فردوسي، 27 آذر1351، ش 1094
اگر مجموعة آگهيهاي تجارتي يك ماهة آذر را مورد توجه قرار دهيم، متوجه ميشويم كه فلسفة زيبا و جذاب برگزاري روز مادر كه هدف اساسي طراحان و برگزاركنندگان اين مراسم در جهان است، وسيلة سودجويي عدهاي كاسبكار فرصت طلب شده است كه براي تأمين منافع بيشتر مالي خودشان، سوء استفاده ميكنند.
وسايل و راههاي مادي كه مفاهيم معنوي رابطة مادر و فرزندي را مورد هجوم قرار ميدهد، مانند ساير پديدههاي اقتباسي، از هدف جدا مانده است و با بهرهبرداري ماهرانه از لحن و بيان و كلام كودكانه، واقعيتها، بهطور معكوس، در قالب آگهيهاي نوشته، مصور و موزيكال بر ذهن بچهها حك ميشود.
عوامل تبليغاتي و تجارتي، در تدارك برگزاري اين روز بزرگ با دست باز عمل ميكنند و به جاي تقويت حس قدرشناسي بچهها، به آنها ياد ميدهند كه ارزش وجود مادر را در طبخ غذاهاي خوشمزه و اشتهاآور بدانند و هرگز براي رفع گرسنگيها و تشنگيهاي روحي و فكري خود، سراغ مادر را كه نخستين تعليم دهندة درس عشق و از خود گذشتگي است، نگيرند. وسايل و عوامل مذكور، در جهت تحصيل عقايد خاصي به مادران نيز به كار گرفته ميشود، بدين معني كه مادران ايراني، به علت رنجها و بدبختيهايي كه در كنار اجاق هيزمي و چراغ نفتي تحمل كرده و ميكنند، در وسيعترين، قشرهاي جامعه، سروصداي تبليغاتي و تجارتي فرصت طلبان را به حساب ارج گذاشتن بر ارزشهاي مادرانه و رفع خستگيهاي ديرينه ميگذارند و به غلط ميپندارند كه مثلاً توليد و عرضة ديگ و كبابپز و پلوپز و قابلمه و ساير وسايل مدرن آشپزخانه، به خاطر بزرگداشت آنها انجام شده است.
در مسير اين نوع فعاليتهاي تجارتي، ارزش اهداي يك شاخه گل يا يك كلام موزون و از دل برآمده از ميان رفته است و بچهها از اينكه فقط با يك شاخه گل، احساسات عميق خود را بيان كنند پرهيز دارند و از آن ميگريزند. خوشبختانه، مادران باهوشي هم هستند كه با شنيدن و ديدن آگهيهاي مذكور، پوزخند ميزنند و تمسخركنان ميگويند: «براي پرشدن شكم بچهها جشن ميگيرند و براي آب كردن اجناسي كه روي دستشان مانده است، نه براي قدرشناسي از ما.» در تأييد سخن اين گروه از مادران كه تعدادشان هم كم نيست، بايد گفت كه اگر هدف از اين سروصداها، ارج نهادن بر ارزشهاي اجتماعي وجود مادر بود، چنين لجام گسيخته پيش نميرفتند و فقط به تكريم و تعظيم در برابر نقش مادي و آشپزخانهاي مادر اكتفا نميكردند. براساس مفاهيم و معتقدات قديمي خودمان «مادر با يك دست گهواره و با دست ديگر، دنيا را تكان ميدهد» و در جوامعي كه مبتكر و پيش كسوت برگزاري روزمادر بودهاند، به همين تأثير و نقش جهاني و تاريخي مادر توجه داشتهاند، زيرا اگر غير از اين بود، نامگذاري يك روز خاص به نام پدر منطقيتر به نظر ميرسيد، چون در فرهنگ همة جوامع بشري، در همة ادوار، پدر به نام ركن اساسي اقتصاد خانواده و نان آور بچهها، پذيرفته شده است.
مراسم روزمادر، بر اساس هدفي كه عوامل تجارتي، براي سوء استفاده از آن، طرحريزي كردهاند، روز مرگ مفاهيم حماسي و اجتماعي مادر است، روزي است كه مادران بيش از هميشه به محكوميت خود در زندان آشپزخانه واقف ميشوند، و روزي است كه بچهها بيشتر با تصور طعم و رنگ غذاهاي خوشمزه، احساس شعف ميكنند و خلاصه روزي است كه واژگوني ارزشهاي تاريخي وجود مادر، در پناه آن ميسر ميشود. حيلههاي تجارتي كه مفاهيم واقعي روزمادر را لوث كرده، به تدريج و به علت حس تقليد كه در جامعة ما به اوج ميرسد، رفته رفته به فريب اجتماعي بزرگي تبديل شده است كه نيش زهر آلود آن، قلب زلالترين و هستيبخشترين سرچشمههاي تربيتي را مسموم ميكند. چهرة مسخ شدة مادر كه در يك ماهة اخير، به كمك طراحان آگهيهاي تجارتي با لبخند قلابي ترسيم شده، در همة تصاوير و بروشورهاي اين چنيني با تصوير يك ديگ، كاسه، بشقاب و پلوپز تكميل شده است. بدين ترتيب، مادر كه درقشرهاي مختلف، معمار فكري نسل ديگر است، طرح خطوط چهرهاش را به كرات، درون يك ديگ، ظرف و…حبس كردهاند و ترديد نيست كه در شرايط زماني و مكاني كنوني، پرسشهاي اجتماعي افراد نسلي كه چشم به راه معجزاتش هستيم، بي جواب ميماند و اثر وجودي مادر در تربيت و نقش بندي انديشة نسل ديگر بلااثر ميشود.
زن به نام مادر، اگر با اين قبيل تظاهرات و جلوههاي گمراه كنندة تبليغاتي، مورد تقدير جامعه قرار گيرد و ارزشهاي او با لوازم آشپزخانه و به ضرب عشوهگريهاي يك خانم ژاپني، سنجيده شود، بايد از هماكنون، عقيم ماندن او را در صفحات تاريخ آيندة جامعه خود بپذيريم و قبول كنيم كه نسل ديگر در دامان چنين مادراني، تاريخ را با خطر انجماد و رخوت و خاموشي و خطا تهديد خواهد كرد.