فردوسي، 7 مرداد 1353، ش 1175
تهرانيها و بخصوص پولدارهاي اين شهر، پس از آنكه خلوتگاه مردم شمال را به هم زدند و بكرترين دشتهاي سرسبز شمال را با ساختن بهجت سرا- شوكت سرا- كلثوم سرا- درويش سرا- سوزان سرا…به ميدان مسابقات پولي و عشقي تبديل كردند، اين روزها توفيق يافتهاند كه برنج يعني فراوانترين محصول مناطق شمالي را نيز به بهايي ارزانتر از شماليها (توليد كنندگان واقعي برنج) خريداري كنند. معلوم نيست مطابق با كدام قاعده و قانون اقتصادي قيمت برنج در محل توليد گرانتر از قيمت برنج در تهران است. ظاهراً شماليها از بس مجبورند براي انباشتن شكم مسافران تابستاني، برنج مصرف كنند، خود چندان در مضيقه برنج قرار گرفتهاند كه آن را به هر قيمتي خريدار ميشوند. شايد اگر اهالي شمال كشور در پرتو غارتگري مهاجمان تابستاني، به همين شيوه پيش بروند، بزودي روزي فرا برسد كه هر يك از اهالي شمال براي قدم زدن بر ساحل دريا و غوطه خوردن در آبهاي شور دريا، ملزم به پرداخت ماليات به تهرانيها بشود. و براي دريافت يك كاسه برنج، منت آنها را بكشد. افزايش قيمت برنج در سواحل شمال كشور براي ويلانشينها مصيبتي نيست. چون اولا” كيسهشان آنقدر گشاد است كه تفاوت قيمت برنج را احساس نميكنند و ديگر آنكه در صورت لزوم، به آساني ميتوانند برنج را با قيمت ارزان از تهران بخرند و آن را به وسيله اتومبيلهاي متعدد و مخصوصاً اتومبيلهايي كه جمله «استفاده خصوصي ممنوع است» بر آن حك شده در گوشه و كنار باغها و ويلاهاي بيدروپيكر خود و براي پخت و پز در ضيافتهاي آنچناني انبار كنند…راستي اگر قرار باشد تمدن ادعايي پولدارها- سرمايهدارها و زميندارها و بساز و بفروشها، پس از انتقال به مناطق ييلاغي باعث بشود كه محصول آن مناطق، در مركز توليد، به قيمت گرانتري به توليد كنندگان واقعي فروخته بشود، اين تمدن چگونه تحفهاي است !؟…