فردوسي، ش 1117، 28 خرداد 1352
نطفة زن مردنما را در تمام مجاري شهر و كوچة جامعة ما پراكندند و براي تولد و تكامل آن موجود غيرطبيعي و دوگانه، بسيار زحمت كشيدند بهطوري كه زنان مردنما هماكنون از بركت وجود همة امكانات تبليغاتي و نمايشي، برزادوولد خود ميافزايند و از تظاهرات مردانه در كوچه و بازار و پارك و محافل و مجالس پروا ندارند.
زنان متلكپران، زناني كه در پوشيدن شلوارهاي تنگ و چسبان افراط ميكنند، زنان فحاش، زنان جاهل مسلك، زنان تيغكش و عربدهجو، آثار و نشانههاي اين زادوولد آزاد و آسان به شمار ميآيند كه زمينه را براي ارائة انواع همجنسبازي مهيا ميكنند.
تظاهرات زنان مردنما، در شكل عمومي و رايج آن، به صورت پردهدريهاي زباني و تقليد از حركات جاهلي به نمايش گذاشته ميشود و مجريان اين نمايش غيرطبيعي، دختران و زنان درسخوانده و شيكپوش و آراستهاي هستند كه با استفاده از كلمات ركيك و خودنماييهاي جاهلمآبانه ميكوشند بر همه اسارتهاي گذشته و حال، سرپوش بگذارند و در برابر ويژگيهاي پذيرفته شده و ظرافتهاي زنانه دهنكجي كنند.
اما تظاهرات زنان مردنما در موارد خاص كه به چاقوكشي ميانجامد، توسط زناني كارگرداني ميشود كه به گروههاي پردهپوش تعلق دارند و با وجود پردهپوشي با انواع پردهدريهاي نمايشي، آشنا و آميخته شدهاند.
بنابراين، قربانيان تبليغات مردنمايي نه فقط دختركان مدرن و بيپرواي شهري، بلكه زنان پردهپوش دور از شهر نيز هستند و اين هر دو به نام قربانيان آزادي و مساوت نمايشي ميتوانند موضوع بررسي و چارهجوييهاي اجتماعي، قرار گيرند. در پرتو بررسي مسائل مربوط به زنان در جامعة شهري و روستايي، ريشة بسياري از نابسامانيهاي موجود را ميتوان بازشناخت و به كمك ارائه نمونههاي مستند، بر اين شناسايي، صحه گذاشت.
مساوات نمايشي آنچنان پديدهاي است كه از بلندگوهاي وابسته به آن، زن را در مكتب آزادي كلامي آموخته و استاد و گزافهگو بار ميآورند و شهوت كلام را در وجودش تقويت ميكنند. بهطوري كه فرياد آزاديخواهي او به نوعي شيون و ناله شهواني تبديل ميشود كه با چاشني فحش و دريدگي و وقاحت به هم آميخته است.
بوي تند اين شهوت غيرطبيعي، هواي شهر ما را سنگين كرده است و در برابر پديدهاي زشت و نوظهور كه به راستي بيگانه با خواستهها و نيازهاي فوري و ضروري است، با عجز و درماندگي ايستادهايم و براي رهايي از اتهام امّل بودن به همزيستي با موجودات غيرطبيعي و چندشآوري تن دادهايم كه زير عنوان مدرن و امروزي و آزاد به ما تحميل شدهاند.
فلسفة لزوم برابري زن و مرد، بر پاية مفاهيم راستين اجتماعي، راهي به اين مقصود است كه در پرتو آن، موجبات بهرهبرداري از حداكثر امكانات و ظرفيتهاي نيروي انساني براي تأمين سعادت فردي و اجتماعي فراهم آيد البته در صورتي كه نهضت برابري زن و مرد، دقيقاً بر پاية همين مفهوم، مسير منطقي خود را بجويد. با ترويج «همجنسبازي» و ظهور و تولد زن مردنما و فرورفتن زنان در جلد مردان قلدر و چاقوكش، رابطهاي ندارد، چون كساني كه معتقد و متكي به تأمين برابري زن و مرد هستند، آموزش اين مفهوم را با حفظ صفات خاص زنانه و مردانه در دو جنس، ضروري ميدانند و كمترين تظاهرات مردنمايي را بر زنان برابرطلب، نميبخشند.
چنانچه برابرخواهي را با مفهوم ساده و عامهپسند، ارائه دهند و جلوههاي كاذب آن را براي جلب توجه بيشتر به نمايش بگذارند، به بنبست همجنسبازي و قلدري و قدارهكشي زنانه ميانجامد و تظاهرات طبيعي زنانه، جاي خود را به تظاهرات دروغي مردانه ميسپارد كه طي زمان، عادت ثانوي و مايه و مركز شر ميشود.
چندي پيش نشانههاي اين شر به صورت واقعيتي در شكم طنز از بلندگوي راديو اصفهان اعلام شد و گوينده بهطور نامنتظره از دختران دعوت كرد تا از متلكپراني در كوچه و خيابان دست بردارند و پسرها را آسوده بگذارند.
انتشار خبر مزبور سبب شد تا گزارشگران شهري، علل و انواع متلكپراني دخترها را دنبال كنند. در نظرخواهي و بررسيهاي بعدي مسلم شد كه دخترهاي مدرسه بين سنين 15 تا 20 ساله، در پاركها و خيابانهاي شهر، پسرها را متلكباران ميكنند و در متلكگويي، براي پسرهاي خوش تيپ و آنهايي كه ريش دارند و پسراني كه موي مدل رامشي دارند، حق تقدم قائل ميشوند!
در ميان انواع متلكها، به استثناي متلكهايي كه ركيك و مستهجن است، يك عبارت استفهامي بيشتر گوياي مردنمايي زنان و زننمايي مردان كوچه و بازار به نظر ميرسد چون دختران شهري در بيشتر موارد، از پسران رهگذر سؤال ميكنند:
ـ آقا … زن من ميشي؟
دختر 17 سالهاي به نام ويدا در پاسخ به يكي از گزارشگران، در توجيه متلكپراني خود، گفته بود:
«واللّه علت متلك گفتن ما هيچچيز نيست غير از تفنن، ميدانيد ما اينجا براي درس خواندن ميآييم و خوب مخ كه خسته ميشود، كمي هم تفنن لازم است.»
بهمنظور بررسي جنبههاي مختلف و تظاهرات گوناگون زنان مردنما نبايد از نظرات و گفتههاي آنها دور شد. آنها در كمال معصوميت، شاگرد و مريد مكتبهاي تحميلي شدهاند كه معلمههايي چون زنان كاراتهباز ژاپني يا زنان آوازهخوان كلاه مخملي تعليمشان ميدهند.
زنان كاراتهباز كه البته فقط بر پردة سينماهاي شهر ما، پشت مردان غولپيكر را به خاك ميمالند و گروه زنان كلاه مخملي كه يك زن خواننده را در اجراي برنامههاي نمايشي ياري ميكنند ازجمله بتها و مراجع تقليدي هستند كه براي بدآموزي دختران جوان، ساخته و پرداخته شدهاند و هيچيك از دختركان شهري در برابر جاذبة اين بتهاي سينمايي ـ تلويزيوني، تاب و توان و طاقت افلاطوني ندارند و نميتوانند ديده بر همة رنگها و جلوههاي برانگيزندة نمايشي ببندند.
دختران، در تمام قشرهاي اجتماعي، در پاركها يا در محدودة محبس خانوادههاي سنتي، با جلوههاي زنان كاراتهباز و زنان كلاه مخملي آشنا ميشوند و به شيوة آنها، مردنمايي و تفريح ميكنند و رفتار زنان مردنما را به نام آسانترين راه براي ابراز وجود و شخصيت اجتماعي ميپذيرند.
از سوي ديگر، زنان محدود سنتي كه در پستوي خانهها عمري را در تب و تاب نفسكش طلبيدن مردان خانواده سياه كردهاند، با شنيدن شعارهاي ميان تهي و نگريستن بر زنان قلدر و بيمار نمايشها، هوسهاي خفته خود را بيدار ميبينند و به خود حق ميدهند تا پشت نخستين مرد مزاحم را به خاك بمالند!
تكرار خبرهاي مربوط به چاقوكشي زنها، به راستي آزاردهنده و شايد دلهرهآور شده است. چون چاقوي زنان قدارهكش، در تمام موارد، پيكر مرداني را نشانه گرفته است كه به نحوي ايجاد مزاحمت و زورگويي و خشونت كردهاند.
جستوجو در رويدادهاي رو به افزايش چاقوكشي زنان حاوي و گوياي اين واقعيت تلخ و نگرانكننده است كه اگر روحية تهاجمي زنان را با امكانات و وسايل نمايشي و ارتباط جمعي، با همين بيپروايي تقويت كنند، تكرار قتل و چاقوكشي به دست زنان، به شدت بالا خواهد رفت. چون زنان در طبقات سنتي، به سختي با مزاحمتها، خشونتها و شرارتهاي مردانه درگير هستند و از دست مردان خويش و بيگانه، دل پرخون و پركينهاي دارند كه تخم شهوت خونخواهي را در وجودشان، طي قرنها درماندگي كاشته است.
مروري كوتاه در نمونههايي از چاقوكشي زنان، پرده از مهمترين علل خونخواهي زنان برمياندازد:
1 ـ زن 17 سالهاي به نام نبات در شيراز، مزاحم خياباني خود را با چاقو مجروح كرد.
2 ـ زن جواني در سنندج با چاقو به شوهرش حمله كرد و به تلافي يك سيلي كه از او خورده بود، شكمش را دريد. زن صديقه نام دارد و از چاقوي مخصوص قاليبافي براي ارتكاب جرم استفاده كرده است.
3 ـ در اهواز، زن چاقوكش هزار ريال جريمه شد. او در بازجويي چنين گفت: شوهرم به من خرجي نميدهد و به همين دليل رفتم عرق خوردم و وقتي خوب مست شدم، با چاقو به جانش افتادم.
4 ـ ليلا سبحاني اعتراف كرد كه شوهرش حيدرعلي را به علت كتكهايي كه به او ميزده است، در حال خواب با تبر كشته و جسدش را قطعه قطعه كرده است.
بنابراين در طبقات سنتي، به نسبت گرفتاريها و ترسها و اسارتهاي زنانه، انگيزه براي ارتكاب قتل و چاقوكشي به دست زنان وجود دارد و فراوان است، همچنين در طبقات درس خوانده، به نسبت اشتباهات مكتبهايي كه به جاي آموزش برابري به تعليم و تقويت شهوت كلام آزادي، ادامه ميدهند، زمينه براي مردنمايي دخترها و نتيجتاً همجنسگرايي آنها مهياست.
در شرايطي كه به اشاره از آن گذشتيم، عوامل رواج كاراتهبازي زنانه و ساختن و پرداختن چهرههاي نمايشي زير لبة كلاه مخملي، مبتذلترين و بيپايهترين نوع مساواتخواهي را تبليغ ميكنند و گروه گروه زنان و دختران را از طبقات مختلف اجتماعي به راهي ميكشانند كه نقطة نهايي آن، چاقوكشي يا همجنسگرايي است!…