ظهور گستاخانه

 فردوسي‌، ش‌ 1129، 19 شهريور 1352

به‌ جبهه‌ فرليمو كه‌ افراد آن‌ با مزدوران‌ حكومت‌ استعماري‌ پرتغال‌ در موزابيك‌ مي‌جنگند، چند زن‌ سياهپوست‌ وارد شدند، آن‌ها كوشيدند تا دورماندگي‌ زنان‌ آفريقايي‌ را از مسائل‌ سياسي‌ كه‌ به‌ انزواي‌ سياسي‌ زنان‌ قاره‌ انجاميده‌ است‌ جبران‌ كنند و دخالت‌ مؤثر زنان‌ آفريقايي‌ را در فعاليت‌ سياسي‌، مطابق‌ با شرايط‌ زمان‌ بدعت‌ بگذارند.

 در نقطة‌ ديگري‌ از جهان‌، يك‌ روسپي‌ كهنه‌كار فرانسوي‌ در مصاحبه‌ تلويزيوني‌ در پاريس‌ شركت‌ كرد و اظهار داشت‌: «بايد مقرراتي‌ براي‌ قديمي‌ترين‌ شغل‌ جهان‌ (روسپي‌گري‌) كه‌ شغل‌ آبرومندي‌ هم‌ هست‌ وضع‌ بشود و مردم‌ اين‌ شغل‌ را به‌ نام‌ يك‌ حرفة‌ قابل‌ احترام‌ بشناسند.»

 ژاكلين‌ تراپلر ضمناً يادآور شد كه‌ درآمدش‌ ماهيانه‌ به‌ 15 هزار فرانك‌ (24 هزار تومان‌) مي‌رسد.

 ورود زنان‌ سياهپوست‌ به‌ جبهه‌ فرليمو و ظهور ژاكلين‌ بر پرده‌ تلويزيون‌ هر دو گستاخانه‌ بود. آن‌ها هرچند در دو جهت‌ مخالف‌، مسيريابي‌ مي‌كنند، اما تظاهرات‌ و رفتارشان‌ با خصوصيات‌ زمينه‌هاي‌ اجتماعي‌ كه‌ بر آن‌ نشسته‌اند، مطابقت‌ دارد و دور از منطق‌ اجتماعي‌ آفريقا يا فرانسه‌ نيست‌.

 زن‌هاي‌ تازه‌وارد به‌ جبهه‌ فرليمو متعلق‌ به‌ قاره‌اي‌ هستند كه‌ با مصائب‌ مستعمره‌ بودن‌ رودررو است‌ و در حالي‌ كه‌ مردم‌ آن‌ با ريشه‌ و برگ‌ درختان‌ تغذيه‌ مي‌كنند، اما زير سرنيزة‌ مزدوران‌، بدون‌ سلاح‌ تمدن‌ ارتباطي‌ و بدون‌ سوار شدن‌ بر انواع‌ وسايل‌ حمل‌ونقل‌، كوه‌ها و دشت‌ها را زيرپا مي‌گذارند تا از تنگناهاي‌ محاصره‌ استعمارگران‌ بگريزند و صفوف‌ نيروهاي‌ مسلط‌ را بشكافند. در چنين‌ جامعه‌اي‌، زنان‌ دور از سياست‌ ناگزير به‌ نشستن‌ در سنگر مردان‌ سياسي‌ هستند.

 رفتار تلويزيوني‌ خانم‌ ژاكلين‌ تراپلر نيز زاييده‌ شرايط‌ اجتماعي‌ محيط‌ زندگي‌ مردم‌ قارة‌ اروپاست‌. شرايطي‌ كه‌ به‌ او امكان‌ مي‌دهد تا از آبرومندي‌ شغل‌ خود دفاع‌ كند و اقلام‌ درآمد خود را به‌ رخ‌ تماشاچيان‌ بكشد. ژاكلين‌ محصول‌ جامعه‌اي‌ درگير با مسائل‌ خويش‌ است‌. اين‌ مسائل‌ از نوع‌ معيشتي‌ و ارتباطي‌ نيست‌ و با مسائل‌ آفريقايي‌ و آسيايي‌ شباهتي‌ ندارد. به‌ همين‌ علت‌، وجود ژاكلين‌ و انتشار عقايد اجتماعي‌ و اقتصادي‌ او به‌ نام‌ يك‌ روسپي‌ كهنه‌كار، از تلويزيون‌ فرانسه‌، مشئوم‌ و كريه‌ و بيگانه‌ با مسائل‌ اروپايي‌ نيست‌ چون‌ رنج‌ها و گرفتاري‌هاي‌ فرانسه‌ هرچه‌ هست‌ مربوط‌ به‌ اين‌ واقعيت‌ مي‌شود كه‌ ملت‌ آزاد و مقتدري‌ پس‌ از قرن‌ها استعمارگري‌ و سلطه‌جويي‌، اكنون‌ مي‌خواهد بدون‌ اتكا به‌ منابع‌ وسيع‌ حوزه‌هاي‌ مستعمراتي‌ كه‌ در اختيار ديگران‌ قرار گرفته‌ است‌ خرج‌ و دخل‌ كند و در قاره‌ اروپا بدرخشد.

 بنابراين‌ به‌ حكم‌ منطق‌ اجتماعي‌ زنان‌ فرانسوي‌ ژست‌ زنان‌ جبهه‌ فرليمو را تقليد نمي‌كنند همچنانكه‌ زنان‌ فرليمو نيز نمي‌توانند در كسوت‌ پرغرور خانم‌ ژاكلين‌ تراپلر ظاهر شوند و مورد تحسين‌ هم‌ قرار گيرند.

 زنان‌ در پاريس‌ و موزامبيك‌، در دو نقطة‌ مقابل‌ از لحاظ‌ ايفاي‌ نقش‌هاي‌ اجتماعي‌ ايستاده‌اند اما به‌ هر حال‌ هر دو در شرايط‌ زندگي‌ خويش‌، مؤمن‌ و متكي‌ به‌ رفتاري‌ هستند كه‌ از خود بروز مي‌دهند و در مسير فرصت‌هاي‌ اجتماعي‌، از تقليد كوركورانه‌ چشم‌ مي‌پوشند.

 در فواصل‌ زندگي‌ زن‌ پاريسي‌ و زن‌ آفريقايي‌ زنان‌ ديگري‌ زندگي‌ مي‌كنند كه‌ دور از مسائل‌ اجتماعي‌ خويش‌، سرگرم‌ رقصيدن‌ به‌ ساز ديگران‌ هستند و به‌ ضرب‌ تبليغات‌ چنان‌ گيج‌ و سرگردان‌ شده‌اند كه‌ ژست‌هاي‌ اقتصادي‌ ژاكلين‌ و ژست‌هاي‌ سياسي‌ اعضاي‌ فرليمو را يكجا تقليد مي‌كنند. اين‌ زنان‌ كه‌ در قلب‌ سيستم‌هاي‌ غلط‌ اجتماعي‌ در جهان‌ سوم‌ پراكنده‌ هستند، محكوم‌ به‌ خوش‌رقصي‌ شده‌اند و به‌ زندگي‌ دوگانه‌ و شترمرغي‌ تن‌ داده‌اند. زندگي‌ شترمرغي‌ آن‌ها چنان‌ است‌ كه‌ از جهان‌ فردي‌ گرفتارشان‌ مي‌كند و از جهات‌ اجتماعي‌ نيز عميقاً به‌ ايفاي‌ بدترين‌ نقش‌هاي‌ اجتماعي‌، وادارشان‌ مي‌نمايد.

 در جوامعي‌ كه‌ با طبل‌ و دهل‌، ادعاهاي‌ ثابت‌ نشدة‌ توسعه‌يافتگي‌ را اشاعه‌ مي‌دهند، زنان‌ به‌ امراض‌ تقليد و تظاهر كه‌ در مجموع‌ گرايش‌ به‌ زندگي‌ ادايي‌ است‌، مبتلا شده‌اند.

 ابتلاء به‌ جنبه‌هاي‌ روشنفكرانة‌ فحشاء و پذيرفتن‌ آزادي‌ بيان‌ براي‌ فاحشه‌ها يكي‌ از آثار بيماري‌هاي‌ زنانه‌ در اين‌ جوامع‌ است‌. جوامعي‌ كه‌ در آن‌ها، آزادي‌ بيان‌ فقط‌ براي‌ فاحشه‌ها قانوني‌ است‌ و از ساير گروه‌هاي‌ اجتماعي‌ قابل‌ شماتت‌ است‌.

 بدين‌ ترتيب‌ گروهي‌ از كشورهاي‌ آسيايي‌ و آفريقايي‌ كه‌ تحت‌ نفوذ و سلطة‌ نمادهاي‌ قشري‌ تمدن‌ هستند و به‌ هيچ‌يك‌ از دست‌آوردهاي‌ اقتصادي‌ و اجتماعي‌ دوران‌ شكوفايي‌ و توسعه‌يافتگي‌ نرسيده‌اند، به‌ منظور حفظ‌ ظاهر، متكي‌ به‌ طرز عمل‌ روسپي‌هايي‌ شده‌اند كه‌ در پاره‌اي‌ از موارد، جهاني‌ هم‌ مي‌شوند و به‌ نام‌ سفير حسن‌نيت‌، كورسو مي‌زنند. اين‌ گروه‌ از كشورهاي‌ آسيايي‌ و آفريقايي‌ ازجمله‌ جوامع‌ نفرين‌شده‌اي‌ هستند كه‌ به‌ جاي‌ دل‌سپردن‌ به‌ پرورش‌ زنان‌ و قرار دادن‌ آن‌ها در مركز مسائل‌ معيشتي‌ و ارتباطي‌، به‌ آن‌ها فرصت‌ مي‌دهند تا به‌ ناحق‌ بزرگ‌نمايي‌ كنند و با قلمبه‌پراني‌هاي‌ فيلسوفانه‌ در زمينه‌هاي‌ فرهنگي‌ و اقتصادي‌ بر فقر و عقب‌ماندگي‌ها و مسائل‌ ابتدايي‌ كه‌ حل‌ نشده‌ باقي‌ است‌ سرپوش‌ بگذارند.

 از اين‌ رو بايد پذيرفت‌ كه‌ اعضاي‌ جديد جبهه‌ فرليمو همان‌قدر ايفاگر نقش‌ واقعي‌ خويش‌ هستند كه‌ خانم‌ ژاكلين‌ چنين‌ است‌. چون‌ اگر ژاكلين‌ حق‌ بيان‌ عقايد شغلي‌ خود را دارد، اين‌ حق‌ در جامعه‌اي‌ به‌ او داده‌ شده‌ كه‌ ساير طبقات‌ و گروه‌هاي‌ اجتماعي‌ هم‌ صاحب‌ آن‌ هستند و حقي‌ نيست‌ كه‌ در انحصار روسپي‌ها و واسطه‌ها باشد.

 بنابراين‌ مهره‌هايي‌ كه‌ به‌ نام‌ زن‌ سخنگو و صاحب‌ آزادي‌ بيان‌ و انواع‌ ديگر آزادي‌، در كشورهاي‌ عقب‌مانده‌، در جهت‌ منافع‌ ديگران‌ حركت‌ مي‌كنند و بيگانه‌ با مسائلي‌ زندگي‌ اجتماعي‌ خويش‌ نگاهداشته‌ مي‌شوند، وجودشان‌ ساختگي‌ و تحميلي‌ و تقلبي‌ است‌ و حاصل‌ شرايط‌ راستين‌ محيط‌ خود نيستند. آن‌ها را عواملي‌ مي‌سازند و تحميل‌ مي‌كنند كه‌ در سايه‌ قد و قامت‌ بت‌هاي‌ نمايشي‌ مي‌آرامند و حفظ‌ موقعيت‌ مي‌كنند. بت‌هاي‌ نمايشي‌ در جوامع‌ عقب‌مانده‌ و در تمام‌ كشورهايي‌ كه‌ هنوز بر مشكلات‌ معيشتي‌ و ارتباطي‌ غلبه‌ نكرده‌اند، پروردة‌ دست‌هاي‌ بي‌ترحم‌ همين‌ عوامل‌ هستند، دست‌هايي‌ كه‌ از يك‌ طرف‌ مي‌دهند و از يك‌ طرف‌ مي‌ستانند، دست‌هايي‌ كه‌ زنان‌ تقلبي‌ را به‌ صورت‌ زنان‌ بازاري‌ و نمايشي‌ مي‌سازند، به‌ آن‌ها براي‌ مطرح‌ شدن‌ و بت‌ شدن‌ كمك‌ مي‌كنند، اما از سوي‌ ديگر، سوار بر اثرات‌ اجتماعي‌ آن‌ها كه‌ عوارض‌ شوم‌ به‌ بار مي‌آورد و تخدير و تسكين‌ اجتماعي‌ را سبب‌ مي‌شود، با اطمينان‌ پيش‌ مي‌روند.

پیمایش به بالا