در دايره‌ بسته‌ عقب‌ماندگی فرهنگی

 كيهان‌، 29 خرداد 1355

 در كارگاه‌ واژگون‌ساز عوامل‌ فرهنگ‌ تجاري‌، ارزش‌هاي‌ هنري‌ زير حجابي‌ از زرق‌ و برق‌ها فرو مي‌رود و انسان‌ هنرمند كه‌ فراسوي‌ زرق‌ و برق‌ها قادر به‌ خلاقيت‌ است‌، زيربار محروميت‌ها و در فضايي‌ كه‌ توسط‌ عوامل‌ فرهنگ‌ تجارتي‌ به‌ محيط‌ «ضد خلاقيت‌» تبديل‌ مي‌شود تنها مي‌ماند و به‌ تدريج‌ از نفس‌ مي‌افتد. در نخستين‌ مرحله‌ از اشاعه‌ فرهنگ‌ تجارتي‌، هنرهاي‌ تركيبي‌ از قبيل‌ سينما و تئاتر قرباني‌ مي‌شود. اين‌ هنرها كه‌ به‌ تعبيري‌ ديگر «هنرهاي‌ نمايش‌» نيز هستند بيش‌ از ساير هنرها در چنگال‌ عوامل‌ فرهنگ‌ تجارتي‌ قابليت‌ انعطاف‌ از خود نشان‌ مي‌دهند و چون‌ زودتر از ساير هنرها مي‌توانند با عامه‌ مردم‌ رابطه‌ برقرار كنند، همواره‌ به‌ صورت‌ سهل‌ترين‌ و مؤثرترين‌ سلاح‌، در دست‌ عوامل‌ فرهنگ‌ تجارتي‌ مي‌چرخد و به‌ سوي‌ قلب‌ ارزش‌هاي‌ اصيل‌ هنري‌ ـ فرهنگي‌ نشانه‌ مي‌رود. عوامل‌ فرهنگي‌ تجارتي‌، شگردشان‌ اين‌ است‌ كه‌ «كل‌» را فداي‌ «جز» مي‌كنند و آن‌ جز كه‌ موضوع‌ تبليغ‌ و شايد منبع‌ درآمدشان‌ است‌، ساير جنبه‌ها و جلوه‌هاي‌ اثر را مي‌خورد و نابود مي‌كند و تمام‌ شخصيت‌ و حقانيت‌ و. معرف‌ اثر در وجود يك‌ جز خلاصه‌ مي‌شود. اختلاف‌ دائمي‌ دوستداران‌ فرهنگ‌ واقعي‌ با اشاعه‌ دهندگان‌ فرهنگ‌ تجارتي‌ همواره‌ بر همين‌ مدار دور زده‌ است‌.

 براي‌ مثال‌ دوستداران‌ اصالت‌هاي‌ هنري‌ اصرار دارند بر اين‌كه‌: «طراح‌ خوب‌ كسي‌ است‌ كه‌ تماشاچي‌، وجودش‌ را حس‌ نكند…» و عوامل‌ زرق‌ و برق‌ساز فرهنگ‌ تجارتي‌، درست‌ مخالف‌ با اين‌ مفهوم‌، وقتي‌ گوشه‌ چشمي‌ به‌ يك‌ فرد دارند، كاري‌ مي‌كنند كه‌ ساير عوامل‌ و اجزا سازنده‌ اثر در حاشيه‌ قرار گيرند و فقط‌ نقش‌ عوامفريبانه‌ فرد مورد نظر، صحنه‌ را نيارايد به‌ خود اختصاص‌ دهد.

 ريشه‌ بسياري‌ از نارسايي‌هاي‌ سينمايي‌ تئاتري‌ ما نيز در همين‌ است‌ و به‌ قول‌ يكي‌ از خادمان‌ تئاتر، همان‌گونه‌ كه‌ «سكس‌ آبگوشتي‌» سال‌ها و سال‌ها، سينماي‌ ايران‌ را دچار انحطاط‌ كرد و سپس‌ «غيرت‌نمايي‌هاي‌ جاهلانه‌ مردانه‌» به‌ آن‌ افزوده‌ شد، بيم‌ آن‌ مي‌رود كه‌ تئاتر نيز، ارزش‌هاي‌ اصيل‌ خود را در دام‌ محلي‌ بازي‌ و ساز و ضرب‌ محلي‌ به‌ كلي‌ از دست‌ بدهد و فرهنگ‌ تجارتي‌ همان‌گونه‌ كه‌ به‌ سينما يورش‌ برده‌ است‌، به‌ تئاتر نيز به‌ بهانه‌ «بوميگري‌» حمله‌ كند و ريشه‌ هنرهاي‌ تركيبي‌ را در اين‌ ملك‌ به‌ يكبار اندازد.

 از آنجا كه‌ عوامل‌ فرهنگ‌ تجارتي‌ خودنمايي‌هاي‌ فردي‌ را در صحنه‌ هنرهاي‌ تركيبي‌ مد كرده‌اند، ارزش‌ تركيبي‌ آثار نمايشي‌ از ياد رفته‌ است‌. در بيشتر آثار منحط‌ سينمايي‌، گاهي‌ براي‌ آنكه‌ يك‌ چهلچراغ‌ يا يك‌ گلدان‌ را به‌ تماشاچي‌ تحميل‌ كنند، تمام‌ حركات‌ و نقش‌ آفريني‌هاي‌ هنرپيشه‌ را تحت‌الشعاع‌ آن‌ چهلچراغ‌ قرار مي‌دهند. در آثار روشنفكرانه‌ و منحط‌ نيز همين‌ نوع‌ كوشش‌ معكوس‌ و تغافل‌، صرف‌ نمايش‌ و تحميل‌ يك‌ علامت‌ خاص‌ يا يك‌ كلمه‌ چند پهلو مي‌شود!

 آنچه‌ به‌ راستي‌ محيط‌ هنري‌ ما را در دايره‌ بستة‌ عقب‌ماندگي‌ حبس‌ كرده‌ و نمي‌گذارد خارج‌ از اين‌ دايره‌ راه‌ بگشايد، خودنمايي‌هاي‌ فردي‌ است‌ كه‌ صحنه‌ را مغلوب‌ خود مي‌كند، بي‌ آنكه‌ مغلوب‌ قوت‌هاي‌ هنري‌ كرده‌ باشد.

 انسان‌ هنگامي‌ به‌ حريم‌ دور از دسترس‌ هنر گام‌ مي‌نهد كه‌ از مقابله‌هاي‌ دروني‌ و عاطفي‌ با رويدادها و حادثه‌ها تأثير برداشته‌ باشد و بخواهد جوش‌ و خروش‌هاي‌ نهان‌ را با ديگر افراد انسان‌ در ميان‌ بگذارد.

 درونمايه‌ فكري‌ و عاطفي‌ انسان‌، بخصوص‌ در زمامداري‌ كه‌ لحظه‌ها آبستن‌ انواع‌ گوناگون‌ مقابله‌ شده‌اند، نمي‌تواند فاقد هر نوع‌ واكنش‌، در سكوت‌ و سكون‌ باقي‌ بماند ـ و هر گاه‌ عوامل‌ فرهنگ‌ تجارتي‌ از اين‌ عصاره‌ و درونمايه‌ انساني‌ مصرانه‌ بخواهند مقابله‌ها را ناديده‌ بگيرد و فقط‌ سرمست‌ از آشتي‌ها و مسالمت‌جويي‌هاي‌ تجارتي‌ بشود، خودنمايي‌هاي‌ فريبنده‌ و بي‌مقدار به‌ جاي‌ جوش‌ و خروش‌ و شور و شوق‌هاي‌ راستين‌ فرهنگي‌ مي‌نشيند و فرهنگ‌ مردم‌ زيرسرپوش‌ زرق‌ و برق‌ها مي‌ميرد.

 زيرا هنر هنگامي‌ تجسم‌ مي‌يابد كه‌ سرپنجه‌ تواناي‌ يك‌ انسان‌، از تارهاي‌ خاموش‌ يك‌ساز يا سپيدي‌هاي‌ سرد كاغذ، غوغاي‌ زندگي‌ دروني‌ و گرماي‌ مقابله‌ عواطف‌ را بيرون‌ بريزد وگرنه‌ قرار دان‌ يك‌ ساز مجلل‌ برقي‌ در وسط‌ صحنه‌ نمايش‌ و جذب‌ تمام‌ حواس‌ تماشاگر به‌ سوي‌ انگشتان‌ هنرمند تجارتي‌ كه‌ به‌ انواع‌ ژست‌هاي‌ هنرمندانه‌ تظاهر مي‌كند و صداي‌ چند ساز را از حلقوم‌ يك‌ ساز الكترونيك‌، به‌ آساني‌ بيرون‌ مي‌كشد، اشاعه‌ فرهنگ‌ تلقي‌ نمي‌شود ـ سهل‌ است‌، حتي‌ مي‌توان‌ اين‌ نوع‌ صرف‌ هزينه‌ و وقت‌ و نيروي‌ انساني‌ را كه‌ فقط‌ از لحاظ‌ مادي‌ سودآور است‌ به‌ نوعي‌ سرمايه‌گذاري‌ تشبيه‌ كرد كه‌ در جهت‌ تخريب‌ بنيادهاي‌ فرهنگي‌ و تحكيم‌ شاخ‌ و برگ‌ فرهنگ‌ تجارتي‌ ويرانگري‌ مي‌كند و رابطه‌ انسان‌ را با يك‌ ابزار فرهنگي‌ در حد حقير رابطه‌ انسان‌ با يك‌ ماشين‌ مولد تجارتي‌ نگاه‌ مي‌دارد.

پیمایش به بالا