روزنامه مردم، 15 دي 1353،ش 298
-«بابانوئل» اين بار با گامهاي لرزان، در نهايت محافظهكاري بر جهانيان ظاهر شد و هزار و نهصد و هفتادوپنجمين گوي را از گردونه تاريخ با ترديد ربود. بابانوئل كه خسته گام برداشت، از هر سو به سردي استقبال شد. حتي مردمان مرفه جهان، كه هميشه مقدمش را گلباران ميكردند، اين بار راه شادماني بر او بستند. جهان «سير» و جهان «گرسنه» هر دو در ابراز دلهرههاي اقتصادي همزبان بودند. بابانوئل هرگز مردمان سير و مردمان گرسنه جهان را در حسرت رفاه و امنيت اقتصادي، تا بدين حد هم رأي و همراه نديده بود!
-درخت بيكاري كه در برابر كارخانههاي ماشين لباسشويي «براويتي» در نزديكي ميلان برپا شد حتي يك برگ هم نداشت تا بابانوئل بتواند در پناه آن آويزههاي گلرنگ و بلورين بسازد و در لابه لاي آويزهها به گرمي خانه كند. از شاخههاي خشكيده اين درخت به جاي آويزههاي رنگين فقط پنجاه قطعه مقوا آويزان بود كه روي هر قطعه اسم يك كارگر اخراجي نوشته شده بود. كاركنان شركت به نشانه همدردي و همبستگي با كارگران اخراجي، درختي چنين بي برگ و بار به زمين كارخانه نشاندند. درختي كه به دستهاي سخاوتمند بابانوئل مجال نميداد تا ايثارگري كند. درخت بيكاري نه فقط در ميلان ايتاليا، كه در تمام جهان غرب برافراشته شد. آنها نيز كه كوشيدند درخت را به همان سرسبزي و سرشادي گذشته تزئين كنند نتوانستند بيتشويش و دلهره در كنارش بيارامند ـ زيرا علايم «مرگ سياه» برجستهتر از «نشانههاي اميد» آشكار بود. هر چند مرگ سياه در تاريخ ملتهاي سير و گرسنه به دو گونه تجلي كرده است. اما اين بار بابانوئل علايم سال بد اقتصادي را در بخشهاي سير و گرسنه جهان روي يك خط ديد و پريشان شد.
– بابانوئل كه پيامآور سال نو و حاصلخيزي و وفور است، با خشكساليهايي كه حاصل نابخرديها و عقيم ماندگيهاي دست انسان است چه كند؟ بابانوئل چگونه ميتواند شكمهايي را كه از فرط پرخوري به تركيدن افتاده و شكمهاي بسيار ديگري كه از گرسنگي ورم كرده، از فاجعه مرگ سياه دور نگاه دارد؟
شايد مردمان كشور آفريقايي «زئير» به عجز بابانوئل راه برده بودند كه يك جشن اقتصادي به نام «روزمسخوران» را جايگزين دو عيد «سنت اليوت» و «سنت برب» كردند و نماينده كل معادن زئير را بر آن داشتند تا راه شادماني بر بابانوئل را با اين كلام ببندد:«بزرگداشت روز مس خوران اقدامي است كه ارزش نياكان ما را زنده ميكند، آنها نخستين كساني بودهاند كه به كار استخراج مس پرداخته و اين فعاليت را به نام فعاليت اصلي اقتصادي خود انتخاب كردند» .
گويا مردم زئير خواستهاند ثابت كنند كه كيسه بابانوئل در سال 1975 از هر نوع تحفهاي خالي است.
– بابانوئل از كنار درخت بيكاري كه در بخش مرفه جهان برافراشته شده بود با افسوس گذشت، همچنان كه با جايگزيني روز مس خوران به جاي اعياد سنت اليوت و سنت برب هم با خشم فرو خوردهاي مواجه شد. به تعبير كليتر بابانوئل در دو سوي جهان با قباي گشاده و كلاه درازش بسيار قدم زد، نگاه كرد، لبخند زوركي زد… اما نتوانست نويد شادماني بدهد. سران كشورهاي غربي به ارسال پيامهاي خشك اقتصادي براي يكديگر اكتفا كردند. تبريكات سال نو به طور دلهرهآوري با درخت بيكاري و مظاهر خشكسالي رابطه داشت. راستي آن است كه هيچكس به دوستان غربي بابانوئل نياموخته بود تا عصر ما را به عصر حيوانات اقتصادي بدل كنند و براي آنكه بيمار گونه چاق بشوند و پيه بالا بياورند، ديگران را يكجا ببلعند و نابود كنند. آنها بايستي از آغاز انقلاب صنعتي ميدانستند كه گرسنهها، حساب چاقها و پرخورها را، اگر چه با تأخير، روزي ميرسند.
– چهرة نيمه بزرگتر جهان كه به نام «جهان سوم» نامگذاري شده در حال جان گرفتن است. در سال گذشته مردم مرفه جهان به تظاهرات «عبدالعزيز بوتفليقه»، وزيرخارجه الجزاير كه در جايگاه رئيس بيست نهمين دور، اجلاسيه مجمع عمومي ملل متحد نشسته بود با خشم و بيزاري نگريستند و او را كه مظهر جان گرفتن جهان سوم بود تخطئه كردند. بوتفليقه در پايان اجلاس سه ماهه مجمع عمومي به زندگي دوباره جهان سوم اين طور شهادت داد:
«اين اجلاس شاهد رو آمدن جهان سوم بود. جهاني كه كشورهاي عضو آن ميخواهند درك بشوند و مورد احترام قرار بگيرند. آنها ميخواهند توضيح بدهند كه جهان بدون آنها و گاهي عليه آنها شكل گرفته است و ميخواهند دور از هرگونه روش دگماتيك به تحقق دگرگونيهاي واقعي در جهان كمك كنند».
بر اين پايه بيست و نهمين اجلاسيه مجمع عمومي ملل متحد مورد بغض و سرزنش ملل مرفه جهان قرار گرفت. زيرا آنه دوست داشتند تا ابد در پناه وجود نيمه جان جهان سوم پرخوري كنند و سهم شير داشته باشند.
– بابانوئل در گهواره جهان غرب كه هميشه مأمن اقتصادي بود روي آرامش نميبيند. او علاوه بر درگيري با خشكيدن سرچشمههاي اقتصادي، فرهنگ انساني را نيز در دست آدمكهاي علمي و صنعتي، مچاله شده ميبيند. بابانوئل چگونه ميتواند به بازماندگان 600 نفر از سياهپوستان كه در يك سلسله تحقيقات پزشكي دولتي در مورد سفليس مثل خوكچه مورد بهرهبرداري قرار گرفته و مردهاند جواب قانع كنندهاي بدهد؟ بازماندگان اين سياهان در دادخواست طومارگونهاي عليه دولت آمريكا شكايت كردهاند، كه از سال 1932 تا 1974 تحقيقات پزشكي دولتي روي سياهپوستان ادامه داشته و منجر به مرگ 600 نفر شده است.
اين دادخواست و نمونههاي مشابه آن كه بسيار ريشهدارتر از دادخواستهاي ديگر از نوع دادخواست عليه سازمان «سيا» است در قلب مغرب زمين به فراموشخانهها سپرده ميشود.
– بابانوئل مثل پدري كه پول و جواني به پاي بچههاي خود ريخته و عاقبت آنها را در دام بلاياي خود ساخته اسير ديده هاج و واج و بهت زده است. بچههاي غربي او با آن همه تاخت و تازها و ژستهاي غلط انداز و سلطهجويانه هنوز فاقد يك پول بينالمللي هستند و ذخاير طلا را براي پرداخت ديونشان كافي نميبينند ـ بچههايي كه به بهانه رقابت آزاد اقتصادي، خود را در چنبر رقابت كارتلها و تراستها پيچيدهاند در دايره بسته اين رقابت، صداي خرد شدن استخوانهاي خود را ميشنوند. بچههايي كه در منجلاب زندگي قسطي و توليد حساب نشده اشياي لوكس بيدوام، مصرفي زياده روي كردهاند، اكنون لاي چرخ زندگي قسطي محكوم به برپا داشتن درخت بيكاري هستند بچههايي كه فرهنگ انساني را مثل يك استخوان بيمقدار در برابر پوزه حيوان اقتصادي انداختهاند و آن را زيرسلطه فرهنگ تجاري از سرچشمه خشكاندهاند از جان بابانوئل و ديگر مظاهر سرسبزي و طراوت چه ميخواهند؟
آيا راهي كه از آغاز انقلاب صنعتي در غرب پيموده شده و به طور جابرانه ادامه داشته تا به پرتگاه هولناك امروزي رسيده به بابانوئل دردمند و خسته مجال تبسم ميدهد؟
ميليونها كارگر مهاجر كه از غرب رانده شده و سنگيني بار تورم را زودتر از ساير كارگران برشانههاي خود احساس كردهاند درخت بيكاري را در اكناف جهان به دوش ميكشند. اين درخت سند اعصار و افلاس پرخوريهاي ديرينه است.
– با وجود تمام نشانههاي بد، سالي كه نقطه اوج فاجعه را در دل دارد تهي از نشانههاي خوب نتواند بود. شايد در اعماق كيسه گشاد بابانوئل بتوان تحفهاي يافت كه حاصل «واقع بيني» است. جهان براي نامگذاري اين مولود جديد بيتابي ميكند.
تحفه سال 1975 مثل ديگر تحفههاي بابانوئل آشكار و دست يافتني نيست، هديه امسال را بايد به ياري دستهايي كه مشقت را تا سرحد پوست انداختن تحمل كرده و اميدها را تا سرحد برآب شدن به چشم ديدهاند از كيسه بابانوئل بيرون كشيد. هديهاي كه از نوع هداياي جغجغهاي نيست، ارزش كنكاش و سماجت را دارد.