جوانان‌، طعمه‌ رمالباشی‌ها و فالگيرهای مدرن‌اند

 كيهان‌، 16 خرداد 1352، ش‌ 8971

گزارشگران‌ شهري‌ خبر مي‌دهند: دختران‌ رشتي‌ براي‌ قبولي‌ در امتحانات‌ در مراكز اعجاز دخيل‌ بسته‌اند …

 پسران‌ يزدي‌ در كنار سقاخانه‌ها و در برابر خانة‌ رمالباشي‌ها بست‌ نشسته‌اند…

 بچه‌هاي‌ اصفهاني‌ به‌ كسب‌ و كار فالگيرها رونق‌ داده‌اند…

 بچه‌هايي‌ كه‌ ديروز، به‌ نام‌ دوستداران‌ و مشتريان‌ «كافه‌ تريا» از چپ‌ و راست‌ مورد حمله‌ قرار مي‌گرفتند، اكنون‌ از نيروهاي‌ «نامريي‌» و از دست‌هاي‌ بي‌ خاصيت‌ جادوگران‌ حرفه‌اي‌، طلب‌ معجزه‌ دارند و با اين‌ حال‌، از خطر «اتهام‌» و «محاكمه‌» مصون‌ مانده‌اند… چون‌ در صورت‌ طرح‌ مسائل‌ مربوط‌ به‌ «خرافات‌ پرستي‌» نسل‌ جوان‌، ناگزير بايد از عوامل‌ به‌ وجود آورندة‌ اين‌ «رجعت‌» بدفرجام‌، نام‌ برده‌ شود.

 نسل‌ جوان‌ كه‌ از بركت‌ پديده‌هاي‌ «عريان‌» نمايش‌ها، در زمينة‌ جلوه‌هاي‌ ظاهري‌ «تمدن‌» پيش‌ افتاده‌ و چشم‌ و گوش‌ باز به‌ نظر مي‌رسد، در برابر عناصر اصلي‌ و بنيادي‌ تمدن‌ كه‌ ناباوري‌ نسبت‌ به‌ نيروهاي‌ خرافي‌ و ايمان‌ آوردن‌ به‌ نيروهاي‌ انساني‌، مهم‌ترين‌ ركن‌ آن‌ است‌، به‌ شدت‌ ابراز عجز مي‌كند و به‌ راستي‌ در اين‌ موردِ به‌خصوص‌، چشم‌ و گوش‌ بسته‌ و دست‌ و پا شكسته‌ ظاهر مي‌شود.

 فالگيرها و رمالباشي‌ها و تمام‌ مراكز اشاعة‌ خرافات‌، رونق‌ و گرمي‌ بازار خود را مديون‌ افراد نسلي‌ هستند كه‌ از يك‌سو مبتلا و آميخته‌ با گرفتاري‌هاي‌ مردم‌ جوامع‌ صنعتي‌ شده‌اند و از سوي‌ ديگر به‌ شيوه‌ مردم‌ جوامع‌ ابتدايي‌، بر خاك‌ پاي‌ اهل‌ خرافات‌، بوسه‌ مي‌زنند!

 فالگيرها و رمالباشي‌ها آخرين‌ اميد و انتظار جواناني‌ هستند كه‌ به‌ خويشتن‌ خويش‌ اميد و اعتقادي‌ ندارند و همه‌ نيروهاي‌ دگرگوني‌ را در اعجاز منابع‌ «خرافاتي‌» و در ميان‌ دست‌هاي‌ نيرومند اجنه‌ جمع‌ مي‌بينند. آن‌ها سرگشته‌ و فرمانبردار منزلگاه‌ اغراق‌گويي‌ها و ادعاهاي‌ ثابت‌ نشدة‌ حرفه‌اي‌هايي‌ شده‌اند كه‌ طي‌ قرن‌ها ضمن‌ تقويت‌ روحية‌ خرافاتي‌ مردم‌، پايگاه‌هاي‌ اقتصادي‌ و اجتماعي‌ خود را سرسختانه‌ و به‌ قيمت‌ هدر دادن‌ نيروهاي‌ اجتماعي‌، حفظ‌ كرده‌اند و مطابق‌ با شرايط‌ زمان‌ و مكان‌، از همة‌ پديده‌هاي‌ خرافي‌، مراد و مدد گرفته‌اند.

 جوان‌ امروزي‌ به‌ نام‌ شكار جديد اهل‌ تجارت‌ بر پاية‌ خرافات‌، لحظه‌ به‌ لحظه‌ از قدرت‌ لايزال‌ دست‌هاي‌ «انسان‌» دورتر مي‌شود ازدحام‌ جوان‌ها در برابر خانه‌هاي‌ جادو و معجزه‌ چنان‌ است‌ كه‌ بايد باور كنيم‌ نتوانسته‌ايم‌ نسل‌ جديد را هم‌پاي‌ آموزش‌هاي‌ غربي‌ با امكانات‌ وسيع‌ علمي‌، فكري‌ و پرورشي‌ انسان‌ پيوند دهيم‌.

 اما از آنجا كه‌ دوست‌ داريم‌ در توجيه‌ حالات‌ و ابعاد نامشخص‌ «جواني‌» به‌ هزار افسون‌ متوسل‌ شويم‌، گرايش‌ به‌ فال‌ و رمل‌ و اسطرلاب‌ و جادوگري‌ را فقط‌ به‌ زن‌هاي‌ بي‌سواد و كم‌سواد نسبت‌ مي‌دهيم‌ و يادآور مي‌شويم‌ كه‌ اميد و اتكا خوش‌بينانة‌ زنان‌ امل‌ و دهاتي‌ به‌ مراجع‌ فالگيري‌ و طالع‌بيني‌، تنها عامل‌ بقاي‌ رونق‌ بازار خرافات‌ است‌!

 بر پاية‌ همين‌ نظريه‌ و تفسير توجيهي‌ است‌ كه‌ هرچند گاه‌ يك‌ بار، رمالباشي‌ و فالگير و جادوگر جديدي‌ دستگير مي‌شود و دربارة‌ خطرات‌ اين‌ قبيل‌ اماكن‌ و دكان‌هاي‌ مهر و موم‌ شده‌ كه‌ غالباً در جنوب‌ شهر هم‌ هستند، به‌ شدت‌ اظهار نگراني‌ مي‌كنند.

 واقعيت‌ اين‌ است‌ كه‌ در حفظ‌ دكان‌هاي‌ فروش‌ موهوم‌ و معجزه‌، بيش‌ از زنان‌ امل‌ دهاتي‌ و شهري‌، زنان‌ و دختران‌ آلامد و اخيراً هم‌ دانش‌آموزان‌ سخت‌كوش‌ دبيرستان‌ها دست‌ دارند و خوشبختانه‌ گرايش‌ نسل‌ جوان‌ به‌ جادو جنبل‌ و رمالي‌ در فصل‌ امتحانات‌ چنان‌ است‌ كه‌ پرده‌ از فاجعه‌ برمي‌اندازد.

 در شرايطي‌ كه‌ «مدرسه‌» و تمام‌ وسايل‌ ارتباط‌ جمعي‌ با تمام‌ امكانات‌ محلي‌ ـ منطقه‌اي‌ و شبكه‌اي‌ نتوانسته‌اند بچه‌ها را با نيروي‌ فكري‌ خويش‌ آشتي‌ دهند و به‌ آن‌ها راه‌ بهره‌برداري‌ از امكانات‌ بشري‌ را بياموزند، رمالباشي‌ها، فالگيرها و همة‌ مراكز خرافات‌، به‌ جبران‌ خلا مزبور، جوان‌ها و زن‌هاي‌ اهل‌ مساوات‌ را بيش‌ از پيش‌ در جاذبة‌ خود اسير مي‌كنند و در تمام‌ نقاط‌ شهر، به‌ تجويز دعاي‌ پيروزي‌ و فروش‌ دعاي‌ محبت‌ اشتغال‌ دارند.

 بنابراين‌ برخلاف‌ نظرات‌ ارفاقي‌ كساني‌ كه‌ مي‌گويند اتكا به‌ معجزه‌ و جادو خاص‌ بچه‌هاي‌ تنبل‌ و بازيگوش‌ است‌، متأسفانه‌ براساس‌ شواهد موجود بايد گفت‌ كه‌ گرايش‌ به‌ اين‌ مراجع‌، يك‌ «رجعت‌» فكري‌ و اجتماعي‌ است‌ و به‌ هيچ‌وجه‌ به‌ زنان‌ امل‌ و بي‌سواد و دهاتي‌ و بچه‌هاي‌ تنبل‌ مدرسه‌اي‌ اختصاص‌ ندارد و به‌ آن‌ها منحصر نيست‌.

 بهترين‌ دليل‌ بر اثبات‌ اين‌ مدعا، خانه‌هاي‌ شيك‌ «فال‌ قهوه‌» است‌ كه‌ مثل‌ قارچ‌ از زمين‌ بيرون‌ مي‌آيد و مهندسان‌ و ليسانسيه‌هاي‌ فرصت‌طلبي‌ است‌ كه‌ با بر پا كردن‌ چنين‌ دكان‌هايي‌ فالگيري‌ را از صورت‌ «كلاسيك‌» به‌ صورت‌ «مدرن‌» در آورده‌اند و به‌ زنان‌ و جوانان‌ ظاهراً متجدد، خوراك‌ «بدوي‌» را در لباس‌ و هيئت‌ «غربي‌» سخاوتمندانه‌ تعارف‌ مي‌كنند و چون‌ به‌ علت‌ كمبودهاي‌ پرورشي‌ و تربيتي‌ و اجتماعي‌، اشتهاي‌ بلع‌ چنين‌ غذايي‌ وجود دارد، مرتباً طبخ‌ و فروش‌ معجون‌ خرافات‌ در دكان‌هاي‌ خرافات‌، پرسودتر مي‌شود!

 اين‌ دكان‌هاي‌ شيك‌ كه‌ اخيراً مزين‌ به‌ وجود خانم‌هاي‌ سكرتر و مجهز به‌ انواع‌ موكت‌ و كركره‌ و وسايل‌ مدرن‌ تهويه‌ و پخش‌ موزيك‌ و … نيز هست‌، براي‌ كساني‌ داير شده‌ كه‌ بي‌سواد و دهاتي‌ و درس‌نخوان‌ نيستند و با وجود همه‌ ادعاها، به‌ خاطر يافتن‌ نام‌ و نشان‌ دكان‌هاي‌ جديد به‌ هر دري‌ سر مي‌كوبند.

 از طرفي‌ زاد و ولد «سيد لال‌» به‌ حدي‌ است‌ كه‌ در هر يك‌ از آرايشگاه‌هاي‌ زنانه‌ و ادارات‌ و مؤسسات‌ مختلف‌، چند تايي‌ از اين‌ فالگيران‌ «لال‌» رفت‌ و آمد دارند و طالع‌ زنان‌ شيك‌ و معطر اداري‌ را كه‌ به‌ بهانة‌ خدمت‌، پشت‌ ميزها نشسته‌اند، مي‌بينيد.

 از اين‌رو بايد پذيرفت‌ فالگيران‌ جامعة‌ ما، روز به‌ روز بهتر از گذشته‌ در جلب‌ احساسات‌ و عواطف‌ جوان‌ها و زن‌هاي‌ متجدد استاد شده‌ و بر دقايق‌ و ظرايف‌ آمال‌ و آرزوهاي‌ مردمي‌ كه‌ بر پوستة‌ نازك‌ تمدن‌ نشسته‌اند و به‌ شدت‌ احساس‌ ناامني‌ مي‌كنند، راه‌ مي‌يابند، به‌طوري‌ كه‌ در سينة‌ هر يك‌ از فالگيرانِ محصول‌ پديده‌هاي‌ «روز» مي‌توان‌ يك‌ روان‌شناس‌ «حرفه‌اي‌» را بازشناخت‌ و با مهارت‌هاي‌ خاص‌ او، آشنا شد.

 بنابراين‌، در شرايطي‌ كه‌ عوامل‌ ايجاد كننده‌ و تقويت‌كننده‌ روحية‌ خرافاتي‌ را در طبقات‌ متجدد و تحصيلكرده‌ از بين‌ نبرده‌ايم‌، چگونه‌ مي‌توانيم‌ تنها به‌ دستگيري‌ و زنجير كردن‌ فالگير و رمال‌ جنوب‌ شهري‌، دل‌ خوش‌ كنيم‌ و براي‌ اين‌ مقاومت‌ «ناچيز» ارزش‌ قائل‌ باشيم‌؟! مقاومتي‌ چنين‌ كوچك‌ در مقابل‌ فاجعه‌اي‌ چنان‌ بزرگ‌، بر زاد و ولد مراكز جادو و معجزه‌ مي‌افزايد و غلط‌ است‌ اگر تصور كنيم‌ نسلي‌ كه‌ به‌ معجزه‌ دست‌هاي‌ «مرئي‌» انسان‌ ايمان‌ نياورده‌ است‌، بتواند با اتكا به‌ اعجاز موجودات‌ «نامرئي‌» اجنه‌ و رمل‌ و اسطرلاب‌ و ساير مفاهيم‌ خرافي‌، راهگشاي‌ روشني‌ها باشد.

پیمایش به بالا