‌ بي‌حد جنسي‌، دامن‌ بچه‌هاي‌ كودكستاني‌ را هم‌ گرفت‌ و آن‌ها توانستند به‌ بلوغ‌ زودرس‌ جنسي‌ كه‌ نتيجة‌ تظاهرات‌ رفتار جنسي‌ در ميان‌ مردم‌ است‌؛ دست‌ يابند. جامعه‌ شناسان‌ آمريكايي‌ معترفند كه‌ جامعة‌ آمريكا اساساً از تسلط‌ يك‌ فلسفة‌ رسمي‌ و يك‌ سلسله‌ اصول‌ پذيرفته‌ شدة‌ اخلاقي‌ مي‌ترسد و بيم‌ دارد كه‌ «در جست‌ و جوي‌ يك‌ زمينة‌ مشترك‌ در ارزش‌ها، در نهايت‌ امر، تنوع‌ زندگي‌ خود را كه‌ از آن‌ سر مست‌ مي‌شود، از دست‌ بدهد».

 در توجيه‌ لزوم‌ اين‌ تنوع‌، صاحبان‌ يك‌ عقيدة‌ خاص‌ و رايج‌ آمريكايي‌ كه‌ عده‌اي‌ از جامعه‌شناسان‌ نيز پيروانش‌ هستند مي‌گويند: «رقابت‌ ميان‌ ارزش‌ها سرانجام‌، ارزش‌هاي‌ مورد قبول‌ جامعه‌ را تعيين‌ خواهد كرد، در حقيقت‌ لزومي‌ ندارد كه‌ كسي‌ به‌ ارزش‌ خاصي‌ معتقد باشد، بلكه‌ فقط‌ بايد يك‌ ناظر علاقمند باقي‌ بماند».

 بنابراين‌ عقيده‌، چنانچه‌ در جامعة‌ تنوع‌ خواه‌ آمريكا يا جوامعي‌ كه‌ در آغاز و ادامة‌ راه‌ آمريكا، مشتاق‌تر و افراطي‌تر قدم‌ برمي‌دارند، همه‌ مردم‌، فقط‌ ناظر باشند، طرز تلقي‌ مردم‌ از ارزش‌هاي‌ اخلاقي‌ به‌ چه‌ صورتي‌ خواهد بود؟ آيا براي‌ مشاهدة‌ ناظران‌ بي‌تفاوت‌ و ساكت‌، موضوعي‌ وجود خواهد داشت‌ كه‌ درباره‌اش‌ بحث‌ و قلمفرسايي‌ كنند؟ حقيقت‌ اين‌ است‌ كه‌ در جريان‌ تحقق‌ اين‌ تنوع‌ پرستي‌هاي‌ مهلك‌ ديگر نمي‌توان‌ افراد معتقد و مؤمن‌ به‌ اصول‌ مشترك‌ را شناخت‌ و به‌ آن‌ها به‌ گفت‌وگو نشست‌. بدون‌ شك‌، وقتي‌ كه‌ بي‌اعتقادي‌ رايج‌ شد، اثرات‌ مشاهده‌ را كه‌ انگيزة‌ بحث‌ است‌، از بين‌ مي‌برد.

 ريشة‌ بي‌اعتقادي‌ به‌ اصول‌ مشترك‌ اخلاقي‌، هرچه‌ باشد، با منشأ و مبدأ قديمي‌ و اصلي‌ خود كه‌ بازي‌ سياست‌هاست‌، رابطة‌ عميق‌ و استوار دارد به‌طوري‌ كه‌ نمي‌توان‌ ريشة‌ مشكل‌هاي‌ ناشي‌ از آزادي‌ روابط‌ جنسي‌ را از زمينة‌ سياسي‌ كه‌ چنين‌ ريشة‌ مسمومي‌ را در دل‌ خود پرورده‌ است‌، در فضايي‌ جداگانه‌ ترسيم‌ كرد.

 براين‌ اساس‌، بايد گفت‌ كه‌ گزارش‌ سازمان‌ جهاني‌ بهداشت‌، شايد به‌ علت‌ تخصصي‌ كه‌ صرفاً در مطالعات‌ بهداشتي‌ دارد، عامل‌ سياست‌ را جزو عوامل‌ ايجادكنندة‌ گسترش‌ امراض‌ مقاربتي‌، به‌ حساب‌ نياورده‌ است‌ و به‌ ضعف‌ تأثير درماني‌ آنتي‌بيوتيك‌ها و اختلاط‌ نژادها، اكتفا كرده‌ است‌. اما بر اين‌ گزارش‌ بهداشتي‌، اين‌ نكته‌ را بايد افزود كه‌ در جوامع‌ بشري‌، از ديرباز، همة‌ رويدادهايي‌ كه‌ حاصل‌ روابط‌ فردي‌ و اجتماعي‌ است‌، از سرچشمه‌ سياست‌، قوت‌ گرفته‌ و سرانجام‌ به‌ همان‌ سرچشمه‌، به‌گونه‌اي‌ صاف‌تر يا آلوده‌تر، بازگشته‌ است‌.

 شيوع‌ بيماري‌هاي‌ مقاربتي‌ در غرب‌، با وجود بودجه‌هاي‌ هنگفتي‌ كه‌ براي‌ حفظ‌ بهداشت‌ فردي‌ و اجتماعي‌، خرج‌ مي‌شود و با توجه‌ به‌ علاقمندي‌ و عادات‌ بهداشتي‌ مردم‌، بايد با توجه‌ به‌ عامل‌ سياسي‌ مورد مطالعه‌ كميته‌ها و كميسيون‌ها قرار گيرد زيرا نوجوانان‌ مغرب‌ زميني‌ كه‌ ناكامي‌هاي‌ سياسي‌ دولت‌هاي‌ خود را در كاميابي‌هاي‌ جنسي‌ مي‌جويند، تأثرات‌ ناشي‌ از سياست‌هاي‌ روز را به‌ كوچك‌ترها نيز سرايت‌ داده‌اند و آن‌ها را به‌ تقليد بلوغ‌ و آثار و علايم‌ آن‌ واداشته‌اند. جالب‌ آن‌كه‌، كشورهاي‌ مذكور، هميشه‌ زادگاه‌ مكتب‌هاي‌ خاص‌ اجتماعي‌ بوده‌اند كه‌ پيروان‌ آن‌ها قادر به‌ اصلاح‌ وضع‌ موجود نيستند. رواج‌ فيلم‌ و اسلايد و نشريه‌ و كتب‌ مصور جنسي‌، اگر چه‌ نشانه‌هايي‌ از يك‌ جامعة‌ آزاد را به‌ دست‌ مي‌دهد اما به‌ سختي‌ دست‌ و پاي‌ مكتب‌ها و نظريه‌ها را بسته‌ است‌ و اثر وجودي‌ كساني‌ را كه‌ بر اين‌ اوضاع‌ دل‌ مي‌سوزانند خنثي‌ كرده‌ است‌.

 بدون‌ ترديد، عوامل‌ و افرادي‌ كه‌ كار نوسازي‌ را در جهان‌ پايان‌ ناپذير مي‌دانند و به‌ اهميت‌ نقش‌ خود واقف‌ هستند به‌ لزوم‌ تثبيت‌ يك‌ نظام‌ اخلاقي‌ در جهان‌ نيز پاي‌بندند و معتقدند كه‌ اين‌ نظام‌، بايد براي‌ همة‌ قشرهاي‌ جامعه‌، علايم‌ و اصول‌ مشتركي‌ داشته‌ باشد. براساس‌ همين‌ عقيده‌ نبايد عاشقانه‌ به‌ آزادي‌ كامل‌ جنسي‌ دل‌ بست‌ و منكر اصول‌ مشترك‌ اخلاقي‌، در حد نيازهاي‌ زمانه‌ شد، به‌ عبارت‌ بهتر نبايد نظام‌ اخلاقي‌ را عنصر و تركيب‌ جامدي‌ انگاشت‌ كه‌ در اسناد تاريخي‌ مدفون‌ است‌ و زاييدة‌ افكار خشك‌ و پرهيزكارانه‌ است‌، زيرا نظام‌ مذكور جزء جدايي‌ ناپذير يك‌ نظام‌ اجتماعي‌ يعني‌ زنده‌ و فعال‌ و تغييرناپذير است‌. متولد مي‌شود، رشد مي‌كند و مي‌ميرد. مي‌شود شرايطي‌ را فراهم‌ آورد كه‌ در مرگ‌ آن‌، دچار خلا ناشي‌ از تنوع‌ نشويم‌، بايد در همان‌ لحظاتي‌ كه‌ گروهي‌ امل‌ و سخت‌گير، در عزاي‌ نظام‌ اخلاقي‌ گذشته‌ اشك‌ مي‌ريزند، تولد نظام‌ اخلاقي‌ جديدي‌ را كه‌ بيشتر با خواسته‌هاي‌ روز تطبيق‌ مي‌كند، جشن‌ بگيريم‌ تا به‌ نقطة‌ اوج‌ بحران‌ كه‌ هم‌ اكنون‌ گسترش‌ سوزاك‌ در غرب‌ پديد آورده‌ است‌، نرسيم‌.

پیمایش به بالا