هجوم در جامعه مصرف

فردوسي‌، ش‌ 1136، 7 آبان‌ 1352

در زمانة‌ ما، ابزار آدمكشي‌ به‌صورت‌ لوازم‌ صلح‌ و آشتي‌ بر سر و روي‌ مردم‌ جنگ‌زده‌ و فقير فرو مي‌ريزد. نيازهاي‌ مصرفي‌ مردم‌ در جوامعي‌ كه‌ مورد هجوم‌ حيله‌هاي‌ وارداتي‌ است‌، چنان‌ مورد بهره‌برداري‌ سياسي‌ قرار مي‌گيرد كه‌ بمب‌هاي‌ آتش‌زا، در استتار پوشش‌هاي‌ خاص‌ لوازم‌ مصرفي‌، پنهان‌ مي‌شود.

 در ميدان‌هاي‌ جنگ‌ اخير خاورميانه‌، هواپيماهاي‌ اسرائيلي‌، بمب‌هاي‌ ساعت‌شمار را به‌ شكل‌ ساعت‌، مداد، جعبه‌هاي‌ كنسرو، راديو ترانزيستوري‌، پايين‌ ريختند و به‌ شيوه‌اي‌ كه‌ در فرهنگ‌ جنگ‌ بي‌سابقه‌ بود، منطقه‌ شرقيه‌ مصر را بمباران‌ كردند و عدة‌ زيادي‌ بر اثر نزديك‌ شدن‌ و دست‌ زدن‌ به‌ اين‌ بمب‌ها كشته‌ شدند.

 بي‌ترديد، اقتضاي‌ جنگ‌ اين‌ است‌ كه‌ طرفين‌، بيشترين‌ نيروي‌ خود را براي‌ دست‌ يافتن‌ بر بيشترين‌ سهم‌ از پيروزي‌، نثار كنند و در همين‌ طريق‌، انواع‌ شيوه‌ها و حتي‌ حيله‌هاي‌ جنگي‌، مورد عمل‌ و آزمايش‌ قرار مي‌گيرد، اما حيله‌هاي‌ جنگي‌، همچون‌ حيله‌هاي‌ سياسي‌ در زمان‌ صلح‌، خاص‌ اين‌ زمانه‌ و متكي‌ به‌ نيازهاي‌ مصرفي‌ مردم‌ است‌، نيازهايي‌ كه‌ از طرف‌ نيروهاي‌ فائق‌ در جهان‌ گاه‌ به‌طور مصنوعي‌ توسعه‌ مي‌يابد و مردم‌ را در گوشه‌هاي‌ تاريكي‌ از كرة‌ زمين‌ عذاب‌ مي‌دهد. مردمي‌ كه‌ مزة‌ تلخ‌ قحطي‌هاي‌ مكرر را چشيده‌اند، البته‌ در برابر عرضة‌ سخاوتمندانة‌ اجناس‌ متنوع‌ و ظريف‌ و رنگارنگ‌ طاقت‌ نمي‌آورند و تحفه‌هاي‌ آتشين‌ را كه‌ در تأسيسات‌ صنعتي‌ مربوط‌ به‌ دشمن‌ توليد مي‌شود، دو دستي‌ مي‌پذيرند. در جوامعي‌ كه‌ مردم‌ از لحاظ‌ تنوع‌ كالاهاي‌ صنعتي‌ و لوكس‌، چشم‌ و دل‌ سير نشده‌اند، هنگام‌ صلح‌، بمباران‌هاي‌ سياسي‌ و فكري‌ با سوءاستفاده‌ از عقده‌هاي‌ ناگشودة‌ مردم‌ و به‌خصوص‌ وسايل‌ ترانزيستوري‌ و محصولات‌ كوچك‌ صنعتي‌، ممكن‌ مي‌شود و اين‌ وسايل‌ كه‌ نياز به‌ آن‌ به‌طور مصنوعي‌ بالا مي‌رود، براي‌ ايفاي‌ دقيق‌ سياست‌هاي‌ تحميلي‌ و مهاجم‌، به‌ كار مي‌آيد. انسان‌ كه‌ از يك‌سو در چارچوب‌ اقتصاد خفقان‌آور جوامع‌ غيرصنعتي‌، در حسرت‌ تنوع‌ كالا و درگير با حيله‌هاي‌ جنگ‌ و صلح‌ است‌، از سوي‌ ديگر، در مركز طرح‌ سياست‌هاي‌ جنگ‌ و صلح‌، از فرط‌ سيري‌ و انباشتگي‌، حتي‌ اشياي‌ گران‌قيمت‌ مصرفي‌ را پيش‌ از قراضه‌ شدن‌، راهي‌ زباله‌دان‌ها مي‌كند، به‌نحوي‌ كه‌ اجناس‌ قابل‌ استفاده‌ را مي‌توان‌ در لابه‌لاي‌ انبوه‌ زباله‌هاي‌ قيمتي‌ پيدا كرد. زباله‌دان‌هايي‌ كه‌ غني‌ براي‌ گروهي‌ از مردم‌ آسيا، آفريقا و امريكاي‌ لاتين‌، دست‌مايه‌ و منبع‌ تأمين‌ و تكميل‌ وسايل‌ خانگي‌ است‌.

 به‌علت‌ تفاوت‌هاي‌ عميق‌ اقتصادي‌، مردمي‌ كه‌ در قطب‌ اشباع‌ و اسراف‌ به‌سر مي‌برند توانسته‌اند با استفادة‌ جانانه‌ از عقده‌ها و كمبودهاي‌ مصرفي‌ مردمِ ساكن‌ در قطب‌ ديگر، بمب‌هاي‌ قتاله‌ را در پوشش‌ وسايل‌ مصرفي‌ بسازند و رهگذران‌ حسرت‌كشيده‌ را با جاذبة‌ يك‌ ساعت‌ مچي‌ يا يك‌ قوطي‌ كنسرو و يا يك‌ راديو ترانزيستوري‌، به‌سوي‌ مرگ‌ ناخواسته‌ بكشانند و دنيا را بيش‌ از پيش‌ به‌ كار دل‌ خود بيارايند.

 از اين‌رو در زمانه‌اي‌ كه‌ منحني‌هاي‌ مصرف‌ و توليد براي‌ اجراي‌ دقيق‌ سياست‌هاي‌ حاكم‌ بر جهان‌ و به‌ فرمان‌ دست‌هاي‌ نامرئي‌، در جهت‌ منافع‌ آن‌ها، پيچ‌وتاب‌ مي‌خورد و به‌ اقتصاد خسته‌ و تنبل‌ جوامع‌ تك‌محصولي‌ تحميل‌ مي‌شود، عجيب‌ نيست‌ اگر بمب‌هاي‌ ساعت‌شمار هم‌ در استتار كالاهاي‌ مورد نياز يا مد روز مصرفي‌ به‌ مردم‌ ساكن‌ در اين‌ جوامع‌ پيش‌كش‌ بشود و گوشت‌ و استخوان‌ آن‌ها را از هم‌ جدا كند.

 اما اين‌ بمب‌سازي‌ و بمب‌اندازي‌ هرچند ادامه‌ يابد، سرانجام‌ به‌ نوعي‌ هشياري‌ و آگاهي‌ منجر مي‌شود كه‌ بمب‌سازان‌ معاصر، به‌ تازگي‌ با آثار آن‌ آشنا شده‌ و در گرداب‌ وقايع‌ پيش‌بيني‌ نشده‌اي‌ غلتيده‌اند.

پیمایش به بالا