فردوسي، ش 1143، 26 آذر 1352
زنان سرمايهدار آمريكاي لاتين كه تاكنون به صورتهاي نهفتهاي در حفظ سلطة نيروهاي استعماري بر خاك آمريكاي لاتين كوشا بودهاند در زمانة ما به حكم ضرورتها با تظاهرات تازهاي بر صحنه ماجراهاي سياسي آمريكاي لاتين خودنمايي ميكنند.
زنان سرمايهدار يا بهتر است بگوييم زناني كه همسران رجال حكومتهاي استعماري آمريكاي لاتين هستند همواره در مهيا كردن شرايطي كه شوهرانشان براي ادامة سلطة جابرانه به آن احتياج داشتهاند، مؤثر بودهاند. اما در اين عصر كه بدون توسل به نمايشهاي دموكراسي ادامة حكومتهاي ديكتاتوري ممكن نيست، زنها نقش دوگانه خود را بهتر از پيش ايفا ميكنند. بدين معني كه از يكسو در سرمايهداري و سودآوري و فعاليتهاي انتفاعي همچنان يكهتاز هستند، از سوي ديگر بر حسب ضرورتهاي موجود براي تهييج و تحريك تودههاي مردم مهرههاي فعالي شدهاند و خود را آشنا با مسائل آنها جا ميزنند.
نقش سياسي زنان سرمايهدار تاكنون بر محور فعاليتهاي اقتصادي دور ميزد يعني زنان سرمايهدار كه عموماً همسران مردانِ با نفوذ سياسي بوده يا در ارتباط نزديك با آنها به سر ميبرند، در منتهاي زيركي، در صنايع پرسودي مانند هتلداري، كازينوداري، تأسيس تفرجگاههاي اشرافي و قمارخانهها و… سرمايهگذاري ميكنند و سرمايههاي خود را در كنار سرمايههاي متعلق به عوامل استعماري كه طبعاً سهم شير (بيش از 50 درصد) را دارند به كار مياندازند. بدين ترتيب تأسيسات پولساز تفريحي در اختيار زناني است كه ميتوانند تحت حمايت سياسي شوهران خود، بياندازه سود ببرند. چون زنهاي سرمايهدار به بهانة رسيدگي به حساب و كتابها، مرتباً در مسافرت هستند و بليت هواپيما را هميشه در كيف دارند، به محض برخورد با مسئلة جديد سياسي به دستور شوهران و مردان حكومتي عازم حوزههاي فعال سياسي قدرتهاي بزرگ ميشوند و روابط را تنظيم ميكنند. بهانة اين سفرها معمولاً يا مبادلات اسناد و اوراق تجارتي است يا مسائل مرسوم زنانه كه ضمن تقويت فعاليت پولسازي، به هدفهاي گوناگون سياسي نيز ميپردازند. اين نوع بده بستانهاي سياسي ـ اقتصادي در تمام كشورهاي آمريكاي لاتين به كمك دستهاي ظريف و لطيف زنان بومي كه همسران و خويشاوندان مردان سياسي هستند توسعه مييابد. زنان وابسته به دانشمندان و شخصيتهاي علمي و ادبي كه با حكومتهاي آمريكاي لاتين همكاري ميكنند، از قاعدة فوق مستثني نيستند.
اما در عصر ما كه تظاهرات و نمايشهاي دموكراسي باب روز است و هرجا تظاهراتي به راه ميافتد طبق عادت گفته ميشود كه شور و شوق دموكراسي از آن برميخيزد! زنان سرمايهدار در آمريكاي لاتين به مقتضاي شرايط روز، از لاك سرمايهداري بيرون جستهاند و به قولي ژنرالهاي قابلمهدار شدند. چون جريانهاي مخالف چنان دست و پاي شوهرانشان را توي پوست گردو حبس كرده كه آنها چارهاي ندارند جز آنكه به شكل عناصر دموكرات و آگاه به مسائل مردم، تظاهر كنند و به مردم بفهمانند كه رو بهسويشان دارند و غمخوارشان هستند! آنچه در عرصة سياسي آمريكاي لاتين ـ نمونه اخير آن شيلي ـ ميبينيم و جاي پاي زنان مرفه يكي از آثار آن است، چندان تازه نيست، فقط شيوة تظاهر زنان مرفه بهگونة تازهاي شكل گرفته است و مطابق با جريانهايي كه در دنيا ميگذرد، زنان سرمايهدار به ايفاي نقشهاي تازهاي فراخوانده شدهاند.
اين اوضاع در واقع بيشتر به رنگ به رنگ شدن سلاح ميماند. آن هم در عصري كه مردان ديكتاتور نميتوانند بدون بهرهجويي از جاذبة زنان سرمايهدار و بدون شورافكني زنان مرفه به حكومت خود ادامه دهند. نقطة پايان اين عصر كه آغاز عقيم ماندن اين شگردهاي تبليغاتي است، از لحظهاي آغاز ميشود كه مردم در جوامع مذكور، ردپاي هر نوع تظاهراتي را به اميد دست يافتن به دلسوز و غمگسار نگيرند و در اطراف هر قابلمه به دستِ سرمايهداري به نام خانهدار و آشناي درد خويش حلقه نزنند.
در عصري كه ويژگيهاي آن تغيير نقش زنان مرفه را ايجاب ميكند و ديكتاتورها پشت سنگر جاذبة زنان از نگاههاي پرسشگر مردم ميگريزند، خانم ژنرال پينوشه توانست با رهبري رندانه تظاهرات زنان مرفه، موجبات سقوط حكومت آلنده را به نفع دار و دستة شوهرش فراهم كند و طبق آمار منتشره تاكنون 15 هزار نفر از مخالفان كودتاي شيلي را از دم تيغ بگذراند. با توجه به اين كه اختلاف ارقام مربوط به كشتهشدگان در آمارهاي رسمي و غيررسمي معمولاً بسيار زياد است، نقش جديد زنان سرمايهدار در آمريكاي لاتين بهتر آشكار ميشود.