دخترکشی

 فردوسي‌، مسائل‌ كوچه‌ و شهر، 11 دي‌ 1351، ش‌ 1096

توصيه‌هاي‌ فاطمه‌ قره‌ زاده‌ كه‌ چندي‌ پيش‌ دختر جوان‌ خود را در خواب‌ با چادر نماز خفه‌ كرد، همان‌گونه‌ كه‌ انتظار مي‌رفت‌، بر دل‌ها نشست‌ و يك‌ پدر، عيناً به‌ راه‌ فاطمه‌ رفت‌ و دختر 21 ساله‌ و حامله‌اش‌ را در شهرستان‌ فسا با همان‌ وسيلة‌ قتل‌ يعني‌ چادر و به‌ همين‌ شيوه‌، كشت‌.

 قاتل‌ كه‌ بر اساس‌ مفاهيم‌ سنتي‌ و دادگاهي‌ ما جرمش‌ چندان‌ كبيره‌ نيست‌، پا جاي‌ پاي‌ فاطمه‌ قره‌زاده‌ گذاشته‌ و اظهار داشته‌ است‌: «دخترم‌ را من‌ كشته‌ام‌، او باعث‌ رسوايي‌ خانواده‌ ما شده‌ بود و تاب‌ تحمل‌ اين‌ رسوايي‌ را نداشتم‌.»

 جالب‌ آن‌كه‌ در اين‌ مورد هم‌، طرفين‌ ماجرا، يا به‌ زبان‌ اهل‌ قضاوت‌، فريب‌ خورده‌، و فريب‌ دهنده‌ با وجود مشكلاتي‌ كه‌ بر سر راهشان‌ بوده‌ است‌، آمادگي‌ كامل‌ داشته‌اند تا لكة‌ ننگ‌ را به‌ كمك‌ صيغة‌ نكاح‌ از دامن‌ يكديگر پاك‌ كنند، اما ظهور قهرماني‌ به‌ نام‌ فاطمه‌ قره‌زاده‌، مانع‌ شد تا اين‌ تطهير انجام‌ گيرد و در نتيجه‌ زن‌ جوان‌ ديگري‌ به‌ سينة‌ قبرستان‌ رفت‌ تا يك‌ پدر آبرودار، در برابر دادگاهي‌ كه‌ به‌ احساسات‌ ناموسي‌ متكي‌ است‌، سينه‌ سپر كند و اظهار وجود نمايد.

 بدين‌ ترتيب‌، در زمانه‌اي‌ كه‌ جوامع‌ مترقي‌ به‌ معجزات‌ اقتصادي‌ و اجتماعي‌ خود مي‌بالند و دشواري‌هاي‌ قانوني‌ را از سر راه‌ زندگي‌ خصوصي‌ افراد مردم‌ برمي‌دارند و قضاياي‌ ناموسي‌ را در سيستم‌هاي‌ اجتماعي‌ كه‌ پذيرفته‌اند حل‌ مي‌كنند، ما هنوز در خم‌ يك‌ كوچه‌ايم‌ و در راه‌ سروسامان‌ دادن‌ به‌ ناموس‌ خانوادگي‌، وقت‌ و نيروي‌ انساني‌ بسياري‌ را از ميان‌ مي‌بريم‌.

پیمایش به بالا