تلخ کامی‌های دوره تحول و تناقض

فردوسي‌، 20 شهريور1351، ش‌ 1080

دختر 16 ساله‌اي‌ كه‌ پدرش‌ را در خواب‌ با 3 ضربه‌ تبر به‌ قتل‌ رسانده‌ و با كمك‌ مادرش‌، جسد او را در آشپزخانه‌ دفن‌ كرده‌ بود، از طرف‌ بازپرس‌ دادسراي‌ قصرشيرين‌ تحت‌ تعقيب‌ قرار گرفت‌ و با قرار ممنوع‌الملاقات‌، زنداني‌ شد.

 حيران‌ برنا در نخستين‌ مراحل‌ بازپرسي‌ اعتراف‌ كرد و گفت‌:

 ـ من‌ پدرم‌ را با ضربة‌ تبر كشته‌ام‌!

 حيران‌ چندمين‌ دختر و زني‌ است‌ كه‌ در ماه‌هاي‌ اخير، مرتكب‌ جنايت‌ شد و كوشيد تا مشكلات‌ زندگي‌ خانوادگي‌ خود را با توسل‌ به‌ آن‌ حل‌ كند.

 زن‌ ايراني‌ تا پيش‌ از ظهور پديده‌اي‌ به‌ نام‌ ايران‌ شريفي‌ 1  از خون‌ مي‌ترسيد و جنايت‌ را، يك‌ خصلت‌ زشت‌ و صد در صد مردانه‌ مي‌انگاشت‌.

 ايران‌ شريفي‌، كتاب‌ جنايت‌ را در برابر زن‌ امروزي‌ ايران‌ گشود و با جنجال‌ و هياهويي‌ كه‌ خانم‌هاي‌ صاحب‌ مقام‌ و نشريات‌ مختلف‌ به‌ راه‌ انداختند، ايران‌ شريفي‌ به‌ نام‌ يك‌ جاني‌ اما در لباس‌ يك‌ زن‌ ستمديده‌، جسور و انتقامجو كه‌ از بد حادثه‌ مرتكب‌ قتل‌ فجيع‌ دو كودك‌ بي‌گناه‌ شده‌ است‌، به‌ شهرت‌ رسيد و با آن‌كه‌ حكم‌ اعدام‌ را درباره‌اش‌ اجرا كردند، اما محال‌ است‌ كه‌ بتوانند آثار شوم‌ اجتماعي‌ ناشي‌ از سابقه‌ و وضع‌ او را از فصل‌ جديد زندگي‌ زن‌ در ايران‌، پاك‌ كنند. بدون‌ ترديد دختران‌ و زنان‌ ايران‌ در سراشيب‌ زندگي‌ پر از تضاد كنوني‌، با مسائل‌ بسيار پيچيده‌ و دشواري‌ مواجه‌ هستند كه‌ اگر بعضي‌ از آن‌ها بخواهند با راه‌ حل‌ مردانه‌، از قبيل‌ ضرب‌ وجرح‌ و قتل‌ رفع‌ مشكل‌ كنند، دستگاه‌هاي‌ جزايي‌ مملكت‌، دربست‌ در اختيار زنان‌ مجرم‌ و تبه‌كار قرار خواهد گرفت‌ و احتمالاً اجساد بسياري‌ از آنان‌، دير يا زود روانة‌ قبرستان‌ خواهد شد!

 دختران‌ و زنان‌ ايراني‌ در شرايط‌ و موقعيت‌ هاي‌ مختلف‌، زندگي‌ را با رنج‌ها و تلخكامي‌هاي‌ مربوط‌ به‌ دورة‌ «تحول‌ و تناقص‌» تجربه‌ مي‌ كنند و حتي‌ زناني‌ كه‌ ظاهراً موفق‌، بي‌عقده‌ و توانا هستند، با آزارهاي‌ پنهان‌ و آشكار كه‌ زاييدة‌ آزادي‌ ناپخته‌، شكل‌ نگرفته‌ و جانيفتادة‌ آن‌هاست‌، سروكار دارند و لحظه‌اي‌ نيست‌ كه‌ يك‌ مشت‌ گره‌خورده‌، يك‌ نگاه‌ خشمگين‌، يك‌ فرياد و يك‌ كنايه‌.. آزادي‌ كاذب‌ آن‌ها را خدشه‌دار كند!

 براي‌ زن‌ ايراني‌، چه‌ در آشپزخانه‌ باشد، و يا در يكي‌ از مراكز علمي‌ و هنري‌ و صنعتي‌ و سياسي‌، لحظه‌ها سرشار از غضب‌، حمله‌، تحقير، سرزنش‌، ناباوري‌ و ريشخندهاي‌ كوبنده‌ است‌ كه‌ با اين‌ حال‌ بيشتر زنان‌ سعي‌ مي‌كنند بر اساس‌ رويه‌ و روش‌ هميشگي‌ از ارتكاب‌ به‌ جرم‌ و جنايت‌ بپرهيزند.

 به‌ موجب‌ سوابق‌ و مدارك‌ انكار ناپذير، زن‌ ايراني‌ در طول‌ زمان‌ كوشيده‌ است‌ شكيبايي‌ و بردباري‌ داشته‌ باشد و در نتيجه‌ جنايت‌ را يك‌ عمل‌ مردانه‌ پنداشته‌ و از خون‌ ريزي‌ و جنايت‌، متنفر و گريزان‌ بوده‌ است‌، اما زندگي‌ پر از تضادي‌ كه‌ براي‌ ما تدارك‌ ديده‌اند، درگيري‌هاي‌ چاره‌ ناپذير خانوادگي‌ و اجتماعي‌ كه‌ محور و اساس‌ تمام‌ آن‌ها، مسائل‌ ناموسي‌ است‌ و مشكلات‌ ناشي‌ از تعدد زوجات‌، كه‌ تا سال‌هاي‌ بعد دامنگير ما خواهد بود، سرانجام‌ موجب‌ از هم‌ دريدن‌ پرده‌هاي‌ شرم‌ و ملاحظه‌ شد و به‌ همين‌ علت‌ رحم‌ و شفقت‌ ديرپا، كه‌ با طبيعت‌ اغماضگر زن‌ ايراني‌ آميخته‌ بود، از بين‌ رفت‌ و زن‌ كه‌ بي‌اختيار و ناگهان‌، خشن‌، خشمگين‌، عصيانزده‌، خسته‌ و مجرم‌ شده‌ است‌، بي‌ پروا در برابر دستگاه‌هاي‌ عدالت‌ خواهي‌ قرار گرفته‌ و عاصي‌ و عريان‌ و خون‌آلوده‌ در برابر قانون‌، معترف‌ به‌ جرم‌ و جنايت‌ است‌!

 جنايات‌ ايران‌ شريفي‌ و وضع‌ او، موجب‌ چنان‌ اثراتي‌ بود كه‌ بسياري‌ از زنان‌ محروم‌ و در عين‌ حال‌ بردبار و فداكار ايراني‌ در مكتب‌ او راه‌ جنايت‌ را آموختند و پي‌ در پي‌ مرتكب‌ جنايات‌ وحشت‌انگيز و فجيع‌ مي‌شوند و حتماً بايد منتظر جنايات‌ متعدد ديگر اين‌ چنين‌ باشيم‌ كه‌ عوامل‌ انجام‌ و بروز آن‌ها، از سال‌ها قبل‌ فراهم‌ بوده‌ و حالا براساس‌ اوضاع‌ و احوال‌، شكل‌ مي‌گيرد، چون‌ جنايت‌ كه‌ «مخلوق‌» جامعه‌ است‌ براي‌ پرورش‌ و تكثير نطفة‌ خود محيط‌ هاي‌ مساعد و مناسب‌ مي‌جويد. در جامعة‌ ما، به‌ علت‌ شرايط‌ خاص‌ محيط‌، زن‌ براي‌ ارتكاب‌ به‌ جنايت‌ دست‌ آويزهاي‌ بسيار خطرناك‌ و مؤثري‌ در اختيار دارد و چنانچه‌ به‌ پالايش‌ محيط‌ زيست‌ اجتماعي‌ خود نپردازيم‌، جنايت‌هاي‌ زنانه‌ روز به‌ روز فرصت‌ و مجال‌ بيشتري‌ براي‌ وقوع‌ مي‌يابد و غده‌هايي‌ كه‌ طي‌ قرن‌ها، در فضاي‌ مسدود حرمسراها، خوابگاه‌ها و آشپزخانه‌ها چركين‌ و دردناك‌ شده‌ است‌، يكي‌ پس‌ از ديگري‌، سر مي‌گشايد و جراحت‌ به‌ دنبال‌ خون‌ و خون‌ به‌ دنبال‌ جراحت‌، عفونت‌ ها را تا قلب‌ زندگي‌ اجتماعي‌ ما مي‌دواند.

 پالايش‌ زيست‌ اجتماعي‌ زن‌، بدان‌ معني‌ نيست‌ كه‌ امكانات‌ ابراز وجود و حركات‌ و اعمال‌ بي‌منطق‌ در اختيارش‌ قرار گيرد، بلكه‌ به‌ اين‌ معني‌ است‌ كه‌ محيط‌ زيست‌ اجتماعي‌ زن‌ را «تكان‌» دهيم‌ و از زن‌ روستايي‌ و شهرستاني‌ آغاز كنيم‌. چون‌ زن‌ تهراني‌ در محدودة‌ برنامة‌ همه‌ جانبه‌ نمي‌گنجد و موجودي‌ است‌ جدامانده‌، بيگانه‌ و دور از ويژگي‌هاي‌ واقعي‌ جامعة‌ زن‌ ايراني‌ و بركنار از اجتماع‌ زناني‌ كه‌ هنوز چشم‌ درد بچه‌هاي‌ خود را با خاك‌ زمين‌ و زخم‌ها و دمل‌هاي‌ آن‌ها را با خاكستر مداوا مي‌كنند و براي‌ جلب‌ توجه‌ شوهر، دائماً وصله‌ پينه‌ مي‌كنند و هزارجور تركيب‌ چرك‌ و متعفن‌ را بخورد مردان‌ مي‌دهند !

 در شهر تهران‌ و چند شهر بزرگ‌ ديگر، زن‌ همچون‌ شترمرغي‌ است‌ كه‌ نه‌ مي‌تواند بار حمل‌ كند و نه‌ قدرت‌ پرواز دارد، اما متأسفانه‌ درباربري‌ زنان‌ شهرستان‌هاي‌ كوچك‌ و دهات‌، نمي‌توان‌ ترديد داشت‌ !

 زن‌ ايراني‌ در ابتدا بايد طريقه‌ و روش‌ راه‌رفتن‌، هموار رفتن‌، درست‌ رفتن‌ و هدف‌ داشتن‌ را بياموزد كه‌ اگر غيراز اين‌ باشد حتي‌ اگر به‌ او دو بال‌ زرين‌ بزرگ‌ هم‌ اهداء كنند، قادر به‌ پرش‌ صحيح‌ و منطقي‌ نيست‌ و بي‌ سبب‌ اوج‌ مي‌گيرد و سرنگون‌ مي‌ شود، زيرا به‌ حكم‌ تاريخ‌، مراحل‌ رشد اجتماعي‌ حتي‌ در پناه‌ برنامه‌هاي‌ بسيار مترقي‌، مرحله‌ به‌ مرحله‌ است‌ و نمي‌توانيم‌ جامعه‌اي‌ را پيدا كنيم‌ كه‌ يك‌ خط‌ در ميان‌ عبور كرده‌ و موفق‌ هم‌ شده‌ باشند، اما به‌ كمك‌ برنامه‌هاي‌ مؤثر، به‌ راحتي‌ مي‌توان‌ از فواصل‌ زماني‌ مرحله‌ها كاست‌.

 به‌هرحال‌ بايد قبول‌ كنيم‌ بسياري‌ از زنان‌ ايراني‌ در اثر محروميت‌ها و اسارت‌ها و رنج‌هاي‌ ديرينه‌، و در حالي‌ كه‌ در آرزوي‌ آزادي‌ واقعي‌ كه‌ از باور عمومي‌ سرچشمه‌ مي‌گيرد، بي‌ شكيب‌ و سرشار از اشتياق‌ هستند، حال‌ آن‌كه‌ براي‌ جبران‌ مافات‌ به‌ جنايت‌ گرايش‌ يافته‌اند و قبح‌ اعمال‌ جنايت‌ كارانه‌ و ترس‌ و گريز از خونريزي‌ را از ياد برده‌اند، به‌طوري‌ كه‌ هر روز مي‌بينيم‌، مي‌شنويم‌ و مي‌خوانيم‌ دختران‌ و زنان‌ به‌ راحتي‌ براي‌ جبران‌ ناراحتي‌ها و رفع‌ مشكلات‌ خانوادگي‌ كه‌ از تضادهاي‌ اجتماعي‌ ناشي‌ مي‌ شود دست‌ به‌ «جنايت‌» مي‌زنند و اگر هر چه‌ زودتر چارة‌ اساسي‌ نينديشند، در آينده‌اي‌ نزديك‌، تعداد زنان‌ قداره‌كش‌ و جنايتكار چنان‌ زياد خواهد شد كه‌ چوبه‌هاي‌ دار و سلول‌هاي‌ زندان‌ را به‌ خود اختصاص‌ مي‌دهند !

 پي‌نويس‌:

 1- ايران‌ شريفي‌ در 1351، دو فرزند همسرش‌ را به‌ قتل‌ رساند و طبق‌ حكم‌ دادگاه‌ به‌ اعدام‌ محكوم‌ شد. او نخستين‌ زني‌ بود كه‌ در نظام‌ حقوقي‌ نوين‌ ايران‌ مجازات‌ اعدام‌ در حق‌ او صادر و اجرا شد.

پیمایش به بالا