زن‌ غربی صيغه‌ می‌شود!

1357 خواندني‌ها، 10 ارديبهشت‌

 مغرب‌ زمين‌ «اين‌ خاستگاه‌ كرشمه‌هاي‌ آزاديخواهانه‌ زنانه‌» زنان‌ خوشگل‌ خود را به‌ مردان‌ پولدار و مسافر شرقي‌ «صيغه‌» مي‌دهد آژانس‌هايي‌ كه‌ در بريتانيا به‌ كار شكار توريست‌ اشتغال‌ دارند براي‌ آنكه‌ كام‌ مشتريان‌ خود را شيرين‌تر كنند و هول‌ و هراس‌ «گناه‌» را از وجود آنها بزدايند حرام‌ها را برايشان‌ حلال‌ مي‌كنند و در مدت‌ معلوم‌ (از ظهر تا نيمه‌ شب‌) با مبلغ‌ معلوم‌، دو تا حلال‌ و همسر را يكي‌ از شرق‌ نفتي‌ و يكي‌ از غرب‌ استعماري‌، به‌ هم‌ وامي‌گذارند تا بتوانند عدم‌ موازنه‌ پرداختي‌ را كه‌ مبتلا به‌ اقتصاد سروزين‌شان‌ است‌ به‌ تدريج‌ و در مسير يك‌ حركت‌ حساب‌ شده‌ تبليغاتي‌ رو به‌ سوي‌ تعادل‌ تغيير دهند. در اين‌ هنگامه‌ كه‌ نتيجه‌اي‌ است‌ از برخورد «جنسي‌» و «تجارتي‌» شرق‌ و غرب‌ البته‌ و صدالبته‌ جيغ‌هاي‌ «بتي‌ فريدن‌» رهبر افراطي‌ زنان‌ آزاديخواه‌ مغرب‌ زمين‌ و انديشه‌هاي‌ والاي‌ «سيمون‌ دوبوار» زن‌ خستگي‌ناپذير غربي‌ بر آب‌ است‌ و آنچه‌ واقعي‌ است‌ و به‌ چشم‌ مي‌نشيند اين‌ است‌ كه‌: زن‌ غربي‌ صيغه‌ مي‌شود!

 «گرل‌»هاي‌ انگليسي‌ به‌ اهل‌ متعه‌ چشمك‌ مي‌زنند

 زنان‌ مغرب‌ زمين‌، صيغه‌ مي‌شوند زناني‌ كه‌ وقتي‌ در گذشته‌ همراه‌ با شوهران‌ ديپلمات‌ و استعمارچي‌ خود پا به‌ خاك‌ شرق‌ مي‌گذاشتند بدون‌ اتكا به‌ هر نوع‌ پشتوانه‌ فرهنگي‌ و تاريخي‌، قلم‌ به‌ دست‌ مي‌گرفتند و دنياي‌ پر رمز و راز حرمسراهاي‌ شرق‌ را مي‌كوبيدند اكنون‌ بسيارند! نه‌ از زير پوستة‌ ظريف‌ و فريبنده‌ «صنعت‌ توريسم‌» به‌ اهل‌ صيغه‌ چشمك‌ مي‌زنند و آمادگي‌ رواني‌ خود را براي‌ ورود به‌ حرمسرا اعلامي‌ مي‌دارند ـ انگار نه‌ انگار كه‌ مردان‌ آنها اين‌ همه‌ سفرنامه‌ و سياحت‌نامة‌ ضد حرمسرايي‌ در كتابخانه‌هاي‌ جهان‌ چيده‌اند كه‌ جملگي‌شان‌ جزو منابع‌ تحقيقاتي‌ پژوهشگران‌ شرق‌ و غرب‌ همواره‌ مورد استفاده‌ و سوءاستفاده‌ است‌. انگار نه‌ انگار كه‌ هزار هزار ميسيونر در طول‌ تاريخ‌ به‌ شرق‌ روانه‌ كرده‌اند به‌ بهانه‌ آنكه‌ راه‌ و رسم‌ تمدن‌ مبتني‌ بر «تك‌ همسري‌» را به‌ شرقيان‌ بياموزند. سرانجام‌ انگار نه‌ انگار كه‌ زن‌ به‌ دروغ‌ آزاد خود را به‌ نام‌ الگوهايي‌ قابل‌ تقليد به‌ ما پيشنهاد و بلكه‌ تحميل‌ كرده‌اند همان‌ زني‌ كه‌ وقتي‌ قصه‌اي‌ از حرمسرا مي‌شنيد پر كرشمه‌ و تب‌آلود و تخطئه‌گر ابرو در هم‌ مي‌كشيد و مي‌گفت‌: «آه‌… «وحشيانه‌ است‌» اكنون‌ در نشريات‌ توريستي‌ انگليسي‌ آگاهي‌ به‌ چاپ‌ مي‌زند و اعلام‌ مي‌دارند منتظر يك‌ توريست‌ نفتي‌ است‌ تا آيين‌ «متعه‌) را بپذيرد به‌ لب‌هاي‌ نيمه‌ باز اين‌ زن‌ به‌ گربه‌اي‌ كه‌ نمايانگر روحية‌ اوست‌ و به‌ جمله‌هايي‌ كه‌ زبان‌هاي‌ مختلف‌ و به‌ خصوص‌ به‌ زبان‌ عربي‌ در اطرافش‌ نوشته‌ شده‌ و او را مطابق‌ سليقه‌ و عقيده‌ مردان‌ شرقي‌ عرضه‌ كرده‌اند نگاه‌ كنيد. كداميك‌ از سفرنامه‌نويسان‌ قرن‌ نوزدهمي‌ مغرب‌ زمين‌ قادر به‌ پيشگويي‌ وقوع‌ اين‌ لحظات‌ دگرگون‌ساز در غير بوده‌اند؟

 نشريات‌ چاپ‌ توريست‌ انگليسي‌ در شرايطي‌ صيغه‌ خواهي‌ زن‌ غربي‌ را نمايش‌ گذاشته‌اند كه‌ فروشگاه‌ «ماركس‌ انداسپنسر» نيز با چاپ‌ كلام‌ «توحيد» بر زيرپوش‌هاي‌ مردانه‌ به‌ اصطلاح‌ گاف‌ داده‌ و يك‌ ماجراي‌ خاص‌ تجارتي‌ را كه‌ ـ حتماً خيلي‌ زود ـ توسط‌ حرفه‌اي‌هاي‌ سازشكار دو طرف‌ جوش‌، مي‌خورد و تمام‌ مي‌شود به‌ بازار آورده‌ است‌ در حقيقت‌ كارشناسان‌ بازارياب‌ كه‌ اين‌ و طرح‌ تبليغاتي‌ را تدارك‌ ديده‌اند، نه‌ فلسفة‌ صيغه‌ را مي‌شناسند، نه‌ توانايي‌ درك‌ كلام‌ توحيد را دارند اما مگر نه‌ اين‌ است‌ كه‌ بازارياب‌ بايد نبض‌ بازار را و روحيه‌ حاكم‌ بر بازار را بشناسد؟ بدون‌ شك‌ بازارياب‌هاي‌ امروزين‌ بريتانيا مثل‌ گذشتگان‌ خود بازار را مي‌شناسند… اگر نمي‌شناختند؟ «گرل‌»هاي‌ خود را به‌ نام‌ «بنات‌ جميله‌» تحويل‌ اهل‌ متعه‌ نمي‌دادند و طرح‌هاي‌ مساجد شرق‌ را روي‌ كراوات‌ مردان‌ نمي‌نشاندند اهل‌ بازار شيوه‌هايي‌ تبليغاتي‌ خود را از روي‌ تغييرات‌ منحني‌هاي‌ عرضه‌ و تقاضا انتخاب‌ مي‌كنند، نه‌ از عمق‌ فلسفه‌ها و آيين‌هاي‌ مورد علاقه‌ ملت‌هاي‌ جهان‌. بنابراين‌ و در حالي‌ كه‌ قصة‌ صيغه‌ شدن‌ زن‌ غربي‌ را از جهت‌ ضديت‌ آن‌ با آرمان‌هاي‌ ادعايي‌ اين‌ زن‌ نگاه‌ كرديم‌، جا دارد و لازم‌ است‌ كه‌ اوضاع‌ و احوال‌ كنوني‌ بازار غرب‌ را كه‌ بسيار بيش‌ از گذشته‌ ضد شرق‌ است‌، از جهت‌ نقصان‌هايي‌ كه‌ در شرق‌ امروز وجود دارد و منتج‌ به‌ ظهور اين‌ پديده‌هاي‌ شگفت‌آور در بازارهاي‌ غرب‌ مي‌شود، نگاه‌ كنيم‌.

 جادوي‌ درآمد سرانه‌

 هر نقطه‌ از منحني‌هاي‌ عرضه‌ و تقاضا در بازارهايي‌ از نوع‌ بازار بريتانيا يك‌ كانون‌ دگرگون‌ساز است‌ براي‌ آنكه‌ بالضروره‌ فرمان‌ مي‌دهد معيارهاي‌ اخلاقي‌ قديم‌ براساس‌ سليقه‌ مشتريان‌ جديد بشكند و معيارهاي‌ اخلاقي‌ نو جاي‌ آن‌ را بگيرد. روزگاري‌ كه‌ مي‌شد به‌ كمك‌ شكلات‌هاي‌ انگليسي‌، امتياز گرفت‌، كارخانه‌ها به‌ فراواني‌ شكلات‌ توليد مي‌كردند و روزگاري‌ نيز كه‌ مي‌شود به‌ كمك‌ متعه‌هاي‌ شكلاتي‌ بازار را از لبه‌ پرتگاه‌ بحران‌ و ورشكستگي‌ پس‌ كشيد، به‌ اين‌ توليد مي‌پردازند. قانون‌ بازار از لحاظ‌ عدم‌ رابطه‌ با اخلاق‌ متعالي‌ يك‌ قانون‌ لايزال‌ و ابدي‌ است‌. كدام‌ خيز ناهماهنگ‌ رشد يا كدام‌ نزول‌ نابهنگام‌ رشد را سراغ‌ داريد كه‌ قلب‌ اخلاق‌ و عقيده‌ را در سينة‌ جوامع‌ نلرزانده‌ باشد و اعماق‌ اين‌ قلب‌ را به‌ خروش‌ نخوانده‌ باشد؟ گربه‌ها همواره‌ در بازارها، در پستوي‌ خانه‌هاي‌ عمومي‌ يا در ويترين‌ اين‌ خانه‌ها در غرب‌ زيسته‌اند. آنها هميشه‌، چه‌ آن‌ زمان‌ كه‌ بريتانيا «كبير» بود و چه‌ اكنون‌ كه‌ بريتانيا «كبير» نيست‌، به‌ روزي‌ خود رسيده‌اند فقط‌ نوع‌ جديد عرضة‌ آنهاست‌ كه‌ براي‌ شرق‌ مسلمان‌ موهن‌ و محرك‌ است‌. اين‌ وهن‌، اين‌ دستبرد ماهرانه‌ به‌ اصول‌ و نهادهاي‌ عقيدتي‌ و فكري‌ خود را از كجا تحمل‌ مي‌كنيم‌؟ ريشة‌ ماجرا در فروشگاه‌ «ماركس‌ انداسپنسر»  لندن‌ يا در مركز انتشار نشريات‌ توريستي‌ يا خانه‌هاي‌ زنان‌ متعه‌هاي‌ انگليسي‌ نيست‌. ريشة‌ ماجرا در شرق‌ است‌، نه‌ در غرب‌ اين‌ ريشه‌ زير جاذبه‌ و جادوي‌ دو كلمة‌ به‌ هم‌ بافته‌ شده‌ «درآمد سرانه‌» نهفته‌ است‌.

 بخشي‌ از شرق‌ كه‌ «متعه‌هاي‌ جميله‌» و انگليسي‌ زبان‌ را به‌ خاطر مردمان‌ آن‌ تدارك‌ ديده‌اند زير پوشش‌ بسيار فريبنده‌ «درآمد سرانه‌» به‌ ظاهر آرميده‌ است‌ براي‌ پي‌ بردن‌ به‌ انگيزه‌ جسارت‌آميز بازارياب‌هاي‌ مغرب‌ زمين‌ كه‌ زنان‌ خودفروش‌ را به‌ نام‌ زنان‌ اهل‌ صيغه‌ جا مي‌زنند، ناگزير از اين‌ هستيم‌ كه‌ آرامش‌ مبتني‌ بر درآمد سرانه‌ را برهم‌ بزنيم‌… و چون‌ در اين‌ جاي‌ تنگ‌، مجال‌ براي‌ چنين‌ پرده‌دري‌هايي‌ نيست‌، ناچار به‌ همين‌ اكتفا مي‌كنيم‌ كه‌ بگوييم‌ در بخشي‌ از شرق‌ مصرف‌ زده‌ چاه‌هاي‌ نفت‌ فقط‌ براي‌ يك‌ اقليت‌ خاص‌ فوران‌ مي‌كنند و حاصل‌ اين‌ فوران‌ انحصاري‌ به‌ اقليت‌ منتفع‌ از فوران‌ها فرصت‌ مي‌دهد تا هر آنچه‌ را مي‌طلبند از خارج‌ وارد كنند و هر آنچه‌ را به‌ سود فردي‌شان‌ نزديك‌ است‌ از مرزهاي‌ برهانند و نازشست‌ بگيرند. درآمد سرانه‌ در اين‌ بخش‌ از مشرق‌ زمين‌ كه‌ ارقام‌ هوش‌ ربايي‌ را تشكيل‌ مي‌دهد، يك‌ فريب‌ بزرگ‌ است‌. اين‌ فريب‌ هرچند از ديدگاه‌ افكارعمومي‌ جهان‌ جاذبه‌اي‌ داشته‌ باشد، از ديدگاه‌ بازاريان‌ خبره‌ مغرب‌ زمين‌، هرگز مورد توجه‌ قرار نمي‌گيرد آنها مي‌دانند كه‌ درآمد سرانه‌ در بخش‌هايي‌ از شرق‌ يعني‌ «كشك‌» و بر پايه‌ درآمد سرسام‌آور «اقليت‌» شرق‌ است‌ كه‌ طرح‌هاي‌ تبليغاتي‌ خود را مي‌سازند و منحني‌هاي‌ عرضه‌ و تقاضا را به‌ نفع‌ اقتصاد كلي‌ مملكت‌شان‌ مي‌چرخانند و مي‌رقصانند. آنها روي‌ صاحبان‌ درآمدهاي‌ 99 حساب‌ مي‌كنند، نه‌ صاحبان‌ درآمدهاي‌ «يك‌» حرام‌ها را نيز براي‌ آسايش‌ فكر و خيال‌ گروه‌ اول‌ حلال‌ مي‌كنند. اقليت‌ پولدار شرق‌ هم‌ كه‌ زير سنگر درآمد سرانه‌ پنهان‌ شده‌اند حلال‌ مي‌خواهند و پي‌ در پي‌ خانه‌هاي‌ مجللي‌ را كه‌ روز و روزگاري‌ مسكن‌ آدم‌هاي‌ مهم‌ غربي‌ بوده‌ است‌ خريداري‌ مي‌كنند. اين‌ اقليت‌ بي‌آرمان‌ از غرب‌ چه‌ مي‌خواهد جز حرام‌هاي‌ حلال‌ شده‌ و زر و زيور مشاهير قديمي‌ غرب‌. اين‌ اقليت‌ بي‌آرمان‌ از شرق‌ چه‌ مي‌خواهد، جز ادامة‌ جريان‌ بي‌حساب‌ پول‌ و دوام‌ دوران‌ حساب‌ پس‌ ندادن‌، از ديدگاه‌ اين‌ اقليت‌ اخلاق‌ يعني‌ چه‌؟ يعني‌ شرايطي‌ كه‌ به‌ آنها فرصت‌ دهد در يك‌ چشم‌ بر هم‌ زدن‌ هر حرامي‌ را كه‌ دوست‌ داشته‌ باشند حلال‌ كنند و هر طور شده‌ بتوانند به‌ خودفريبي‌ و ديگرفريبي‌ ادامه‌ دهند.

 بازار غرب‌ بر پايه‌ جهل‌ اقليت‌ پولدار شرق‌ مي‌چرخد

 در برابر اقليتي‌ كه‌ مي‌دانيم‌ از موطن‌ خود پول‌ مي‌خواهد و از اجنبي‌ كالاي‌ مصرفي‌ و صاحب‌ هيچ‌ نوع‌ پايگاه‌ مستحكم‌ عقيدتي‌ نيست‌، كدام‌ بازارياب‌ كار كشتة‌ غربي‌ مي‌تواند «اخلاقي‌» باقي‌ بماند؟

 آيا اساساً اخلاق‌ در بازارهاي‌ استعماري‌ جهان‌ وجود داشته‌ است‌ كه‌ انتظار تكامل‌ آن‌ برود؟

 بازارياب‌ كهنه‌ كار غربي‌ چه‌ كند اگر به‌ اقليت‌ پر عقده‌ و سيري‌ناپذير «متعه‌» و «تزوير» نفروشد؟

 هر يك‌ از افراد اين‌ اقليت‌ براي‌ بازار غربي‌ حكم‌ يك‌ قطره‌ خون‌ را دارد كه‌ به‌ جان‌ بي‌خونش‌ ريخته‌ مي‌شود تا زماني‌ كه‌ آن‌ ماده‌ حياتي‌ در چاه‌هاي‌ بخشي‌ از شرق‌ است‌ و اين‌ ماده‌ حياتي‌ بدن‌ اتكا به‌ پشتوانه‌هاي‌ عقيدتي‌ در رگ‌هاي‌ اقليت‌ جاري‌ است‌ هتك‌ حرمت‌ از «شعائر شرق‌» كمترين‌ فاجعه‌ است‌ كه‌ اتفاقاً از لحاظ‌ قوانين‌ حاكم‌ بر بازار غرب‌ مشروع‌ و منطقي‌ هم‌ هست‌.

 در اين‌ ورطه‌ تلاش‌ براي‌ نزول‌ آيه‌هاي‌ اخلاقي‌ بر زمين‌ سوختة‌ بازارهاي‌ غرب‌ تلاش‌ مذبوحانه‌اي‌ است‌ زندگي‌ تجاري‌ در غير مسير خودش‌ را كه‌ در حد خودش‌ و براي‌ خودش‌ منطقي‌ است‌ مي‌پيمايد شرق‌ متكي‌ به‌ درآمد سرانه‌ و تبليغات‌ مبتني‌ بر درآمد سرانه‌ كه‌ ارقام‌ يك‌ و 99 را با هم‌ جمع‌ مي‌كند و مثل‌ بچه‌ها از حاصل‌ جمع‌ آن‌ ذوق‌ مي‌كند و پا بر زمين‌ مي‌كوبد بايد فكري‌ به‌ حال‌ خودش‌ بكند. گيرم‌ كه‌ فروشگاه‌ «ماركس‌ انداسپنسر» به‌ حكم‌ قوانين‌ بازار رسماً عذرخواهي‌ كند گيرم‌ كه‌ زيرپوش‌هاي‌ مردانه‌ سوزانده‌ شود و گيرم‌ كه‌ متعه‌هاي‌ انگليسي‌ آب‌ توبه‌ روي‌ سر خود بريزند و ديرنشين‌ شوند.

 براي‌ شرق‌ چه‌ حاصلي‌ دارد اگر نتواند درآمدها را تعديل‌ كند؟

 كلام‌ توحيد هرگز به‌ سبب‌ يك‌ سوءاستفاده‌ تجارتي‌ از سوي‌ غربيان‌ لوث‌ نمي‌شود كلام‌ توحيد را اهل‌ توحيد لوث‌ كرده‌اند همان‌ اقليتي‌ كه‌ اجازه‌ دادند پول‌ حاصل‌ از اقتصاد تك‌ محصولي‌ را در بازارهاي‌ غرب‌ ـ ريخت‌ و پاش‌ كنند، كلام‌ توحيد را لوث‌ كرده‌اند بازاريان‌ غربي‌ هر بار كه‌ اضافه‌ درآمد سرانه‌اي‌ رد شرق‌ رخ‌ مي‌دهد فوراً و با يك‌ حساب‌ سرانگشتي‌ تعيين‌ مي‌كنند كه‌ اقليت‌ صاحب‌ درآمدهاي‌ 99 چه‌ مي‌خواهند؟ خوابگاه‌ مجلل‌… متعة‌ مفصل‌ و لباس‌ زير مصور… بازار غرب‌ همچنان‌ گذشته‌ بر پايه‌ جهل‌ اقليت‌ پولدار شرقي‌ مي‌چرخد. نه‌ بر پايه‌ نصايح‌ اخلاقي‌ و نه‌ بر پايه‌ درآمد سرانه‌ كه‌ شرقيان‌ گاه‌ و بي‌گاه‌ به‌ خود نسبت‌ مي‌دهند. صهيونيسم‌ نيز بر همين‌ پايه‌ تناور شده‌ و بدانجا رسيده‌ كه‌ با دلايل‌ مردم‌پسند، يك‌ ملت‌ را آواره‌ اردوگاه‌ها كرده‌ است‌.

پیمایش به بالا