ظواهر رنگين‌ و مسخره‌، قاتل‌ جلوه‌های شکوهمند درون انسان

 فردوسي‌، 21 مرداد 1353، ش‌ 1177

«بزك‌» همزاد طبيعت‌ زنانه‌ است‌ و حريري‌ است‌ كه‌ زيبايي‌هاي‌ زنانه‌ در پوشش‌ آن‌، به‌ شفافيت‌ منعكس‌ مي‌شود، از اين‌رو هر آن‌ كس‌ بزك‌ را انكار كند، در انكار جلوه‌هاي‌ طبيعت‌ كوشيده‌ است‌ اما بزك‌ تا وقتي‌ سرمايه‌ سوداي‌ سرمايه‌گذاران‌ صنعتي‌ نشده‌ بود، غناي‌ طبيعت‌ را با خود داشت‌. زيرا زنان‌ و حتي‌ مردان‌ در حوزه‌هاي‌ جغرافيايي‌ محل‌ زيست‌شان‌، به‌ شيوه‌ خود آرايش‌ مي‌كردند و تا بدين‌ حد يك‌ شكل‌ نشده‌ بودند.

      سرمايه‌داران‌ مغرب‌ زمين‌ در نخستين‌ گام‌هايي‌ كه‌ به‌ راه‌ سرمايه‌گزاري‌ متنوع‌ صنعتي‌ برداشتند، همزاد زن‌ را به‌ فساد كشيدند و حرمت‌ و اصالتش‌ را از بين‌ بردند. به‌ تدريج‌ كه‌ صنايع‌ غرب‌ جان‌ گرفت‌ و مزون‌هاي‌ بزرگ‌، متكي‌ به‌ سرمايه‌هاي‌ غول‌ آسا شدند، ابزار سنتي‌ بزرگ‌ در كشورهاي‌ آسيا و آفريقا در برابر لوازم‌ مدرن‌ آرايش‌، رنگ‌ باخت‌ و سرمه‌دان‌ها ابتدا راهي‌ صندوق‌خانه‌ها و سپس‌ راهي‌ عتيقه‌ فروشي‌ها شد. زيرا زن‌ و به‌ دنبال‌ او مرد چشم‌ به‌ دست‌ ارباب‌ مد دوختند. كه‌ مثل‌ فرماندهان‌ بي‌ترحم‌ از فراز اطاقك‌هاي‌ چوبي‌ مزون‌هاي‌ غربي‌، فرمان‌ مي‌دهند و رنگ‌ مو، لب‌، چشم‌ و ابروي‌ زنان‌ و آرايش‌ چهره‌ و شكل‌ لباس‌ مردان‌ را در سراسر عالم‌ عوض‌ مي‌كنند.

      زنان‌ و مردان‌ جامعه‌ ما جزو مطيع‌ترين‌ و رام‌ترين‌ مردمي‌ هستند كه‌ به‌ محض‌ دريافت‌ اشارت‌ مدسازان‌، حتي‌ با طناب‌ پوسيده‌ مدسازان‌ مجنون‌ جهان‌، تا قعر چاه‌ مدخواهي‌ فرو مي‌روند و هر نوع‌ ارائه‌ طريق‌ از جانب‌ آن‌ها را مي‌پذيرند و به‌ يك‌ چشم‌ بر هم‌ زدن‌ خيابان‌هاي‌ شهر ما پر مي‌شود از عروسك‌هايي‌ كه‌ ادب‌ و اطاعت‌ بجا آورده‌ و به‌ حكم‌ پيروي‌ مقلدانه‌، گاهي‌ در ميان‌ شلوارهاي‌ تنگ‌ و پيراهن‌هاي‌ چسبان‌، در محبس‌ قرار مي‌گيرند و زماني‌ در ميان‌ شلوارهاي‌ گشاد و پيراهن‌هاي‌ لباده‌اي‌ گم‌ مي‌شوند!

      بسياري‌ از جوان‌ها كه‌ وفور انواع‌ مدهاي‌ غربي‌ و ورود آسان‌ و بي‌دردسر نمونه‌ها را دليل‌ بر وجود نوعي‌ آزادي‌ انساني‌ تلقي‌ مي‌كنند، در وادي‌ تخيلات‌ مدخواهي‌ از لحاظ‌ فكري‌ و عقلي‌ به‌ تدريج‌ شهيد مي‌شوند. شهادت‌ آن‌ها گاهي‌ با يك‌ كراوات‌ به‌ غايت‌ پهن‌، گاهي‌ با يك‌ كراوات‌ به‌ غايت‌ باريك‌، و به‌ هر حال‌ هميشه‌ به‌ دست‌ مدسازان‌ غرب‌ انجام‌ مي‌گيرد. چون‌ آنقدر به‌ سرعت‌، طول‌ و عرض‌ كراوات‌ها و تنگي‌ و گشادي‌ شلوارها را تغيير مي‌دهند، كه‌ فرصت‌ انديشيدن‌ و كوشش‌ براي‌ يافتن‌ سرنخ‌ها از جوانان‌ سلب‌ شده‌ و پس‌ از مدتي‌ تبديل‌ مي‌شوند به‌ مجسمه‌هاي‌ پلاستيكي‌ كه‌ فقط‌ به‌ كار عرضه‌ مدهاي‌ ابتكاري‌ غربي‌ها مي‌آيند. شگفت‌ آن‌كه‌ در اين‌ برهه‌ از زمان‌، پيرمردان‌ نيز مشمول‌ قاعده‌ فوق‌ شده‌اند و به‌ جبران‌ عقده‌هاي‌ ديرينه‌، چندان‌ رنگارنگ‌ و گلكاري‌ شده‌ در جمع‌ ظاهر مي‌شوند كه‌ گويي‌ در خمره‌ رنگرزي‌ غربيان‌ از سر تا به‌ پا رنگ‌ شده‌اند!

      البته‌ عشق‌هاي‌ پيرانه‌ اين‌ پيرمردان‌ رنگي‌ جز چهره‌ و اندام‌ با طراوت‌ دختركان‌ 16-17 ساله‌ را در بر نمي‌گيرد. چون‌ اين‌ها به‌ حكم‌ سن‌ و سالي‌ كه‌ ازشان‌ گذشته‌ است‌ قدرت‌ خريد بيشتري‌ دارند و مي‌توانند به‌ تعداد پيراهن‌ها و كراوات‌هاي‌ رنگي‌ خود، عشق‌هاي‌ جوان‌ جست‌ وجو كنند.

      با وجود اشاعه‌ بيماري‌ مدخواهي‌ در مردم‌، هنوز زنان‌ پيش‌كسوت‌ افراط‌ و اسراف‌ در اين‌ زمينه‌ هستند. چون‌ آن‌ها از آغاز راه‌ مثل‌ مسافران‌ خستگي‌ناپذير بي‌وقفه‌، راه‌ سپرده‌اند گاهي‌ از سفره‌ خانواده‌ براي‌ رفع‌ حاجت‌هاي‌ مدخواهي‌ كش‌ رفته‌اند و گاهي‌ پس‌اندازهاي‌ كوچك‌ را كه‌ با خون‌ دل‌ فراهم‌ مي‌شود، به‌ نفع‌ كيسه‌ دشمن‌، هدر داده‌اند.

      از اين‌رو قبح‌ بزرگ‌ افراطي‌ بيشتر، قابل‌ بررسي‌ است‌ كه‌ مي‌بينيم‌ افراط‌ و تبذير در عرضه‌ و تقاضاي‌ وسايل‌ آرايش‌ از لحاظ‌ اجتماعي‌ بسيار گران‌ تمام‌ مي‌شود. اهميت‌ زبان‌هاي‌ حاصل‌ از مدخواهي‌ افراطي‌ به‌ حدي‌ است‌ كه‌ بايد قسمتي‌ از مطلب‌ را به‌ آن‌ اختصاص‌ داد.

      زنان‌ كشور ما، در نخستين‌ فراگيري‌هاي‌ مقلدانه‌، وسايل‌ و ابزار آرايشي‌ را كه‌ به‌ طور خالص‌ خارجي‌ بود خريدار شدند. در مراحل‌ بعدي‌، اين‌ سرمايه‌گزاران‌ داخلي‌ كه‌ پي‌ به‌ سود كلان‌ حاصل‌ از فروش‌ اين‌ اجناس‌ برده‌ بودند، نوعي‌ مونتاژ را در توليد وسايل‌ مزبور بكار گرفتند. بدين‌ صورت‌ كه‌ شيشه‌ها و قوطي‌هاي‌ خالي‌ را در يك‌ مرحله‌ و مواد آرايشي‌ را در مرحله‌ ديگر، از خارجي‌ وارد كردند و پس‌ از پركردن‌ و بسته‌بندي‌، با همان‌ مارك‌ و نام‌ شناخته‌ شده‌ خارجي‌ تحويل‌ مشتري‌ دادند.

      اين‌ نيز گذشت‌ تا جايي‌كه‌ امكان‌ تهيه‌ و عرضه‌ لوازم‌ آرايش‌ وطني‌، البته‌ به‌ شرط‌ خريد مواد اوليه‌ از خارج‌ تأمين‌ شد. اما توليد كنندگان‌ از اين‌ امكانات‌ نيز به‌ ضرر مشتري‌ و به‌ نفع‌ خود سود جستند و به‌ قدري‌ در تركيب‌ مواد و عرضه‌ آن‌ها رعايت‌ خصوصيات‌ آب‌ و هوا و پوست‌ زن‌ ايراني‌ را نكردند كه‌ در بيشتر موارد، لوازم‌ بزك‌ وطني‌، به‌ كار زشت‌ كردن‌ زن‌ها مي‌آيد و باعث‌ مي‌شود تا آن‌ها كه‌ قدرت‌ مالي‌ بيشتري‌ دارند، دست‌ در دست‌ كساني‌ كه‌ براي‌ خود قدرت‌ مالي‌ كاذب‌ ايجاد مي‌كنند، به‌ سوي‌ دراگ‌استورها و بوتيك‌ها جلب‌ بشوند. اين‌ مراكز نيز كه‌ همچون‌ قارچ‌ از زمين‌ شهرهاي‌ بزرگ‌ مي‌رويند با توجه‌ به‌ كمبودهاي‌ كيفيتي‌ مصنوعات‌ داخلي‌، وسايل‌ آرايش‌ خارجي‌ را با ضمانت‌هاي‌ خارجي‌ به‌ قيمت‌ بسيار گزاف‌ مي‌فروشند.

      بنابراين‌ بزك‌ هر چند به‌ نام‌ همزاد طبيعت‌ زنانه‌ همچنان‌ وسوسه‌انگيز است‌، ولي‌ در شرايطي‌ كه‌ به‌ اقتصاد ملي‌ و فردي‌ لطمه‌ مي‌زند قابل‌ دفاع‌ نيست‌.

      در حال‌ حاضر كه‌ پشت‌ ويترين‌ دراگ‌استورها- آئينه‌ خانه‌ها و بوتيك‌هايي‌ كه‌ زير نام‌هاي‌ سنتي‌ از قبيل‌: خاتون‌، بي‌بي‌ خانم‌، خورشيد خانم‌، سرمه‌ سرا و…چپاول‌ مي‌كنند، انواع‌ وسايل‌ آرايش‌ خارجي‌ رديف‌ شده‌ است‌، چطور يك‌ صلاح‌انديش‌ از جمع‌ مدعيان‌ صلاح‌انديشي‌ براي‌ رفع‌ كمبودهاي‌ موجود برنمي‌خيزد و همه‌ خوش‌ و خرم‌ و آسوده‌خاطر به‌ نظاره‌ آدم‌هاي‌ يك‌ لاقبايي‌ نشسته‌اند كه‌ هر چه‌ دارند در آئينه‌ خانه‌ها و دراگ‌استورها و سرمه‌سراها خرج‌ مي‌كنند؟!

      سرمايه‌گزاران‌ غرب‌ دندان‌ زنان‌ شرق‌ را به‌ خوبي‌ شمرده‌اند. بي‌جهت‌ نيست‌ كه‌ «ژان‌ لويي‌ شرر» و «ژيوانسي‌» دو طراح‌ بزرگ‌ فرانسوي‌ هنگامي‌ كه‌ در دوره‌ تحريم‌ نفت‌، اميد به‌ زنان‌ غربي‌ را از لحاظ‌ خريد وسايل‌ آرايش‌ از كف‌ دادند، پيش‌بيني‌ كردند شرقي‌ها جاي‌ خالي‌ خريداران‌ پولدار غرب‌ را پر مي‌كنند و نمي‌گذارند تجارت‌ مزون‌ها ورشكسته‌ بشود.

      پيش‌بيني‌ اين‌ رندان‌ سرمايه‌دار خيلي‌ زود به‌ حقيقت‌ پيوست‌ چون‌ عده‌اي‌ از ثروتمندان‌ كشورهاي‌ عربي‌ آنقدر سفارش‌ لباس‌ و بخصوص‌ پوست‌ به‌ مزون‌هاي‌ خارجي‌ دادند كه‌ به‌ قول‌ حرفه‌اي‌ها «رياض‌» زمستان‌ سختي‌ در پيش‌ دارد و پوست‌ گويي‌ يكي‌ از ضروريات‌ اين‌ زمستان‌ است‌! به‌ همين‌ علت‌ بعضي‌ از مزون‌هاي‌ بزرگ‌ و هوشيار به‌ فكر تأسيس‌ مراكز و شعبي‌ در «جده‌» افتادند.

      از سوي‌ ديگر مزون‌هاي‌ اروپا و آمريكا ترتيبي‌ دادند كه‌ لباس‌هاي‌ عجيب‌ و غريب‌ دوخته‌ را بيش‌ از پيش‌ روانه‌ بازارهاي‌ شرق‌ كنند. چون‌ نمي‌توانستند تنها به‌ اتكاء مشتريان‌ غربي‌ خود و مثل‌ گذشته‌ با قبول‌ سفارش‌ از جانب‌ 3000 زن‌ ثروتمند جهان‌، خود را از ورشكستگي‌ حتمي‌ نجات‌ دهند.

      بدين‌ ترتيب‌ در دوره‌ بحران‌ اقتصادي‌ كنوني‌ مزون‌هاي‌ بزرگ‌ غرب‌، به‌ سبب‌ سود حاصل‌ از صدور انواع‌ جديد لباس‌هاي‌ دوخته‌ و لوازم‌ آرايش‌ به‌ شرق‌، به‌ تجارت‌ رو به‌ انهدام‌ خود، نيروي‌ تازه‌اي‌ بخشيدند!

      بنابراين‌ براي‌ آنكه‌ بزك‌ خواص‌ وسوسه‌انگيز خود را در آميختگي‌ متعادل‌ با غرايز حفظ‌ كند و اقتصاد ملي‌ و رفاه‌ فردي‌ و سلامت‌ فكري‌ مردمان‌ آسيب‌ نبيند، لازم‌ است‌ شرايط‌ را از لحاظ‌ ورود كالاهاي‌ خارجي‌، توليد كالاهاي‌ مشابه‌ داخلي‌- كنترل‌ مصرف‌ و ايجاد سدهاي‌ فرهنگي‌ در برابر آگهي‌ تجارتي‌ تغيير داد. تا زماني‌ كه‌ اجناس‌ لوكس‌ و مدهاي‌ عجيب‌ و غريب‌ و مضحك‌ در پستوهاي‌ بوتيك‌ها و دراگ‌استورها روي‌ هم‌ چيده‌ مي‌شود و اجناس‌ داخلي‌ با كيفيت‌ بد و منزجر كننده‌ به‌ فروش‌ مي‌رسد و آگهي‌چيان‌ هم‌ با سوءاستفاده‌ از اندام‌ لخت‌ پريچه‌ها و به‌ پيروي‌ از اصول‌ تغييرناپذير سينماي‌ فارسي‌، به‌ هر نوع‌ كه‌ دلخواهشان‌ است‌ از وسوسه‌هاي‌ «بزك‌ دوستي‌» مردم‌ بهره‌ برداري‌ مي‌كنند، بزك‌ فقط‌ عامل‌ و مايه‌ شر، فساد، فراموشي‌ و منفي‌گرايي‌ است‌.

      در اين‌ لحظه‌ كه‌ سازمان‌ها مي‌كوشند ابروهاي‌ وسمه‌ كشيده‌ را همچون‌ يك‌ خاطره‌ عطرآگين‌ در قالب‌ شعارها و سمبول‌ها حفظ‌ كنند، هيچ‌ كس‌ نيم‌نگاهي‌ به‌ ويترين‌ بوتيك‌ها و دراگ‌استورها و به‌ رهگذران‌ خيابان‌ها نمي‌اندازد تا سرنوشت‌ زن‌ وسمه‌كش‌ قديمي‌ و پيرمردان‌ رنگي‌ امروزي‌ و جوان‌هاي‌ سرگردان‌ در وادي‌ مدخواهي‌ افراطي‌ را از سقوط‌ كامل‌ به‌ قعر «ظاهرسازي‌» نجات‌ دهد.

      اما به‌ جاي‌ هر نوع‌ صلاح‌ انديشي‌، هر روز نمونه‌هاي‌ تازه‌اي‌ از مدهاي‌ عجيب‌ و غريب‌ را كه‌ زيب‌ پيكر هنرپيشه‌هاي‌ سينما و تلويزيون‌ است‌ از طريق‌ وسايل‌ ارتباطي‌ به‌ جوان‌ها تحويل‌ مي‌دهند. در واقع‌ دست‌ جوان‌ها به‌ سبب‌ رفت‌ و آمد مكرر هنرپيشه‌هاي‌ مختلف‌، به‌ سبيل‌شان‌ بند شده‌ است‌ و همين‌ كه‌ دانه‌هاي‌ سبيل‌ را موبه‌مو با سبيل‌ هنرپيشه‌ يك‌ سريال‌ تلويزيوني‌ هماهنگ‌ مي‌كنند، سريال‌ ديگري‌ شروع‌ مي‌شود كه‌ ناچار دست‌ كاري‌ تازه‌اي‌ در وضعيت‌ سبيل‌ را ايجاب‌ مي‌كند دخترها هم‌ چندان‌ دست‌شان‌ به‌ دامن‌هاي‌ كوتاه‌ و بلند مد روز بند شده‌ كه‌ فرصتي‌ براي‌ ابراز وجود با شيوه‌هايي‌ غير از مدخواهي‌ ندارند.

      از اين‌ قرار در شرايطي‌ كه‌ پسرها و دخترها اين‌ همه‌ مشغله‌ دارند و پيرمردان‌ سخت‌ به‌ صرافت‌ رنگين‌ كردن‌ پيكر خميده‌ و بازيافتن‌ عشق‌هاي‌ جوان‌ افتاده‌اند، حق‌ با كساني‌ است‌ كه‌ همه‌ مشاغل‌ مفيد اجتماعي‌ را رها مي‌كنند و به‌ قاچاق‌ و فروش‌ وسايل‌ «بزك‌ ، دوزك‌» و انواع‌ لباس‌هاي‌ عجيب‌ و غريب‌ مي‌پردازند. عجيب‌ نيست‌ كه‌ در يك‌ چنين‌ اوضاع‌ و احوال‌ بحراني‌، به‌ تدريج‌ كه‌ زمان‌ مي‌گذرد، تمام‌ خانه‌هاي‌ طبقات‌ متوسط‌ شهري‌ به‌ بوتيك‌ تبديل‌ مي‌شود و بسياري‌ از مردم‌، مثل‌ دلقك‌ها خود را مي‌آرايند و به‌ عشوه‌گري‌هاي‌ مسخره‌ و مضحك‌ مي‌پردازند !

پیمایش به بالا