فردوسي، نوروز 1352
هر چند اهل علم، خطرات گذشت زمان را هر روز بهگونهاي عنوان ميكنند و مردم را از سرد شدن خورشيد يا شور شدن آب اقيانوسها ميترسانند، اما براي آنها كه هنوز شيريني آب اقيانوسها را نچشيدهاند و از حرارت خورشيد هم گرم نشدهاند، سرد شدن زمين و غلظت آبهاي جاري بر آن، چه اهميتي دارد؟ چارلي اسميت، پيرمرد سياهپوست آمريكايي 130 سال عمر دارد. خوب ميداند كه از آغاز تولد در سرزمين آفريقايي «ليبريا» تا امروز كه يك تبعة شيكپوش و پاكيزة آمريكاست، خورشيد هميشه سرد بوده و آب اقيانوسها هميشه با شوري و غلظت نفرتانگيز، به حلقومش فرورفته است. اين پيرترين مرد آمريكا، 118 سال پيش، هنگامي كه فقط 12 ساله بود، دستش را به دست يك ملوان خوشقامت سفيدپوست دارد و براي سياحت، سوار بر عرشة كشتي شد. ظاهراً كشتي در ساحل كشورش لنگر انداخته بود تا سوختگيري كند!
ملوان خوب چهره و نيكوكار، هر آنچه از خوردنيها و نوشيدنيهاي هوسانگيز در انبار كشتي ميشناخت، نشانش داد و همين كه كنجكاويهاي كودكانه او به پايان رسيد و هواي بازگشت به خاك ساحل، قلب كودك را به وجد آورد، كشتي وسط دريا بود و زمين زير پايش ميلغزيد.
در آمريكا، يكي از اهالي تگزاس، طفلِ سياهپوست را خريد و نامش را «چارلي اسميت» گذاشت. چارلي، با اين نام كه ريشهاي در اعماق فرهنگ ميهنش نداشت، به سختي آشنا شد و بردهوار زيست تا آنكه فرمان آزادي بردگان صادر شد. چارلي 21ساله بود كه زنجير بردگي را از دست و پايش كندند و او را به فرمان آزادي، به دشواريهاي آزادي سپردند؛ به آن اميد كه فاصلة ژرف و هولناك دو عالم بردگي و آزادي را به تنهايي و در لواي همان سند خشك و خالي بپيمايد و معجزه كند. او از آن پس، به لحاظ قانوني برده نبود، اما بردهوار زيست و عادت بردگي را از دست نداد. او چندان برده ماند كه سال گذشته 130 ساله شد و امروز با مستمري بازنشستگي به مبلغ 78 دلار در ماه، مزد يك عمر بردگي را از جامعهاي ميگيرد كه به او نام و تابعيت و آزاديِ كاذب داده است.
چارلي، يك بردة پير و بلكه پيرترين بردة جهان است، موجودي است كه آزادي را جز در شكم لفاظيهاي قانوني نشناخته و اساساً با حس آزادي بيگانه است. او براي دست يافتن به منزل آزادي، حقيرترين راه را كه راه قانون است، برگزيده است. از اين رو چارلي اسميت، با آنكه در سن 130 سالگي، معطر و پاكيزه و شيكپوش به نظر ميرسد و پاپيون زيبايش، نشانهاي است از گردن نهادن به فرمان قانون آزادي، اما نميتواند گذشت زمان را كه با تغييرات درجة حرارت خورشيد و غلظت آبهاي آزاد، توأم است، حس كند چون هنوز كه هنوز است، شيريني طبيعي آب و گرماي طبيعي هوا را نميشناسد، زمين را هميشه سرد ديده و آب را هميشه شور…، براي چنين بردهاي خوش منظر و مستمريبگير، مهم نيست كه قول اهل علم راست درآيد و همة آبها چندان شور شود كه انسان نتواند به تشنگيهاي خود با يك جرعه آب شيرين و گوارا پايان دهد. او به سردي و شوري خو گرفته است.