1376 ماهنامه حقوق و اجتماع شماره 5 آذر و دی ماه
مهرانگیز کار متولد 1323 شهرستان اهواز لیسانسیه حقوق و علوم سیاسی از دانشگاه تهران، وکیل دادگستری، نویسنده و روزنامه نویس، تألیفات: شناخت هویت زن ایرانی (با همکاری خانم شهلا لاهیجی)، فرشته عدالت، بچه های اعتیاد، زنان در بازار کار ایران و حقوق سیاسی زنان ایران. نویسنده مقالات اجتماعی در مطبوعات سال های 1350 تا 1357 و مقالات حقوقی – اجتماعی در مطبوعات سال های 1363 تا امروز.
– به نظر شما حقوق بشر تا چه حد یک مفهوم سیاسی است؟
به نطر من همه تأسیسات حقوقی اعم از حقوق داخلی، حقوق بین الملل، حقوق بشر و … همواره مورد استفاده های سیاسی بوده ولی این به هیچ وجه از ارزش حقوق در ذات خودش کم نمی کند. اگر احتمالاً حقوق بشر ابزاری شده تا بعضی کشورها به خواسته های خاص خودشان برسند، بدان معنا نیست که حقوق بشر موضوعی است قابل چشم پوشی یا چون ممکن است از آن سوءاستفاده های سیاسی شود باید محکوم گردد. در سال های آخر قرن بیستم، حقوق بشر و نهادهایی که در دنیا برای حفظ حقوق بشر به وجود آمده بهترین مأمن و پناهگاه بشر است. البته ممکن است در آمارگیری ها و انتشار آن ها سیاست مداخله کند یا طوری وانمود کنند که در بعضی کشورها حقوق بشر اصلاً نقض نمی شود و در بعضی دیگر بیشتر نقض می شود. این ها را به نظر من باید مورد به مورد مطالع کرد.
ما ابداً نمی توانیم درباره این مطلب نظرها و فتاوی کلی بدهیم. باید مثلاً یک موضوع طرح شده در یک کشور را مبنا قرارداده و تحولاتش را به دقت بررسی و مطالعه کرد و بعد قضاوت کرد که آیا از این گزارش های حقوق بشر درباره نقض حقوق بشر به صورت ابزار سیاسی استفاده می شود یا این کشور آن قدر نقض حقوق بشر کرده که خودش این فرصت را به وجود آورده که حقوق بشر به یک ابزار سیاسی برعلیه او تبدیل بشود. بنابراین ما هرگز نمی توانیم بگوییم که چون حقوق بشر در مواردی ابزار سیاسی شده پس کشورهایی که محکومیت هایی در این زمینه پیدا می کنند بی تقصیر هستند. دولت ها باید نقاط ضعف خودشان را بپذیرند و فضای بازی از نظر فرهنگی ایجاد کنند تا موارد نقض حقوق بشر در خود کشورها نقد و تجزیه و تحلیل شود و تبدیل به یک بهانه و مستمسک برای نهادهای حقوق بشری دنیا نشود. وقتی که کشورها سانسور را می گذارند و اجازه نمی دهند در خود جامعه نهادهای دموکراتیک از نقض حقوق بشر انتقاد کنند البته بهانه آنها هم فراهم می شود.
– پس شما به طور کلی عملکرد سازمان های حقوق بشر را مثبت ارزیابی می کنید؟ حتی با توجه به اینکه در بعضی کشورها مثل بوسنی، افریقای جنوبی و فلسطین عملکرد خوبی نداشته اند.
حتماً مثبت است. در مورد کشورهایی که شما گفتید شرایط فرق می کند. یک زمانی شرایط جنگی است. اصلاً خود جنگ یعنی نقض حقوق بشر. احتمال دارد در شرایط بحرانی جنگ، سازمان های حقوق بشر با آن حساسیتی که با یک کشور در حال صلح برخورد می کنند با قضیه موجه نشوند. این ها را باید از هم تفکیک کرد. یعنی ما باید ببینیم علت این که نهادهای حقوق بشر نسبت به یک کشور حساس می شوند چیست؟ این زمینه را احتمالاً همان کشور با سیاست های غلطش در امور مختلف ایجاد می کند؛ یعنی خودش طوری عمل می کند که همه دنیا متوجهش می شوند. منظور من این نیست که بخواهم یک حکم برائت صادر کنم یا احیاناً اگر گزارش هایی نارسا است یا خلأ دارد آن را تبرئه کنم. منظور من این است که ما به اعتبار این که نقص و ضعفی ممکن است در نهادهای حقوق بشر دنیا وجود داشته باشد نباید چشممان را روی هم بگذاریم و بخواهیم نارسایی های خودمان را تحت چنین بهانه ای توجیه کنیم و به این علت که حقوق بشر در افریقا خوب کار نمی کند، در بوسنی خوب کار نمی کند، نقض حقوق بشر کنیم.
ما باید به زندگی خودمان نظم بدهیم و سنگ بنای اول این نظم این است که حقوق بشر را صرف نظر از جنس، رنگ، نژاد و دین بپذیریم.
به نظر شما آیا تفاوت قائل شدن بین حقوق بشر بین المللی و حقوق بشر اسلامی درست است؟
اصلاً درست نیست. اتفاقاً در همین جا سیاست وارد قضیه شده است. چون حقوق بشر حقوق بشر است. اگر قرار بود بشر را تفکیک کنند که دیگر حقوق بشر نبود. پس بنابراین حقوق بشر اسلامی یکی می شود، حقوق بشر مسیحی یکی می شود، و حقوق بشر کلیمی یکی می شود؛ یعنی به تعداد ادیانی که در دنیا هست حقوق بشر به وجود می آید و دیگر باید جریان حقوق بشر بسته شود و این تنها مفری هم که برای مردم مطظلوم وجود دارد از بین می رود. حقوق بشر تجزیه می شود و عاقبت از میان می رود و من فکر نمی کنم که این امر به مصلحت بشر باشد.
گوپیتورن درگزارش خود از وضعیت زنان در ایران به موارد مثبت و منفی اشاره کرده و سرانجام چنین نتیجه گرفته که موقعیت زنان در جمهوری اسلامی در بسیار موارد با مردان برابر نیست. نظر شما در این باره چیست؟
موارد تبعیض آمیز خیلی زیاد است و من فکر نمی کنم دولت ایران هم بخواهد این موارد را انکار کند. موقعیت زن و مرد در ایران برابر نیست، چه از نظر اجتماعی و چه از نظر حقوقی. آقای کوپیتورن که سهل است یک آدم خیلی معمولی هم می تواند در این جامعه این را ببیند. من فکر می کنم خود آقایان دولتی ها هم اساساً به این قسمت گزارش معترض نباشند.
یک مواردی را ربط می دهند به قوانین ما و این که می گویند ما به تساوی زن و مرد معتقد نیستیم، بلکه به عدالت بین زن و مرد معتقدیم، نظر شما در این باره چیست؟
این بحث دیگری است. در این مورد دو سه نظریه دینی وجود دارد ولی هنوز نظریه سنتی در این جامعه قوی تر است که حتی حضور زن ها را تا قبل از انقلاب شرعی نمی دانستند حرف زدن زن ها در مجامع عمومی مشروعیت نداشت و خیلی قصه ها هم برای توجیه آن ساخته بودند. انقلاب ایران باعث شد رهبران دینی – سیاسی این حضور را مشروع اعلام کنند.
در حال حاضر خود آقایان هم این نابرابری را قبول دارند، منتها دیدگاهی که به آن استناد می کنند یک دیدگاه تعادلی است که معتقد است حقوق زن متناسب با وظایفی است که برایش تعیین شده. همین طور حقوق مرد. این را نوعی عدالت تلقی می کنند. نه تساوی، ولی ما این عدالت را قبول نداریم، یعنی در این زمان قبول نداریم. ما می گوییم وظایف زن در این دوران تغییر کرده پس چون وظایف زن تغییر کرده دیگر حقوقش متناسب با این وظایف نیست. چه بسا که این نظر در زمان خودشان مترقی هم بوده، ولی در شرایطی که ما زندگی می کنیم با وجود این همه زن که سرپرست خانواده هستند، این همه دختر که کار می کنند و زندگی خانواده شان را تأمین می کنند، این همه زن که در دانشگاه ها درس می خوانند، زنانی که در مناصب سیاسی این کشور هستند ما این توجیه را نمی پذیریم. بنابراین قضیه نابرابری زن و مرد در جامعه ایران نه فقط مورد قبول کوپیتورن است، بلکه مورد پذیرش دیگران نیز هست.
بحث بر سر این است که این آقایان می گویند این نابرابری درست است، ولی نهادهای حقوق بشری و اصولاً خود زنان می گویند درست نیست. حالا فرق نمی کند که اسمش را تفاوت بگذاریم یا تبعیض، اما در هر حال درست نیست. وقتی طلاق حق مطلق یک مرد است، حالا اصلاً آقای کوپیتورن هم معترض نباشد من معترضم و فکر می کنم شما هم معترض باشید.
برای ختم کلام اگر ممکن است یک جمع بندی کلی از نظرهایتان ارائه بدهید.
با توجه به این که اساساً تشیع توانایی زیادی برای برخوردها و تغییرات دارد می تواند خودش را با شرایط و نیازهای زمان که در حال حاضرهمان حقوق بشر است وفق دهد، با استفاده از نظرهای پژوهشگران دینی در یکی دو سال آینده شاهد اقدام های مهمی در خصوص منطبق ساختن قوانین داخلی با قوانین حقوق بشر خواهیم بود.
باید در قوانینی که مغایر با حقوق بشر و نیازهای من و شما و مردم این کشورند باز بینی شود و آن هایی که جزء مسلمات و ثابتات است با استفاده از حقورزرو حفظ شوند و بقیه در انطباق با اسناد حقوق بشر که ما امضاشان کرده ایم سروسامان گیرند. کنوانسیون رفع تبعیض از زن هم با استفاده از همین امکان و با قدرت انطباقی که در تشیع وجود دارد می تواند پذیرفته شود در نتیجه راه حلی برای نقض حقوق زنان و نیز قوانین تبعیض آمیز جنسیتی در ایران پیدا شود.