فردوسي، 3 مهرماه1351، ش 1082
احتياج كه مادر اختراع بود، به تازگي مادر اكتشاف و استخراج هم شده است و مقامات انگلستان براساس احتياج فراواني كه به نفت دارند، پي در پي خبر مربوط به كشف چاههاي نفت را اعلام ميكنند.
امپراطوري بريتانياي كبير كه در گذشته بر جهان و جهانيان حكومت ميكرد تا بتواند از راههاي خاص سياسي به توازن پرداختها برسد، طي ساليان دراز، منابع طبيعي دنياي بكر و دست نخوردة آسيا و آفريقا را چون نگين بر انگشتر داشت و هر زمان كه اراده ميكرد، يك معدن دست نخورده، يك كشتزار پرحاصل، يك چاه سرشار از نفت، يك انبار مواد غذايي و يك بار الماس و زمرد به كيسة گشادش سرازير ميشد.
اما از آنجا كه طبيعت زندگي، تغيير و جابهجايي را ايجاب ميكند، معادن، كشتزارها، چاهها، انبارها و بارهاي جواهر را صاحبان اصلي يا نمايندگان تامالاختيار آنها به زور يا با معاملة پاياپاي در اختيار خود گرفتند و بريتانياي كبير كه لقب كبير را از دست داده بود به خاطر حفظ موازنة پرداختها، دچار دردسر و محتاج خلق خدا شد و نگين انگشتري خود را از دست داد. بريتانيا چه در زماني كه بزرگ بود و چه اكنون كه بزرگ نيست هميشه نيازمند بوده است و به علت انزواي جغرافيايي و كمبود مواد غذايي و كافي، هرگز بدون كمك خارجي قادر به تأمين موازنة پرداختها نبود، اما در دورة اقتدار، نيازمنديهايش را در پردة رنگين سياست پنهان ميكرد و به ضرب تشريفات، مردم دنيا را سحر و جادو ميكرد تا به واقعيت تلخ كه از كمبودها سرچشمه ميگرفت پي نبرند. در اين عصر كه بريتانيا القاب كبير و بزرگ را از دست داده و اسرارش بر ملا شده است، اكتشاف به دنبال اكتشاف انجام ميگيرد و شب و روز شركتهاي انگليسي، غيرانگليسي و نيمهانگليسي مانند (بريتيش پتروليوم، اسو، شل) صرف جستوجو در آبهاي درياي شمال ميشود تا شايد قطره نفتي به كف آورند و ناز كشورهاي توليد كننده را كه هشيار شدهاند، خريدار نباشند!
بر اساس اخبار منتشره، گروه نفتي شل اسو به فاصلهاي كمتر از يك ماه، از دومين كشف نفتي خود خبر دادند و انگلستان قدم بزرگي را در راه اتكاي به خويش در زمينة تأمين مصارف نفتي برداشت. كشف اخير تا 30 درصد مصرف نفت را تأمين و صدها ميليون ليرة انگليسي از نظر توازن پرداختها به آن كشور كمك خواهد كرد. اثرات اين كشفيات هر چند كه قسمت عمدهاش از طرف كمپانيهاي غيرانگليسي انجام گرفته است اما به هر حال بر حيات اقتصادي انگليس و سياست نفتي آينده آن كشور اثر خواهد داشت. بدين ترتيب، استعمارگر جهانديده، راز چندين و چند ساله را برملا كرد و معلوم شد كه اگر مردم قارههاي آسيا و آفريقا آگاه و هشيار بودند ميتوانستند حتي در همان قرون 18 و 19 به اين واقعيت مهم و حياتي پي ببرند كه استعمار به ببر كاغذي ميماند كه فاقد اتكاء به نفس اقتصادي است و ميتوان با عوامل و اجزاء آن درافتاد و گرفتارش كرد و بدون شك، نسل جوان، در سرزمينهاي دور و نزديك و مستعمرات قديمي بريتانيا، پس از خواندن اين خبر آه ميكشند و ميگويند، اي كاش، اين آقا از ابتدا اتكاء به نفس داشت تا ما چنين زخم خورده و دردمند نمي شديم و محكوم به تحمل مصائب ناشي از كمبودهاي اقتصادي آن نبوديم!