فردوسي، ش 1141، 12 آذر 1352
حقوق انساني همين كه در برابر نيروهاي مهاجم و خردكننده قرار ميگيرد، در لابهلاي كاغذپارهها و اسناد، به نوعي زندگي خفته و خاموش تشريفاتي ميگرايد كه بهترين خاصيت آن، مخابره از طريق وسايل پيشرفتة انتشاراتي است.
حبس حقوق طبيعي در محدودة زندگي تشريفاتي گاه براي گروههايي كه شهادت حقوق انسان را به چشم ميبينند، در حكم حفظ و حراست از تصوير آن حقوق است كه خوش آيند. و شوقانگيز جلوه ميكند. مانيفست شمارة 2 اومانيستها از آن دست كاغذپارههايي است كه حقوق پايمالشدة انسان را به زندگي خاموش و خفتة تصويري دعوت كرده است.
بر اساس اين بيانيه كه بيش از 100 نفر از رهبران مذهبي، جامعهشناسان، فلاسفه آن را امضا كردهاند، حق كنترل زاد و ولد، سقط جنين، طلاق، آزادي جنسي، قتل از روي ترحم و آزادي در انتخاب زندگي خصوصي بر حق شناخته شده است و امضاكنندگان آن اعلام داشتهاند كه تعصبات مذهبي را ماية رستگاري نميدانند. از جمله افراد سرشناسي كه بيانيه به امضاي آنها اعتبار يافته است آندره ساخاروف فيزيكدان شوروي و مرد خاي كاپلان خاخام يهودي و بنيانگذار جنبش تجديد ساختار يهودي هستند.
ادامة زندگي حقوق انسان در لابهلاي كاغذپارهها، هميشه با منشأ و مبناي مشابه مورد قبول قرار نميگيرد. اين نوع بيانيهسازيهاي عقيم و بيتأثير گاه از طرف گروههايي عنوان ميشود كه حسن نيت دارند و از سر ناچار ميخواهند كلمة حق را لااقل بر پهنة سفيد كاغذ، حفظ كنند. اقدام امضاكنندگان مانيفست شمارة 2 اومانيستها نشانة تسليم به يك چنين طرز تفكري است. چون آنها ميخواستند مفاد بيانيهاي را كه پيروان مكتب اومانيسم (انسان دوستي) در 1933 منتشر كرده بودند، مطابق روز گردانند. هرگاه وقايع خونين مربوط به 1933 و دورة زماني بلافاصله بعد از آن را مرور كنيم و به خصوص بر كشتارهاي نژادي آن زمان نظر اندازيم، علل انتشار بيانيههاي عقيم و بشردوستانه بهتر آشكار ميشود.اما زندگي تشريفاتي حقوق انسان هميشه با مفهوم فوق پذيرفته نميشود. گاه زندگي كاغذي حقوق انسان حامل و حاوي تحرك و مسئوليتهاي بيشتري است و عرصه را براي فراتر رفتن از محدودة كليبافي بازميگذارد. ابراز وجود اتحادية آزاديهاي مدني امريكا در برابر نيروهاي مهاجم، هر چند نشانة نوعي زندگي تشريفاتي حقوق انسان است، اما حصار كليبافي را ميشكافد و با جزءجزء واقعيتها روبهرو ميشود، علت آن است كه در جامعة امريكا در كنار اتحاديهها و مجامع تضييعكنندة حق، اتحاديههاو مجامعي هم براي اعادة حق وجود دارد و اين اتحاديهها هر چقدر در كشاكش زندگي تشريفاتي، متكي به مفاهيم كاغذي هم شدهاند،ولي هنوز قادر هستند ماجراهاي ضد و نقيض شهادت حق واحياء حق را در آن جامعة پرشور، تحت هر شرايطي زنده نگاه دارند.
اتحادية آزاديهاي مدني امريكا اخيراً از سازمان سيا شكايت كرد و مدعي شد كه اين سازمان با سانسور كتاب خاصي آزاديبيان را نقض كرده است. كتاب مذكور «سيا و آئين جاسوسي» نام دارد، نويسندگان كتاب در شكايت نامة خود نوشتهاند:
«دست نوشته كتاب 27 اوت گذشته به سيا فرستاده شد و يك ماه بعد، آنها تمام متن كتاب را “فوقالعاده سري” و 339 پاراگراف آن را “اطلاعات محرمانه” قلمداد كردند.» اتحادية آزادي مدني كه پرونده را از جانب نويسندگان كتاب به جريان انداخته است اعلام كرد: «سيا آزاديبيان مطبوعات را ناديده گرفته و كتاب را سانسور كرده است.» زندگي تشريفاتي حقوق انسان در لابهلاي پروندهها و اسناد اتحادية مورد بحث، به علت وجود زنده و فعال «پاسداري از حق» در آن جامعه، پارهاي اوقات مثبت است و نسبت به قضايا، اشارات واقعبينانهتري دارد بهطوري كه مانند مانيفست اومانيستها، محكوم و مجبور به كليبافي نيست.
به همين علت، اين اتحاديه كه ناگهان انگشت بر يك مورد از موارد تضييع حقوق انساني گذاشته، مؤثرتر اقدام كرده است. به سبب امكان انعكاس شكواييه، نظر مردم نسبت به محتواي كتاب و موارد قيچي شده و علل قيچي شدن بهتر جلب ميشود و تفكر آنها در اطراف مسائل مربوط به محيط زندگيشان برانگيخته ميگردد. از اين روست كه گاه حقوق خفته در لابهلاي كاغذها و اتحاديهها و انجمنها، حامل پيامهاي جدي و برانگيزنده است، به شرطي كه مردم در آن جامعه، سابقة آشنايي با «پاسداري از حق» را داشته باشند.
زندگي تشريفاتي حقوق طبيعي در اشكال و صورتهايي كه برشمرديم خاتمه نمييابد و گاه از طرف نيروهاي حاكم در قالب يك خط مشي حسابشدة سياسي به منظور مبارزة رواني ـ اجتماعي با عوامل آزاديخواه، تجويز و تحميل ميشود. اين نوع زندگي تشريفاتي حقوق انساني كه سخت باب روز است در جوامع تحت نفوذ كه با پيشرفتهاي ارتباطي، به هشياري ميرسند، رواج دارد. بهعنوان يك نمونه از اين دست ميتوان از روشهاي مبارزة رواني ـ اجتماعي نام برد كه استعمارگران قديم و جديد در مناطق تحت نفوذ، به كار ميبرند و بر اساس آن به كمك بيان حقوق انساني در قالبهاي كاغذي و تشريفاتي به جنگ عناصر مخالف ميروند و علاوه بر نتيجهگيريهاي داخلي كه به تأخير انداختن لحظة رهايي مهمترين آن است، از لحاظ خارجي نيز به پايگاههاي تازهاي در افكار عمومي جهان متوسل ميشوند. براي مثال همين كه حكومت استعمارگر پرتغال دانست آنگولاي صبور و بردبار از دست رفته و آنگولاي هشيار و مبارز به جاي آن نشسته است، دست به اصلاحات كاغذي زد و حقوق انساني را در قالبي حقير و عقيم و غيرقابل اجرا، بهگونهاي نمايشي پذيرفت و در اطرافش سروصدا به راه انداخت. هر چند اصلاحات كاغذي در آنگولا حاوي نكات تازه و برانگيزندهاي بود، اما چون با تظاهرات پر شور و متكي به جنبههاي ادبي و شعاري تبليغ شد، معني و مفهوم واقعي اصلاحات مسخ شد و مردم آنگولا كه طي سالها با برنامههاي كاغذي حكومت پرتغال آشنايي داشتند فوراً جنبههاي ادبي و شعاري و در مجموع قلابّيِ آن را شناختند، مارك استعمار را بر آن ديدند و از همه سو به آن حمله كردند.
با اين حال در بسياري ديگر از جوامع بشري حكومتهاي ظالمانه توانستهاند با تظاهر به پذيرفتن حقوق انساني تا مدتها باقي بمانند. “شعاردوستي”، طبيعت آدميزاد است و تا مدتها او را اميدوار نگاه ميدارد.
آغاز زندگي تشريفاتي حقوق انساني در جوامع مختلف، انگيزهها و علل گوناگون دارد. چنانچه مبتني بر آرمانهاي صرفاً بشردوستانه و غيرعملي باشد با كليبافي توأم ميشود، همچنان كه در بيانية بشردوستانه شد. در اين مفهوم، حقوق كاغذي كمترين رابطه با حوزههاي اجرايي ندارد و كمترين تأثيري بر چگونگي اجراي حقوق انساني در اين حوزهها بر جاي نميگذارد فقط شهوت كلام را ارضا ميكند و نام و آواز چند فيلسوف، دانشمند و جامعهشناس را زنده نگاه ميدارد.
چنانچه گرايش به زندگي تشريفاتي حقوق انسان، مبتني بر جنبههاي عملي و استوار بر سابقة آشنايي با آزادي باشد با كلي بافي همراه نميشود و در حد امكان، حوزههاي اجرايي و عملي را نيز در حيطة نفوذ خود ميگيرد. به عبارت بهتر بر حوزههاي عملي اجراي حق، نظارت و دقت دائمي دارد، هر چند تأثير قاطع و كوبنده نداشته باشد.
اين نوع زندگي كاغذي براي حقوق انساني بههيچوجه تقويتكنندة روحية شعاري نيست. زيرا با نوعي استنطاق توأم است كه گاه در پيچ و تاب آن، يك رئيسجمهور قدرتمند مجبور به عذرخواهي ميشود يا موجبات تغييرات وسيع در تشكيلات سياسي و حكومتي ايجاد ميگردد. اين نمونه به جوامعي اختصاص دارد كه از ديرباز «پاسداري از حق» را شناختهاند و با انواع آن آشنا بودهاند. بهتر است بگوييم مردمي كه از مرحلة سير كردن شكم و گذران زندگي بخور و نمير فراتر رفتهاند، حرمت حق را در زيستگاه خود حفظ ميكنند و به زندگي خالص كاغذي و شعاري بهشدت ميتازند و طالب واقعيتهاي عملي و اجرايي ميشوند.
در مواردي كه حقوق انساني براي كوتاه كردن صداي مخالف به صورت خط مشي سياسي ـ تبليغاتي پذيرفته ميشود، تمام سليقهها و عقدههاي مردم دوران ما مورد تهاجم و سوءاستفادة نمادين اين سياست قرار ميگيرد. به همين علت، در چنين شرايطي، حقوق كاغذي حامل و حاوي وحشتي است كه بايد از مخالفت آن بر خود لرزيد. چون قادر است، مردم را تا مدتها در دايرة شعارهاي تو خالي فريبخورده و خوشحال نگه دارد. مردم در جوامعي كه سابقة آشنايي با حقوق انساني را نداشتهاند و همواره محروم بودهاند، به مفاهيم شعاري ميآويزند. بگذريم از جوامع مستعمراتي كه در كورة بحرانها و مصائب استعماري آبديده شدهاند و تمام كلكهاي استعماري و اصلاحات دروغي و كاغذي را فوراً ميشناسند. اين نوع استعداد و مهارت براي شناخت واقعيتها، خاصِ مردمي است كه بيواسطه با فاجعه استعمار طرف بودهاند. اگر در جامعهاي كه مردم با واسطههاي متعدد، مستعمره شدهاند، حقوق انساني در لابهلاي كاغذها و شعارها خانه كند، به راستي فاجعهاي رخ خواهد داد. چون كساني كه نه «پاسداري از حق» را به بهدرستي شناختهاند نه «تضييعكنندة حق» را، قادر به هجوم مؤثر بر شعارهاي قالبي و توخالي نيستند و تا مدتها گيج و سرگردان باقي ميمانند.