فردوسي، ش 1143، 26 آذر 1352
پليس آرژانتين اعلام كرد مشغول بررسي گزارشهاي مربوط به يك دسته سارق است كه به زور اسلحه از مردم خون گرفتهاند. دهقانان شاكي كه گزارش پليس بر اساس شكايت آنها مطرح شده است گفتهاند، سارقان خون به زبان اسپانيايي حرف ميزدند. اگر دهقانان شاهد بر قضيه، چنين نميگفتند باز هم آشكار بود كه زبان دزد خون، يكي از زبانهاي قديم و جديد مستعمراتي است و براي مردم آرژانتين كه انواع زبانهاي مستعمراتي را خوب ميشناسند، زبان اسپانيايي زباني بيگانه نيست چون آنها هميشه در اوج گرفتاريها و نابسامانيها و بحرانها، زبان و نژاد خاصي را از تبار استعمارگران، حاكم بر سرنوشت خويش ديدهاند. با آنكه استعمارگران خونهاي مسروقه را از دزدان واسطه به قيمت خوب ميخرند و در مواقع لزوم، شريانهاي اطباي نازكنارنجي خود را از آن پر ميكنند اما به قول يك سياح اروپايي: جوانهاي غربي اهميت صادرات خون را به درستي نميشناسند و در مواردي كه براي تغيير ذائقة جنسي به مشرق زمين سفر ميكنند، خون خود را به كمترين بهاي ممكن ميفروشند چنانكه هر روز در اطراف بزرگترين فاحشهخانة استانبول (تونل عشق) جوانهاي سودازدة غربي، مقدار قابل ملاحظهاي از خون خود را ميفروشند تا بتوانند ضمن تقويت جيب، از امكانات تونل عشق بهرهمند بشوند.» بدينترتيب جريان سرقت خون و به قول اهل اقتصاد «صادرات خون» در زمانة ما به صورت يك جريان دو طرفه تحول يافته كه از يك سو صددرصد جنبة تجارتي دارد و از سوي ديگر با مفاهيم غير تجارتي نيز دمساز است.
جوانان متعلق به جوامعي كه واردكنندگان بزرگ و بيرحم خون هستند، دور دنيا پرسه ميزنند و در برابر مراكز فروش خون كه در بعضي از شهرها در اطراف فاحشهخانهها داير است، صف ميكشند تا خون خود را بفروشند و با پول حاصله، جواز عبور از فاحشهخانه را بهدست آورند يا مواد مخدر مورد لزوم را تهيه كنند.
فقر خون در جوامع انباشته از غذا (مواد پروتئيني و مواد خونساز) به علت توسعة سياستهاي جنگي و رفتار عصياني جوانها، فقر رو به توسعهاي است و فقري است كه چون در نقطة اوج، غنا پيش آمده، سارقان خون و واسطهها را بيش از گذشته به طمع انداخته است.
به همين علت جوانان به نام قشري كه ارزش سياست اقتصادي صادرات خون را نميشناسند و خون خود را ارزان از كف ميدهند، مورد سرزنش حكومتهاي استعماري هستند، اما جوانها چون دريافتهاند سارقان خون و عوامل استعمار دستدردست هم دارند، به اين سرزنشها وقعي نميگذارند و ميگويند: حكومتهاي ما با خون مردم جوامع مستعمره همچون صادرات تك محصولي آنها رفتار ميكنند، يعني مردم را چندان در مضيقه ميگذارند كه تنها سرمايه و ثروت طبيعيشان را ارزان بفروشند.