فردوسي، 6 آذر1351، ش 1091
خوان پرون، رئيس جمهوري و يا به قول خبرگزاريها ديكتاتور سابق آرژانتين در ميان هياهوي عظيمي كه به خاطر بازگشت او به كشور خويش برپا شد، وارد آرژانتين شد. لااقل پس از 17 سال، به كار بردن لفظ ديكتاتور در مورد او كار غلطي است. اگر قبول كنيم كه او زماني ديكتاتور كشور خود بوده است، وقتي دولت نظامي آرژانتين به خاطر بازگشت او، فقط در فرودگاه 30 هزار پليس و نظامي بسيج ميكند و كنفدراسيون كارگري چند ميليون نفري آرژانتين، تعطيل عمومي اعلام مينمايد و تدابير اجتماعي وسيع براي جلوگيري از اغتشاش و شورش انجام ميگيرد، آدمي بياختيار دربارة ديكتاتوري اين پيرمرد 77 ساله شك ميكند.
خوان پرون ديگر هيچگاه رئيس جمهوري «ديكتاتوري» كشور آرژانتين نخواهد شد، در كودتاي نظامي 17 سال قبل، حكومتي كه به روي كار آمد، او را با همسرش اواپرون، يكجا بيرون انداخت. حتي در آن روزگار بخش مهمي از معايب و خصايص ديكتاتوري حكومت او، ناشي از اواپرون، همسر او تلقي ميشد. دولتيان اعلان كرده بودند كه در رژيم او، 116 مجسمة اواپرون در كشور نصب شد و دهها يادبود و مجسمه از خود وي برپا گرديد كه ادعايي دروغ هم نبود. اما امروز، هنگامي كه خوان 77 ساله به كشور بازگشته است، همسر جديدش اليزابت همراه اوست و “اوا”ي محبوب به صورت يك شيشه خاكستر كه بر اثر سوزاندن جسد او پس از مرگ جمعآوري شده است، در جيب بغل او به كشور باز ميگردد. شايد بتوان گفت كه بيشتر اثر وجودي اواپرون در شوهرش بود كه باعث اعطاي لقب ديكتاتور به وي شد تا اقدامات خود او.
وضع چنين ديكتاتوري كه پس از 17 سال تبعيد و دوري از وطن، به ميهن خود بازگشته است، بسيار جاي تأمل دارد. دولت بوئنوس آيرس براي ايجاد يك حكومت وحدت ملي ناچار به دعوت او و درخواست كمك سياسي و اجتماعي از وي شده است. زيرا تحقق اين آرمان بدون همكاري وي محال مينمايد. اين ديكتاتور در اين 17 سال در مادريد(اسپانيا) به سر ميبرد. رژيم مادريد 17 سال او را سالم و دور از تهديد و ترور نگاهداشت و اكنون او را براي چند روز روانة كشورش كرده است تا پس از “رتق و فتق امور” به اسپانيا باز گردد. در تمام اين مدت، پرونيسم و پرونيستها در مجلس، ارتش قشرها و طبقات گوناگون اجتماعي كه اكثريت جمعيت آرژانتين را در بر ميگيرد، فعاليت داشتهاند و دارند. چندين بار كودتاها و اغتشاشهايي له و عليه پرونيستها در آرژانتين حوادث ناگوار و قتل و خسران و ناراحتيهاي زياد به وجود آورد. پرون گاه به بازگشت پيروزمندانة خود به كشور نزديك و گاه در هالهاي از تهديد و هراس از آن دورميشد. اما امروز يك حكومت ژنرالي و نظامي كه شايد از لحاظ تكيه بر قشرهاي اكثريت مردم سرزمين خود ضعيف باشد، با كمال شجاعت و شهامت و اعتماد به خود، پرون، پرونيسم، و پرونيستها را در كشور داراي ارزش مهم و مؤثر ميانگارد و از رئيس جمهوري و ديكتاتور 77 سالة قبلي و تبعيدي 17 سالة ميهن خود، درخواست ميكند كه براي مشاوره دربارة تشكيل يك حكومت ائتلافي وحدت ملي چند روزي به بوئنوس آيرس بيايد و در عين حال اين دعوت نشاندهندة آن است كه هيچيك از پرونيستهاي قديم و جديد متعصب، راساً با حكومت ژنرال آرژانتين كنار نيامدند و يا مشاوره و اجازة قبلي شخص را براي قبول دعوت دولت به همكاري، مقدم نشمردند. چرا؟ شايد به خاطر آنكه پرون خود يك ژنرال و نظامي است و با ژنرالهاي آرژانتين حاكم بر كشور بهتر و مناسبتر “تا” ميكند.
اقدامات پرون و همسرش در 17 سال قبل در آرژانتين، چيزي بيشتر از اقدامات چند سال قبل پرزيدنت خوزهفري و پرزيدنت سالوادورآلنده نيست، ليكن مديران آرژانتين امروز بدون آنكه خطر يك موج نوع پرونيسم، يا كاستريسم را در جامعة خويش برانگيزند، عمل ميكنند يعني نه قهرمان ميسازند، نه ضد قهرمان. بهعلاوه پس از گذار از مرحلة چريك بازي ( يا تضعيف و سكتاريزه كردن چريكها) و همچنين با آزاد شدن فعاليت احزاب كمونيستي از نوع روسي در بسياري از مناطق آمريكاي لاتين، وضع تحولات اجتماعي در اين قاره تفاوت فاحشي پيدا كرده است. ديگر حتي كاسترو قهرمان ايدهآل و پرچمدار و سرمشق ديگران نيست. سوسياليستها و سوسيال دموكراتها در مقامات طراز اول سرزمينهاي خويش قرار گرفتهاند. قفل ارتباطهاي سياسي بين كشورهاي آمريكاي لاتين برداشته شده و روابط سياسي، اقتصادي و فرهنگي اين كشورها با شوروي و با يكديگر در پهنة بيسابقهاي برقرار شده است. در چنين شرايطي، كه پرون و پرونيسم ديگر خطري براي آرژانتين شمرده نميشود، چرا بايد گذاشت كه او به صورت يك قهرمان افسانهاي در ذهن مردم باقي بماند ؟ در بعضي كشورهاي آمريكاي لاتين مثل شيلي، مكزيك، بوليوي و غيره كه سوسياليستها و سوسيال دموكراتها اكنون روي كارند، اقدامات وسيعي در مخالفت با رژيمهاي اقتصادي و اجتماعي كهنه، دفع استثمار كمپانيهاي حريص و مقتدر آمريكا و بهبود زندگي و وضع طبقات پايين اجتماع صورت گرفته، كه نه تنها از اقدامات پرون و همسرش در 17 سال قبل، بلكه گاه حتي از اقدامات رژيم كوبا تندتر و مؤثرتر بوده و يا كمتر از آنها به نقص و دشواري و گرفتاري برخورده است. بنابراين چه اشكالي دارد كه شيوة ضد قهرمان سازي در آرژانتين نيز عملي شود، هنوز يك ماه بيشتر از شكست شورش اربابها در شيلي نميگذرد. در آرژانتين نيز نياز به اقدامات ضد رژيم اربابي، استثمار خارجي و داخلي، براي هدايت كشور به شاهراه رفاه و آسايش و بهداشت اكثريت تودههاي فقير و محروم، هر روز ضروريتر و فوريتر ميشود. براي بسيج و آمادگي عمومي در چنين مسيري پرونيستهاي آرژانتين هنوز و بهويژه داراي ارزش اجتماعي و نيروي قابل ملاحظهاي هستند. چرا بايد گذاشت كه آنها، دستخوش احساسات مخالفت آميز باقي بمانند و احياناً چوب لاي چرخ پيشرفتهاي احتمالي بگذارند يا حتي حالت بيتفاوتي نسبت به آنها اتخاذ كنند. اگر پرون بيايد نيروي آنها را در كمال سكون و آرامش به سوي اقدامات سنجيدة دولت فرا ميخواند و آن وقت در صورت هر نوع پيشرفت يا ائتلاف و وحدت ملي چهرة يكي از آخرين و سمجترين قهرمانان آمريكاي لاتين را در امواج حركت خويش حل خواهد كرد. آنها كه از آرژانتين جلو افتادهاند، يك پرون نداشتهاند و در آرژانتين نيز اثبات ميشود كه يك پرون بيش از آنچه در بعضي از كشورهاي آمريكاي جنوبي از موجبات پيشرفت است، نميتواند كاري انجام دهد، اين است سيماي خط مشي ضد قهرمان سازي در آمريكاي لاتين، به ويژه كه پرونيستها با وجود مخالفت با نظم موجود كشورشان هرگز راه ايجاد اغتشاش و چريك بازي و انتقام جوييهاي ناجوانمردانه و هواپيمادزدي و غيره را نپيمودند و انضباط و آرامش خود را حفظ كردند و اين شيوه، به نوبة خود، براي ناسوسياليسم آرژانتين قابل استفاده بوده است.