فردوسي، 31 تير 1353، ش 1174
صمد كه پس از مدرسه رفتن بر پرده سينما، به ميليونها ثروت بيدردسر رسيد و جوابگوي طلبكاران خود شد، اين روزها را با آرتيست شدن جيب مردم را خالي ميكند و بيشتر سينماهاي مملكت را كه بايد مراكزي براي غناي فرهنگي مردم باشد، با چهره و سيماي آشناي خود تصاحب كرده است. صمد در قالب و لباس يك دهاتي غيراصيل با خوشمزگيهايي كه در ابتدا پشت ويترين سريالهاي تلويزيوني به مردم تحميل شده، وقت و پول مردم را ميدزدد و مردمي كه به ياري جعبههاي نمايشي، به دل مشغولي آسان و بيدردسري همچون صمد معتاد شدهاند، فيلم حقير و بيمقدارش را ميبينند. زيرا در جامعه بيمعيار ما به صمد حق دادهاند در پوسترهاي تبليغاتي براي فيلم توخالي خود، عناوين : استثنايي، هنري، جنگي، تاريخي و اجتماعي را رديف كند و از هيچكس هم نترسد. گويا در اين جامعه معيار هنري و تاريخي و اجتماعي از رده مفاهيم دلبخواهي و اختياري است و صمد كه به خصوصيت جامعه آگاه شده به دلخواه فيلم بيپايهاش را علاوه بر هنري، تاريخي هم جا ميزند!آيا مردمي كه شايستگي آشنايي با بهترين پديدههاي نمايشي را دارند، محكوم هستند تا ابد آقاي صمد را مثل يك ميكرب در بيشتر سينماهاي مملكت خود ببينند ؟و شاهد باشند كه او با مدرسه رفتن و آرتيست شدن و بطور كلي تحميق مردم، پرچم پيروزي را از شانه مردم بالا ميبرد؟آزادي شگفتانگيزي كه براي ارائه آثاري از نوع «صمد به..» وجود دارد، فقط اشاعه دهنده مكتب آسانگرايي صمد و مقلدان حرفهاي او است. چون تا زمانيكه صمد آزاد است با يك شلوار گشاد و يك كلاه نمدي و مقاديري ابتذال گرايي، تمام سينماهاي مملكت را تيول خود كند، براي جوانهاي با استعداد شهرستاني كه به خاطر داشتن يك دوربين فيلمبرداري ارزان قيمت و ارائه مهارتها و ذوقهاي نهان خود، حاضرند جان را فدا كنند، چه امكاناتي به وجود ميآيد؟