حتی خود زنها هم معنی تساوی زن و مرد را نفهمیدند

 كيهان‌، 12 آبان‌1351، ش‌ 8787

      در خبري‌ در روزنامة‌ كيهان‌ آمده‌ بود: «باتشوا خانم‌ كدخداي‌ قريه‌ نيكجة‌ رضائيه‌، از زنان‌ قريه‌، گله‌ دارد و مي‌گويد: «در حالي‌ كه‌ مردهاي‌ اين‌ قريه‌، همه‌ از من‌ حرف‌ شنوي‌ دارند، بعضي‌ از زن‌ها زير بار حرف‌ من‌ نمي‌روند و بعضي‌ مرا از وظيفه‌اي‌ كه‌ دارم‌ باز مي‌دارند».

      كدخدا باتشوا به‌ كمك‌ منطق‌ روستايي‌ خود كه‌ هنوز آن‌ را ارزان‌ نفروخته‌ است‌، از جدي‌ترين‌ و مؤثرترين‌ مسائل‌ اجتماعي‌ ما را مطرح‌ كرده‌ است‌ و در حقيقت‌ به‌ آن‌ عده‌ از زنان‌ كه‌ سخت‌ به‌ تريبون‌، ميكروفن‌، سخنراني‌ و شعارپراكني‌ علاقمند و معتقد هستند، پاسخ‌ كوبنده‌اي‌ داده‌ است‌ زيرا اين‌ خانم‌ها با ايمان‌ و اعتقادي‌ كه‌ حاكي‌ از عدم‌ توجه‌ آن‌ها به‌ واقعيت‌ها است‌، در مواردي‌ مي‌گويند: «ما به‌ آن‌ مرحله‌ از رشد اجتماعي‌ رسيده‌ايم‌ كه‌ مستحق‌ خواستن‌ حقوق‌ بيشتري‌ باشيم‌..». آن‌ها با ادعاي‌ ثابت‌ نشده‌، دامنة‌ مفهوم‌ رشد اجتماعي‌ را با همة‌ وسعت‌ و حساسيت‌ آن‌، چنان‌ محدود و بي‌اهميت‌ انگاشته‌اند كه‌ نيازي‌ به‌ لزوم‌ اثبات‌ مدعاي‌ خود نمي‌بينند و از مردم‌ هم‌ انتظار دارند كه‌ كلام‌ شعارگونة‌ آنان‌ را، دربست‌ و بدون‌ تأمل‌ بپذيرند.

      بدون‌ هيچ‌ ادعا و خودخواهي‌ بايد گفت‌ كه‌ زنان‌ ايراني‌ براي‌ كسب‌ آزادي‌، زحمات‌ فوق‌العاده‌اي‌ متحمل‌ نشده‌اند و اكثريت‌ آنان‌ به‌خصوص‌ زن‌هاي‌ طبقات‌ كم‌بهره‌ از دانش‌ و امكانات‌ مالي‌، با حقوق‌ گرانقدر «تساوي‌ زن‌ و مرد» كه‌ به‌ آن‌ها اعطا شده‌، ناآشنا و حتي‌ بدان‌ بي‌اعتنا و ناباور هستند و به‌ همين‌ علت‌ آن‌ عده‌ از زنان‌ كه‌ تحصيلات‌ عالي‌ مي‌كنند و دكتر و مهندس‌ و قاضي‌ و وكيل‌ و رئيس‌ مي‌شوند، گرفتاري‌هايي‌ دارند كه‌ موجب‌ به‌ هدر رفتن‌ نيرو و سواد آن‌هاست‌ و در مواقعي‌ گران‌بارتر از مشكلات‌ خانم‌ باتشوا كدخداي‌ قرية‌ نيكجة‌ رضائيه‌ است‌. بيشتر زناني‌ كه‌ طبيب‌ هستند، حتي‌ با اين‌ كه‌ در مواردي‌، از مهارت‌ و دانايي‌ و حوصله‌ بهره‌مندند، خيلي‌ كمتر از اطباي‌ مرد مراجعه‌ كننده‌ دارند.

      شك‌ نيست‌ كه‌ آثار ناراحت‌ كنندة‌ ناشي‌ از اين‌ تصورات‌ و افكار غلط‌ در وضع‌ و موقع‌ ساير زنان‌ شاغل‌ نيز، مطرح‌ است‌ و به‌ همين‌ سبب‌ بسياري‌ از زنان‌ در مشاغل‌ اداري‌ براي‌ اثبات‌ وجود و ارزش‌ خود، در قالب‌ مردان‌ فرو مي‌روند و مردانه‌ رفتار مي‌كنند تا ديگران‌ و به‌ ويژه‌ زنان‌، آن‌ها را به‌ رسميت‌ بشناسند.

      در اماكن‌ و نقاط‌ محل‌ اقامت‌ طبقات‌ پاي‌بند و معتقد به‌ سنت‌، زنان‌ سنت‌گرا به‌ علت‌ بي‌اطلاعي‌ و ناباوري‌، زنان‌ مطلع‌ و شاغل‌ را حتي‌ اگر در حال‌ خدمت‌ باشند، تخطئه‌ و نفرين‌ و مسخره‌ مي‌كنند و در مواردي‌ چنان‌ متلك‌هاي‌ موهن‌ و ركيك‌ مي‌گويند كه‌ بي‌فرهنگ‌ترين‌ و خشن‌ترين‌ مردان‌، كمتر بيان‌ مي‌كنند. بنابراين‌ بيشتر زنان‌، تا مرحلة‌ مبارزه‌ و دشمني‌ با خويشتن‌، لزوم‌ «نابرابري‌هاي‌ اجتماعي‌ زن‌ و مرد» را باور كرده‌اند!

      سير تكامل‌ حقوق‌ زن‌ در جوامع‌ مختلف‌، چنان‌ منطقي‌ و به‌ تدريج‌، ممكن‌ شده‌ كه‌ افراد آن‌ جوامع‌، اين‌ حقوق‌ مسلم‌ را جزو اصول‌ اساسي‌ زندگي‌ اجتماعي‌ پذيرفته‌اند و چون‌ مسئلة‌ برابري‌ زن‌ و مرد همواره‌ در معرض‌ خطراتي‌ بوده‌، لذا هميشه‌ براي‌ حفظ‌ و تكميل‌ و يا تأمين‌ آن‌، مطالعه‌ و فعاليت‌ و حتي‌ مبارزاتي‌ در جريان‌ بوده‌ و هست‌.

      اين‌ واقعيت‌، دلايل‌ و شواهد بي‌شمار دارد، چند روز قبل‌ خانم‌ جيل‌ توئيدي‌ نويسنده‌ روزنامة‌ گاردين‌ در يكي‌ از جلسات‌ اخير نهضت‌ آزادي‌ زن‌ در انگلستان‌، اظهار داشته‌: «مبارزه‌ پي‌گير و حياتي‌ نهضت‌ آزادي‌ زنان‌، مبارزه‌اي‌ است‌ براي‌ آزاد ساختن‌ ذهن‌ زنان‌. زن‌ امروز بايد حقوقي‌ برابر مرد داشته‌ باشد و معلوم‌ نيست‌ چرا حقوق‌ زنان‌ در كارخانه‌ها و مؤسسات‌، نصف‌ حقوق‌ مردهاست‌؟» (به‌ نقل‌ از روزنامة‌ كيهان‌، 26 مهرماه‌ 1351)

      اگر تاريخ‌ مبارزة‌ زنان‌ انگلستان‌ را مرور كنيم‌ با مفهوم‌ سخنان‌ اين‌ خانم‌ انگليسي‌ بيشتر آشنا مي‌شويم‌ و مشكلات‌ اجتماعي‌ آن‌ خانم‌ كدخداي‌ ايراني‌ را هم‌ واضح‌تر و سهل‌تر احساس‌ مي‌كنيم‌.

      مردم‌ انگلستان‌ در قرن‌ 18، پيشرو عصر انقلاب‌ صنعتي‌ بودند و زنان‌ انگليسي‌ كه‌ در آن‌ ايام‌ هم‌پاي‌ مردان‌ كار مي‌كردند تا ميزان‌ توليد و قدرت‌ عمومي‌ كشورشان‌ بيشتر شود، از هر نوع‌ دخالت‌ در امور سياسي‌، محروم‌ بودند و اين‌ محروميت‌ همچنان‌ ادامه‌ داشت‌ تا اين‌ كه‌ در نخستين‌ سال‌هاي‌ قرن‌ بيستم‌ «نهضت‌ آزاديخواهي‌ زنان‌» در مسيري‌ تازه‌ افتاد و علت‌ تغيير مسير هم‌ اين‌ بود كه‌ زنان‌ كشاورز و كارگر كه‌ به‌ تدريج‌ هشيار و دانا شده‌ بودند، در عمل‌ دريافتند فعاليت‌هايي‌ كه‌ تا آن‌ زمان‌ براي‌ برابري‌ حقوق‌ زن‌ و مرد طرح‌ريزي‌ و انجام‌ نشده‌، جنبه‌ تشريفاتي‌ داشته‌ و وسيلة‌ سرگرمي‌ گروهي‌ از زنان‌ مرفه‌ شده‌ است‌ كه‌ در پناه‌ آن‌ امكان‌ تظاهر و تفاخر بيشتري‌ را كسب‌ كرده‌اند!

      در اين‌ مرحله‌ از رشد اجتماعي‌ بود كه‌ توده‌هاي‌ زنان‌ زحمتكش‌ و محروم‌ انگلستان‌، متوجه‌ لحظه‌هاي‌ زودگذر اما مهم‌ و حساس‌ شدند و حتي‌ مشكلات‌ و مجازات‌هاي‌ سخت‌ را هم‌ تحمل‌ كردند تا سرانجام‌ لحظه‌اي‌ فرا رسيد كه‌ نيازهاي‌ اجتماعي‌ حاكم‌ بر مسائل‌ شخصي‌ شد و اين‌ لحظه‌ زماني‌ بود كه‌ شعله‌هاي‌ جنگ‌ جهاني‌ اول‌ تمام‌ بنيادها و قراردادها را متزلزل‌ كرد.

      در آن‌ شرايط‌ زنان‌ محروم‌ انگليسي‌، از فرصت‌ استفاده‌ كرده‌ و براي‌ اثبات‌ ارزش‌ وجود، حقانيت‌ و رشد اجتماعي‌ خود، به‌ فداكاري‌هاي‌ جانانه‌اي‌ تن‌ دادند كه‌ موجب‌ تأمين‌ نظرات‌ آنان‌ شد.

      بدين‌ ترتيب‌ يعني‌ با سربازيِ واقعي‌ در سنگرهاي‌ منافع‌ و مبارزات‌ ملي‌ و نه‌ با شعار و نطق‌ در محافل‌ سرشار از تظاهرات‌ و طنازي‌هاي‌ زنانه‌، آزادي‌هاي‌ سياسي‌ و اجتماعي‌ زنان‌ انگليس‌، تأمين‌ شد (طي‌ سال‌هاي‌ 1918 و 1919).

      با اين‌ حال‌ به‌ گفتة‌ خانم‌ توئيدي‌، هنوز زنان‌ انگليسي‌ ناچارند براي‌ تكميل‌ جنبه‌هاي‌ مثبت‌ و منطقي‌ نهضت‌ برابري‌ حقوق‌ زن‌ و مرد تلاش‌ كنند. گاه‌ در جلسات‌ نهضت‌ مترقي‌ آزادي‌ زنان‌ انگليس‌، مطالبي‌ را مطرح‌ مي‌كنند كه‌ خواسته‌هاي‌ زنان‌ اين‌ زمانه‌ است‌. از جمله‌ نطق‌ دختر 20 ساله‌اي‌ به‌ نام‌ «سارا باي‌ليز». بخشي‌ از نطق‌ او چنين‌ است‌: «آنچه‌ من‌ مي‌خواهم‌ اين‌ نيست‌ كه‌ زن‌ آزادي‌ باشم‌ يا زن‌ جديدي‌ از من‌ به‌ وجود آيد، آنچه‌ من‌ مي‌خواهم‌ اين‌ است‌ كه‌ خودم‌ باشم‌، يك‌ انسان‌ مؤثر و جامعه‌ پسند».

پیمایش به بالا