سه نسل در یک خانه

 فردوسي‌، مسائل‌شهروكوچه‌، 25دي‌1351، ش‌ 1098

مطابق‌ با آخرين‌ تحقيقات‌ بخش‌ جمعيت‌ شناسي‌ مؤسسه‌ مطالعات‌ و تحقيقات‌ اجتماعي‌ دانشگاه‌ تهران‌، بيشتر زنان‌ و مردان‌ سالخورده‌ در خانة‌ فرزندان‌ خود زندگي‌ مي‌كنند. براساس‌ همين‌ گزارش‌ چه‌ بسا كه‌ سه‌ نسل‌ بايد در يك‌ خانه‌، با هم‌ زندگي‌ كنند، اگر افراد سالخورده‌ بتوانند حداقل‌ با نسل‌ بعدي‌ خود را تطبيق‌ دهند، مسلماً با نوه‌ها سازش‌ نخواهند داشت‌.

 پيش‌ از اعلام‌ نتيجة‌ تحقيقات‌ بخش‌ جمعيت‌ شناسي‌، مسائل‌ خانوادگي‌ مربوط‌ به‌ برخورد نسل‌ها و بازتاب‌ اجتماعي‌ آن‌ را به‌ صورت‌ نمونه‌هاي‌ خاصي‌ از جرايمي‌ مانند جرايم‌ ناموسي‌ مشاهده‌ كرده‌ايم‌ و چنانچه‌ نتيجة‌ مهم‌ علمي‌ و تحقيقاتي‌ اين‌ مؤسسه‌ با آثار و نتايج‌ شوم‌، دردناك‌ و عملي‌، تلفيق‌ شود، نظرية‌ تازه‌اي‌ را به‌ وجود مي‌آورد كه‌ مي‌توان‌ بر پاية‌ آن‌، چاره‌جويي‌هاي‌ اساسي‌ و اجتماعي‌ را از واحد كوچك‌ خانواده‌، آغاز نمود و راه‌هاي‌ تازه‌اي‌ برگزيد تا نوه‌ها از لحاظ‌ فكري‌، مرعوب‌ سالخوردگان‌ نشوند و فرصت‌ طبيعي‌ بال‌ و پر زدن‌ و دخالت‌ در رهبري‌ جريان‌هاي‌ اجتماعي‌ را از دست‌ ندهند.

 آنچه‌ مسلم‌ است‌، اين‌كه‌ سالخوردگان‌ در جامعة‌ ما به‌ علت‌ محدودة‌ فكري‌ سنتي‌، سخت‌ محافظه‌كارند و از طرفي‌ چون‌ بهره‌مندي‌ از همة‌ مواهب‌ اجتماعي‌ را بر اساس‌ همان‌ سنت‌ها، براي‌ خود عيب‌ و ننگ‌ مي‌شمارند و نسبت‌ به‌ ساير طبقات‌ سني‌ هم‌، از نعمت‌ سواد سهم‌ كمتري‌ دارند، در تأثيربخشي‌ بر روحيه‌ و افكار بچه‌ها و نوه‌ها، اصرار مي‌كنند و در اين‌ اصرار، غالباً موفق‌ هم‌ مي‌شوند، چون‌ تاروپود فكري‌ خانواده‌ها، در مملكت‌ ما براين‌ استوار است‌ كه‌ بزرگ‌ترها، حق‌ همه‌گونه‌ اعمال‌ نظر و نفوذ بر اعمال‌ و رفتار كوچك‌ترها و به‌خصوص‌ عروس‌ و داماد و نوه‌ را دارند !

 در اثناء برخورد سه‌ نسل‌ در يك‌ خانه‌، در طبقات‌ فقير و متوسط‌، پيران‌ كه‌ به‌ محدودة‌ زندگي‌ عروس‌ و داماد و دختر و پسر، عاشقانه‌ چسبيده‌اند، چارچوب‌ فكري‌ جوان‌ها و بچه‌ها را شكل‌ مي‌دهند و مي‌كوشند تا افكار خانواده‌ را چنان‌ در راه‌ خرافات‌ پرستي‌هاي‌ خود بسيج‌ كنند كه‌ هر چند گاه‌ يك‌بار، آثار اين‌ بسيج‌ سنتي‌ و قبيله‌اي‌ را كه‌ نتيجة‌ آشكار و مهم‌ بلاتكليفي‌ و زندگي‌ انگلي‌ و فاقد امنيت‌ اجتماعي‌ پيران‌ است‌، به‌صورت‌ قتل‌ و ضرب‌ و جرح‌ و طلاق‌ و…مي‌بينيم‌.

 اگر با توجه‌ به‌ نتايج‌ علمي‌ و نمونه‌هاي‌ عملي‌ كه‌ از هر يك‌ به‌ اشاره‌ گذشتيم‌، بخواهيم‌ اظهارنظر كنيم‌، بايد بگوييم‌، چنانچه‌ تلاش‌ كافي‌ براي‌ ايجاد امكانات‌ معيشتي‌ و استقلال‌ اقتصادي‌، براي‌ پيران‌ به‌ ثمر نرسد، آن‌ها همچنان‌ بر عناصر جوان‌ خانواده‌ها كه‌ عوامل‌ سازندة‌ جامعه‌ هستند، حكومت‌ خواهند كرد و محافظه‌كاري‌ و خرافات‌ پرستي‌ و محدود ماندن‌ در يك‌ فضاي‌ تنگ‌ فكري‌ را به‌ آن‌ها خواهند آموخت‌. و جوان‌هايي‌ كه‌ بايد به‌ نام‌ طبقة‌ مولد در اقتصاد و نوآوري‌هاي‌ اجتماعي‌، سرسختانه‌ مداخله‌ كنند، به‌ مهره‌هاي‌ بلاتكليف‌ و خرافاتي‌ در دست‌ طبقة‌ مصرف‌ كننده‌ تبديل‌ مي‌شوند و نتيجه‌ اين‌كه‌، كميت‌ ساختمان‌ جوان‌ جمعيت‌ را، كيفيت‌ پير و خمودة‌ آن‌ تحت‌الشعاع‌ قرار مي‌دهد و ساختمان‌ جمعيت‌ كه‌ به‌ هزار خون‌دل‌ جوان‌ شده‌ است‌، تحت‌ تأثير همزيستي‌ با عوامل‌ پير، بي‌تفاوت‌ و خسته‌، در مسير رويدادهاي‌ اجتماعي‌ ظاهر مي‌شود و ضرورتاً، نيروي‌ جوان‌ و خلاقة‌ خود را بر سر حل‌ اختلافات‌ خانوادگي‌ و سرپوش‌ گذاشتن‌ بر خواست‌هاي‌ طبيعي‌ و روحي‌ و ابتدايي‌ خود مي‌گذارد.

پیمایش به بالا