فردوسي، ش 1126، 29 مرداد 1352
دختران ژاپني به جامعهاي تعلق دارند كه در اعصار مختلف، گاه از سنت، مانند يك حربة ضداستعماري بهرهبرداري كرده و گاه با حذف نيروهاي مزاحم سنتي قد برافراشته است. براي ملت ژاپن، «سنت» همواره وسيله بوده است، نه هدف.
ملت ژاپن پس از آنكه در جريان واقعة «هيروشيما» سوختن و تكه پاره شدن گوشت و استخوان خود را به چشم ديد، به قيمت حذف سنتهاي بازدارنده، به نظام اجتماعي برگزيدة خود سخت چسبيد و به نقطهاي رسيد كه اكنون بر مدار آن نقطه، در كفة مساوي با كفة قدرتها سنجيده ميشود و در شرايط «مساوي»، تعهدات و مقاوله نامهها را ميپذيرد.
سيستم اجتماعي ژاپن به دختران يوني تيكا ـ واليباليستهاي ژاپني ـ و به تمام افراد و گروههايي كه دل به درخشش و قهرماني سپردهاند، آموخته است كه بهاي پيروزي دلخواه خويش را با پذيرفتن «نظام» مربوط به آن بپردازند و در شرايطي كه حفظ سنتها، باخت را سبب ميشود، از سنت بگذرند و نظم حاكم بر پيروزي را قبول كنند.
براساس همين فلسفة اجتماعي و كلي بوده است كه دختران يوني تيكا و ساير گروههاي مسابقه دهندة ژاپني (در تمام زمينههاي ورزشي ـ اقتصادي ـ اجتماعي) بر نظام بازي متكي شدهاند و انواع مختلف بازي را ميبرند.
از اينرو، فرياد غرورآميز ژاپني و اعلام پيروزيهايي كه پي در پي كسب ميكند، بيريشه نيست.
ژاپنيها كه سنتهاي مزاحم را رها كردهاند، آگاهانه، نظام تازهاي را بر جاي خالي آن نشاندهاند كه مطابق با ظرفيتهاي دوران شكوفايي آنهاست. روشن است كه پذيرش آگاهانة نظام نو از سوي ملت ژاپن، نياز به سنتگرايي عوامفريبانه را تقويت نميكند و واكنشهاي افراطي سنتي را از دختران خود نميپذيرد.
دختران ژاپني در دورههايي كه ژاپن مدعي پيشرفت نبود و در حصار انزواي خود ميزيست، سنگ انواع مبارزه را به سينه نميزدند و هيچكس هم از آنها انتظار معجزه و حفظ و رعايت نظام گروهي و اجتماعي را نداشت اما در جامعة كنوني ژاپن كه مترقي است، دخترها راه به ميدانهاي نبرد جستهاند.
در شرايط موجود، دختران ورزشكار و مدعي ژاپني نميتوانند همان قالبهاي سنگين را بهپا كنند و مانند اسلاف سنتي خود، معيار عفت و نجابت را با پاهايي كه در قالب كوچك مانده و رشد نكرده استوار نگه دارند و با پاهاي قالب شدة سنتي دنبال توپ بدوند و فرياد پيروزي از دل برآورند!
از اينرو زن ورزشكار ژاپني كه محصول خالص دگرگونيهاي همه جانبه است، در ميدان مسابقات به وهم سنتگرايي افراطي تن نميدهد، همچنانكه همزاد چيني او نيز در ديپلماسي پينگ پنگ، هر دو نقش ورزشي و سياسي را يكجا و نيرومندانه، ايفا ميكنند.
اخيراً مربي تيم واليبال دختران دانشجوي ايراني گفته است: «با سرعت عمل ژاپنيها، بچههاي ما كاري نميتوانند بكنند. با دو ماه مهلت براي تمرين و آمادگي، كاري بيش از اين نميشود انجام داد. فقط آدم ميرسد به اين كه از نظر بدني و روحي كمي دخترها را آماده كند. تكنيك و بعد هم تاكتيك، زمان ميخواهد. وسيله و علاقه و خيلي چيزهاي ديگر ميخواهد… حساب ما از ژاپني جداست».
راستي چرا جداست؟ علاوه بر دلايلي كه مربي برشمرد، حساب ما از ژاپنيها جداست چون ما مردم، نظم را نميپذيريم و براي هدفهايي كه در نظر داريم، بهايي نميپردازيم و به جاي اعتراض به كمبود وسايل و زمين تمرين و ساير امكانات، به كوتاهيِ شلوار بازي معترض ميشويم. به قول رئيس هيأت واليبال تهران و داور بينالمللي: «ما ول معطليم… بدنسازي ژاپني حرف ندارد. اين چند روزي كه به تهران آمدند از ساعت يك تا 6 بعدازظهر تمرين كردند و بعد هم مسابقه دادند! موقع مسابقه هم ديديم كه چه جست و خيز و شور و حالي داشتند، انگار نه انگار كه چهار تا پنج ساعت تمرين كرده بودند».
كاپيتان دانشجويان ايراني هم، كوتاه و صريح چنين گفت: «واليبال دختران ما همين طوري ميگردد و ريشه ندارد، راست است، ريشه ندارد. بيريشهگي آيين زندگي امروزي مردم ما شده است، ريشة برابري را نشناخته، برابري ميكنيم، ريشة مفاهيم ورزشي و نظام مسابقه را نشناخته، قهرماني ميكنيم. ريشة رابطة آزاد را نشناخته، رابطة آزاد برقرار ميكنيم و در تمام لحظات وصل و همصحبتي، به سفرة پررونق عقد، مهرية 5/2 ميليون توماني و بوق و كرناي عروسي و ماشينهاي آيين بسته و گل كاري شده و تظاهرات مجلل چشم دوختهايم. اگر درهاي دانشگاه را بر روي خود ميگشاييم به خاطر آن است كه نرخ مهريه و ناز و عشوههاي عروسانه را بالا ببريم. اگر آگاه شدهايم بر اين كه زن بايد در سرنوشت سياسي ميهن خود دخالت كند، فوراً كرسي مقامهاي بالا را طلب ميكنيم و تازه بر مسند كرسيهاي چرخان هم، از عوامفريبي زنانه در نميگذريم و در محيط نفوذ و تأثير خود، فقط از مبحث اطفال و روانكاوي بچهها، بهگونهاي سطحي، عبور ميكنيم.»
راستي ما از كدام طايفه هستيم؟! هويت ما به كدام تبار مربوط ميشود؟ فرهنگ ما كدام است؟ اگر آزاده هستيم يا به ضرب تبليغات آزاده شدهايم كه به خاطر حفظ مفهوم آزادي بايد لااقل بخشنامه فدراسيون مربوطه را بپذيريم و مزورانه سنگ سنتگرايي خشك و بيجا را به سينه نزنيم. اگر هم زندگي سنتي را پذيرفتهايم و با عوالم آزادگي و قهرماني بيگانگي ميكنيم، چرا زمين فوتبال و واليبال را به نام پديدههاي ضد سنتي و عوامل ويرانگر ترك نميگوييم؟
بدون شك، حال كه با لذت مسابقه و پيروزي دمساز شدهايم، بايد موضع خود را بشناسانيم. هرچند اين موضعگيري به قيمت از كف دادن دوستان و خواستگاران در گروههاي خرافاتي تمام بشود و هر چند كه در اين موضعگيري فقط از سوي يك «گروه» مورد تأييد قرار گيريم. در غير اين صورت، دو جانبه دلبري كردن، در پوست خالي شير گنجيدن و در برابر خبرنگاران و عكاسان فرصتطلب، ژستهاي عوامفريبانه و عشوههاي از مد افتاده ارائه دادن، گوياي چه مفهومي است؟ نجابت؟
براي يك دختر ورزشكار كه حتي از ورزشهاي زنانه و ظريف صرفنظر كرده و به ورزشهاي مردانه گرويده است، نجابت با مفهوم ديگري مورد انتظار است، با مفهومي كه چند سانتيمتر كوتاه و بلند شدن لباس ورزش، تغييري در آن به وجود نميآورد.
مردم در زمانهاي كه شاهد بلبل زبانيها و جست و خيزهاي مردانة ما هستند، دلخونتر از آنند كه كوسههاي ريش پهن را به رسميت بشناسند. حتي كساني كه براي خلق و پرورش كوسههاي ريش پهن و موجودات غيرطبيعي زحمتي ميكشند و بيموقع كف ميزنند، به ژرفناي انديشة خود، به ريش پهن و تظاهرات متضاد آنها ميخندند و قهرمان پوشالي را كه از يكسو به شوق پيروزيهاي بزرگ جست و خيز ميكنند و از سوي ديگر در بند عوامفريبي و خفتن بر بستر خرافات و مخالفت با نظم «بازي» اسير مانده است، دست مياندازند. چون در هيچ زمانهاي غايت مسابقه كه پيروزي است با شكستن نظام مسابقه، حاصل نميشود و آيين مدرن شوهريابي، به هم ريختن نظم زمين ورزش را توجيه نميكند.
گروههاي شوهرياب و غلطانداز ميتوانند بدون ايجاد هرج و مرج در زمينههاي قهرماني، شوهريابي كنند و بر مسائل موجود، نيفزايند. اگر آنها اساساً وارد زمين بازي نشوند بهتر از آن است كه وارد بشوند و قواعد بازي را به هم بريزند و براي مثال به اندازههاي استاندارد و پوشاك مسابقه ايراد بگيرند.