فردوسي،7 مرداد 1353، ش 1175
وكيل تسخيري مثل اسپندي كه روي آتش جست و خيز كند، بيقراري ميكرد و با خشم و خروش ميگفت:«من وكيل تسخيري زني هستم كه با مهريه صدهزار توماني به خانه شوهر رفته و هنوز يك سال نشده در صدد طلاق است. موكله من از لحاظ شكل و قيافه ظاهري با زنان پولدار اين شهر مصاف ميدهد و به همين علت در نهايت اكراه، او را تحمل ميكنم. چون ميدانم در همين لحظه كه خانم پر كرشمهاي با صد هزار تومان مهريه در برابرم نشسته و از امكانات وكيل تسخيري استفاده ميكند، صدها زن محتاج كه حداكثر مهريهشان 300 تومان است از ترس تنهايي قدم به محكمه نميگذارند. آيا اين حق است كه زني از قماش زنهاي سياسي كه گويا فقط براي مهريه ازدواج كرده از وكيل مجاني استفاده كند؟» در نظام قضايي تدبيري انديشيدهاند كه به موجب آن هر يك از وكلاء دادگستري مجبور است هر چند يك بار، وكالت يكي از موكلان بي بضاعت را به عهده بگيرد و از اين بابت موكل، ملزم به پرداخت حقالوكالهاي نيست. اما از آنجا كه مردم به جازدن طبقاتي معتاد شدهاند، فاصله فقر و غنا در ميان مردم متظاهر، به علت آرايش و پيرايش مشابه، به طور تصنعي از بين رفته است. در واقع مردم را به اشتباه انداختهاند. چون آنقدر آرايش ظاهري را تبليغ كردهاند كه يك خانم ميليونر با يك خانم آسمون جل از لحاظ شكل و شمايل فرقي ندارند و نتيجه آنكه آسمونجل و شيكپوش به خود حق ميدهد از يك طرف مهريه صدهزار توماني داشته باشد. از طرف ديگر از وكيل تسخيري استفاده كند. يعني هم به ثروت مردان متمكن ميچسبد، هم از امكانات محدود فقرا و كيسه حقير نيازمندان مظلوم سوء استفاده ميكند. بدين ترتيب من به نام وكيل تسخيري در شرايطي كه از اين موكله مزور دفاع ميكنم، حق كساني را ضايع ميكنم كه هنوز راه اين قبيل كلاهبرداريها و ظاهرسازيها را ياد نگرفتهاند و سرشان بيكلاه مانده است.
گفتههاي وكيل تسخيري حكايت از دام خطرناكي داشت كه در جامعه ما گستردهاند. دامي در حصار مزورانه آن، پولدارها اداي آدمهاي فقير درويش صفت و وارسته و دوستدار معنويت را در ميآورند و گروهي از فقراي شهرنشين، پيدرپي رنگ عوض ميكنند. در جاييكه صرفهشان است خود را وابسته به طبقات پولدار جا ميزنند و مهريه كلان بدست ميآورند. در جايي ديگر يكباره فقير و محتاج ميشوند و امكانات فقراي واقعي را تاراج ميكنند.
در حصار اين زندگي پرتزوير كه از هر دو سو با تظاهرات «فقيرنمايي» و «اعيان نمايي» دمساز شده است، حق مردمي كه هنوز فرصت ژست گرفتن به شيوه فقراي طناز را نيافتهاند تضييع ميشود و سوگمندانه بايد گفت به علت آزادي آگهيچيان و دستاندركاران سينماي مبتذل و گردانندگان نشريات فانتزي، نيازمندان واقعي از يكسو منافع خود را زير پاي پولدارهاي بيانصاف ميبينند و از سوي ديگر شاهد چپاول فقراء كلاهبردار و متظاهري هستند كه امكانات اجتماعي مربوط به نيازمندان را غارت ميكنند. بنابراين ايجاد امكانات وسيع براي آنكه فقرا و اغنيا از لحاظ شباهتهاي ظاهري به هم نزديك بشوند، هيچ سودي ندارد و باعث ميشود فقرايي كه دور از تظاهرات مرسوم هستند به قعر تنهايي و فراموشي سقوط كنند.