فردوسي، مسائلشهروكوچه، 16بهمن1351، ش 1101
براساس اخبار روزنامهها، در تصادف دو اتومبيل تماشاگرها، با مشت و چاقو به جان هم افتادند، پس از تصادف، هر يك از صاحبان اتومبيل مدعي شد كه تقصيري ندارد و بايد آن يكي خسارت بپردازد. مردمي هم كه دورشان جمع شده بودند، اختلاف نظر داشتند و هر كدام، رانندهاي را مقصر ميدانستند. اين اختلاف نظرها، كمكم به مشاجره كشيد و تماشاگران با مشت و چاقو به جان هم افتادند لحظهاي بعد پليس سر رسيد و مجروحان و متهمان را از محل حادثه، دور كرد.
از آنجا كه برخورد اجتماعي ما با مسائل شهري و خياباني، كاملاً خاص و استثنايي است، نميتوانيم براي يافتن راه حلها روشهاي موجود در جهان را مورد استفاده قرار دهيم، چون قوانين و نظامي كه بر شلوغترين شهرهاي دنيا حاكم است، در اينجا تا كنون نتوانسته است حتي روحيه و خلق و خوي تهاجمي رانندگان و يا نظاره كنندگان حوادث رانندگي را تعديل كند، چه رسد به اينكه گره گشاي ساير مسايل و مشكلات باشد!
براي مثال، بيمة اجباري و ساير انواع بيمه كه طرفين حوادث رانندگي از لحاظ خسارات مربوطه، تأمين و تضمين ميكنند، در هر جامعهاي، نزاعها و كشمكشهاي رانندگي را تخفيف ميدهد و در پناه آن لااقل جنگ تن به تن خياباني رانندهها، بيدليل جلوه ميكند، اما همانگونه كه صبح تا شام نمونههاي عيني اين جنگ اعصاب را ميبينيم، بيمه اجباري و ديگر چارهجوييهاي متداول، به كار مسائل خاص جامعة ما نميآيد و مردم كوچه و بازار كه خود را در همة فنون، ذيصلاح ميدانند، بر سر حقانيت خود در مسئلهاي كه كمترين اطلاعي از آن ندارند، چاقو را بيرون ميكشند و “مخالف” را از دم تيغ ميگذرانند، گويي تا ابد بايد اين جامعه، كوچهها و خيابانهاي آن، توسط چاقوكشها، قرق بشود و همة سلاحهاي قانوني كه امنيت اجتماعي را ميسر ميكند، در برخورد با آن از كار بيفتد.