مينی‌ژوپ‌ نپوشيدن‌ هم‌ جرم‌ است‌!

 كيهان‌، 23 تيرماه‌ 1352، شماره‌ 9003

 مرد 50 ساله‌اي‌ به‌ نام‌ خدا مراد نگهبان‌ اهل‌ حسن‌آباد جرقويه‌ از توابع‌ اصفهان‌، زن‌ 37 ساله‌اش‌ را به‌ اين‌ علت‌ كه‌ ميني‌ژوپ‌ نمي‌پوشيد با سيخ‌ كباب‌ داغ‌ كرد. خدا مراد براي‌ اين‌كه‌ همسرش‌ در خانه‌ ميني‌ژوپ‌ بپوشد، انواع‌ لباس‌هاي‌ كوتاه‌ را براي‌ او خريداري‌ كرد و چون‌ زن‌ زيربار نمي‌رفت‌، خدامراد چند نقطة‌ بدن‌ او را داغ‌ كرد اما بعد پشيمان‌ شد و او را به‌ بيمارستان‌ منتقل‌ ساخت‌.

 زن‌ زمانة‌ ما، در عالم‌ برزخي‌ زندگي‌ مي‌كند كه‌ تمام‌ سليقه‌هاي‌ متضاد احاطه‌اش‌ كرده‌اند ـ زن‌ در زندگي‌ پرتضاد امروزي‌، گاهي‌ به‌ جرم‌ پيروي‌ از آيين‌ جديد و گاهي‌ به‌ علت‌ حفظ‌ سنت‌هاي‌ گذشته‌، داغ‌ مي‌شود و مورد تكفير و سرزنش‌ قرار مي‌گيرد.

 در اين‌ دورة‌ خاص‌ كه‌ گروهي‌ آن‌ را موقتي‌ مي‌دانند، حتي‌ زنان‌ در طبقاتي‌ كه‌ فقط‌ به‌ خانه‌داري‌ مشغولند، لطمات‌ زندگي‌ برزخي‌ را به‌ شدت‌ احساس‌ مي‌كنند و با آن‌كه‌ به‌ نظر مي‌رسد چندان‌ با نوع‌ زندگي‌ قديمي‌ خود دمساز هستند كه‌ هيچ‌يك‌ از انواع‌ زندگي‌ جديد را نمي‌پذيرند، اما نفوذ و رخنة‌ نوآوري‌ها چنان‌ است‌ كه‌ حريم‌شان‌ را مي‌شكند و آرامش‌ ديرپاي‌ آن‌ها را برهم‌ مي‌زند.

 زن‌ سنتي‌ مانند زن‌ اصفهاني‌ كه‌ به‌ علت‌ پرهيز از پوشيدن‌ ميني‌ژوپ‌ داغ‌ شد، از يك‌سو به‌ شدت‌ در معرض‌ هجوم‌ و تهديد مردم‌ سختگير و متعصب‌ محيط‌ زندگي‌ خويش‌ است‌ و از سوي‌ ديگر مورد حملة‌ «ميني‌ژوپ‌» است‌ كه‌ گرفتاري‌هاي‌ زناشويي‌ او را دامن‌ مي‌زند.

 زندگي‌ دوگانة‌ زن‌ در ايران‌ طوري‌ است‌ كه‌ او را گاه‌ به‌ شدت‌ آسان‌ پسند و گاه‌ سختگير بار مي‌آورد و در هر دو قشر اجتماعي‌، زندگي‌ زن‌ با «داغ‌ شدن‌» آميخته‌ است‌ زيرا هر چند يك‌ زن‌ روستايي‌ به‌ خاطر امتناع‌ از پوشيدن‌ ميني‌ژوپ‌ داغ‌ مي‌شود، يك‌ زن‌ شهري‌ هم‌ به‌ خاطر مطالبة‌ همه‌ حقوق‌ وابسته‌ به‌ ميني‌ژوپ‌، داغ‌ مي‌خورد و بوي‌ سوختن‌ گوشت‌ و پوست‌ و استخوان‌ خود را در تمام‌ صحنه‌هاي‌ زندگي‌، احساس‌ مي‌كند.

 ميني‌ژوپ‌ يك‌ سليقة‌ تحميلي‌ است‌ و به‌ ضرب‌ داغ‌ كردن‌ يا تبليغات‌ رنگارنگ‌ بر قامت‌ زن‌ ايراني‌ مي‌نشيند، فرهنگ‌ وابسته‌ به‌ آن‌ نيز به‌ نام‌ يك‌ فرهنگ‌ تحميلي‌ يا اساساً پذيرفته‌ نمي‌شود، يا در اصول‌ كلي‌ به‌ بدترين‌ شكل‌ ممكن‌، تغيير ماهيت‌ مي‌دهد. از اين‌رو ناگزير از گفتن‌ اين‌ واقعيت‌ هستيم‌ كه‌ هرچند ميني‌ژوپ‌ را مردان‌ شهري‌ و شايد هم‌ دور از شهر، پذيرفته‌ يا به‌ پذيرفتن‌ آن‌، تظاهر مي‌كنند ـ  اما فرهنگ‌ وابسته‌ به‌ ميني‌ژوپ‌ همچنان‌ پذيرفته‌ نشده‌ باقي‌ است‌.

 ميني‌ژوپ‌ براي‌ صادركنندگان‌ آن‌، فقط‌ يك‌ دامن‌ كوتاه‌ كه‌ 10 تا 30 سانتي‌متر بالاي‌ زانو است‌، نيست‌، بلكه‌ علامت‌ و نشانه‌اي‌ است‌ بر اين‌كه‌ زن‌ ضمن‌ آزادي‌ در انتخاب‌ نوع‌ لباس‌، حق‌ استفاده‌ از تمام‌ حقوق‌ طبيعي‌ را براي‌ خود محفوظ‌ مي‌دارد. دامنة‌ حقوق‌ و اختياراتي‌ كه‌ يك‌ زن‌ ميني‌ژوپ‌ پوش‌ فرنگي‌ مي‌شناسد، به‌ مرز نمايش‌ بدن‌هاي‌ لخت‌ و نيمه‌ لخت‌ ختم‌ نمي‌شود؛ اين‌ اختيارات‌ تمام‌ حقوق‌ و ارزش‌هايي‌ را دربرمي‌گيرد كه‌ در زندگي‌ مقلدان‌ ايراني‌، كمترين‌ جايي‌ ندارد و اساساً به‌ آن‌ها آموخته‌ نمي‌شود.

 به‌ منظور راه‌ يافتن‌ به‌ قلب‌ اين‌ ارزش‌ها كه‌ ما با آن‌ بيگانه‌ هستيم‌، بايد به‌ نقش‌آفريني‌ زنان‌ در تمام‌ جريان‌هاي‌ سياسي‌ ـ اجتماعيِ مغرب‌ زمين‌ نظر افكنيم‌ و دخالت‌ مؤثر آن‌ها را در سرنوشت‌ محيط‌ زيست‌ انسان‌ كه‌ گاه‌ تمام‌ كرة‌ زمين‌ است‌، دنبال‌ كنيم‌.

 با توجه‌ به‌ تظاهرات‌ و جلوه‌هاي‌ گوناگون‌ ميني‌ژوپ‌هاي‌ غربي‌ است‌ كه‌ هرگز نمي‌توان‌ يك‌ ميني‌ژوپ‌ پوش‌ «مقلد» را مانند يك‌ ميني‌ژوپ‌ پوش‌ «اصيل‌»، آزاد و مختار دانست‌ چون‌ در جامعه‌اي‌ كه‌ پوشيدن‌ ميني‌ژوپ‌ به‌ ضرب‌ تبليغات‌ يا به‌ زور سيخ‌ داغ‌ ممكن‌ شده‌ و مي‌شود، عامل‌ «اختيار» از بين‌ رفته‌ است‌ و ميني‌ژوپ‌ تقلبي‌، فرهنگ‌ تقلبي‌ مي‌سازد.

 در وضع‌ حاضر، زن‌ سنتي‌ داغ‌ نپوشيدن‌ ميني‌ژوپ‌ را به‌ تن‌ مي‌خرد و گروه‌ گروه‌ دختران‌ و زنان‌ شهري‌ نيز، «داغ‌» پوشيدن‌ آن‌ را تحمل‌ مي‌كنند بدون‌ آن‌كه‌ از حقوق‌ و آزادي‌هاي‌ وابسته‌ به‌ آن‌ بهره‌اي‌ داشته‌ باشند.

 بنابراين‌، همسر خدامراد نگهبان‌ اهل‌ حسن‌آباد جرقويه‌ با وجود آراسته‌ شدن‌ به‌ ميني‌ژوپ‌، همان‌ زن‌ اسيري‌ است‌ كه‌ بود.

پیمایش به بالا