دنیای سخن، دوم خرداد، 1376 ، شماره 74
جهان همواره نيمرخ ملت ايران را ديده است. اين نيمرخ يا هيجانزده و احساساتي و پرشور بوده يا سرد و افسرده و بيتفاوت. داوري جهاني بر پايه يك چنين تصاويري ميسر شدهاست كه به اقتضاء آن تصور شده ملت ايران نميتواند در فاصله شوريدگي و افسردگي، حضوري پرطنين و تأثيرگذار داشته باشد.
گزارشگران خارجي نتوانستهاند يك پرتره از ملت ايران مخابره كنند. زوايايي كه براي تصويربرداري انتخاب شده هرگز چنان نبوده كه تمام چهره را در كاري دوربين جاي دهد. در نتيجه هميشه جاي نيمهاي از چهره سياسي ايران برپرده رسانههاي جهاني خالي ماندهاست.
پرهيز ملت ايران از اينكه تمام رخ به دوربينها نگاه كند برپيچيدگي موضوع افزوده و سبب شده شخصيت واقعي و ظرفيتهاي دروني اين سوژه درست ارزيابي نشود. پيش از انقلاب، نيمرخي كه به جهان مخابره ميشد، شباهتي به ملت ايران نداشت. نيمرخ چنان بود كه گويي اين ملت به سهولت با تمدن غرب آميختهاست و كمترين دشواري مانع اين آميزش نبوده است. همچنين نيمرخ چنان بود كه گويي اين ملت كمترين سودايي براي تغيير وضع موجود سياي خود در دل نميپروراند و جاودانه به آنچه دارد رضا داده و تسليم شده است. از نيمرخ كه جهانيان، ملت ايران را مينگريستند، ميديدند حتي دختران خوشپيكر ايراني دارند به كرسي ملكه زيبايي جهان نزديك ميشوند. جهانيان نيمه پنهان ماه را نميديدند.
گاهي كه گزارشگر خارجي همت ميكرد و تصميم ميگرفت تا بخش پنهان اين چهره پررمزوراز را كشف كند و بر پردهها بكشاند، سراغ يك گربه ملوس و خوشگل ميرفت و آن را سمبول ايران معرفي ميكرد، يا خيلي كه ميخواست هوشمندانه رفتار كند، دوربين مخفي را پايين شهر تهران ميكاشت و از چند رهگذر با پوشاك سنتي عكس ميگرفت. گزارشگر وقتي به كشور خود بازميگشت به مونتاژ تصاوير مينشست و حتماً چند تايي اسلايد شتر و چهرههاي افسانهاي هزار و يكشب را كه از فيلمهاي ساخته شده در غرب جدا شده و در آرشيوها براي روز مبادا نگاهداري ميشد، چاشني و ضميمه گزارش خود ميكرد.
با اين همه، گزارشگر خارجي پيش از انقلاب هرگز نتوانست ملت ايران را تمام رخ به جهان مخابره كند. از نيمرخ هم نميشد ملت ايران را شناسايي كرد. نيمرخ چنان بود كه گويي نه به سياستكاري دارد، نه به تغيير وضع موجود ميانديشد. نيمرخ سرد و بيتفاوت بود. انقلاب 57 فضاي تازهاي پيشروي گزارشگران خارجي گشود. در اين فضا به نظر ميرسيد ملت ايران پنهانكاري را كنار گذاشته و تمام قد و تمام رخ در برابر دوربينها ظاهر شدهاست. اما خوب كه به تصاوير اين دوران نگاه ميكنيم باز ميبينيم آنچه بر صفحه خبر و گزارش رقم خورده و نقش بسته، همچنان از نيمرخ بودهاست.
در سالهاي بعد از 57 رسانههاي جهان براي به تصوير كشيدن هيجان و غليان سياسي مردم ايران همواره كم ميآورند و هرگز نميتوانستند رابطه اين چهره خشمگين، پرشور، ايدآليست و معترض را با آن چهره سرد، بيتفاوت، تسليم و باري به هر جهت كه تصاويري از آن را در شيوههاي پيش از انقلاب نگهرداي ميكردند، درك كنند. در نتيجه سالهاي سال چنان مجذوب سيماي هيجانزده و انقلابي ملت ايران شدند كه ديگر بار آن نيمه پنهان را كه داشت در كارگاه خيال و انديشه، وجه منطقي و عقلايي انقلاب خود را پخته ميكرد، از نظر و قلم انداختند. نيمرخ پنهان، گاهي جرقهاي ميزد كه البته چشم نامحرم آن را نميديد! گزارشگران خارجي در تمام سالهايي كه پشت سر داريم آمدند و تا توانستند از فروشگاههاي مواد غذايي گزارش تهيه كردند، از قفسههاي پر و خالي.
آنها در مواردي كه خواستند هوشمندانه رفتار كنند گزارشگر هيجانهاي تند و تيز انقلابي شدند و در نقطه مقابل آن، تصاويري از بيخيالي جوانان و بياعتنايي زنان به اصطلاح بدحجاب مخابره كردند. با اين داوري كه ملت ايران فاقد تعادل و پختگي است و با بلوغ سياسي بسيار فاصله دارد. به سخن ديگر او را با زنگيِ زنگ يا روميِ روم توصيف كردند.
امروز دوم خرداد ماه 1376 شمسي اين پيام تكان دهنده خوب فهميده ميشود كه هرآنچه گزارشگران خارجي تاكنون انتشار دادهاند فقط نيمهاي از رخسار سياسي و انقلابي ملت ايران را به تصوير كشيدهاست، نه تمام آن را.
پرترهي كه امروز از ملت ايران به سراسر جهان مخابره شد بر زمينهاي از وجه هيجانزده انقلاب نقش بسته است. اما پرتره بيآنكه رشتههاي پيوند خود را با زمينه تند انقلاب قطع كردهباشد، متين و پرصلابت، وجه منطقي و عقلايي انقلاب ايران را معرفي ميكند. پس از 18 سال، نيمه پنهان ماه از زير ابر بيرون آمدهاست و گزارشگراني كه عادت كردهاند از نيمرخ عكس بگيرند، براي ترك عادت ديرينه خود سرگيجه گرفتهاند. اين بار سوژه تمام رخ چشم بر چشم آنها دوخته است. ماه تمام است.
پرتره ملت ايران آشكارا اعلام ميكند كه:
وجه منطقي و عقلايي انقلاب را در كارگاه خيال و انديشه و تجربه آراسته است
از تئوري توطئه كه هرآنچه را اتفاق ميافتد خواست دولتهاي خارجي تلقي ميكند و به نقش خود در رويدادها بها نميدهد بيزار است.
از چشم انتظاري براي تغيير سياستهاي جهاني روي برتافته است و چشم به آن سوي مرزها ندارد
از اينكه او را صغير و تحت قيمومت بپندارند دلتنگ است.
با پيش ساختهها سر سازش ندارد
آرمانهاي خود را به زبان رأي بيان ميكند
تشنه مداخله مؤثر در امور سياسي است، بيآنكه بخواهد براي تأمين خواسته خود ويرانگري كند يا با ابراز هيجانهاي اضافي، ورود به عصر دموكراسي را به تأخير بيندازد.
اراده كرده است مقتضيات زمان و مكان را بشناسد و از مقدورات خود به بهترين شكل ممكن بهرهبرداري كند.
اينك پرتره آرام و متفكر و خودآگاه بر متن تاريخ خونبار انقلاب خود نشسته است. بر جبين او آثار رنج و بردباري مشهود است، اما از يأس و افسردگي و دلزدگي اثري نيست. سوژه در آتش اندوه خاكستر نشده. در ميان آتش زيسته و انديشيدهاست، مشعلي از آگاهي برگرفته و ميخواهد آن را دستمايه كارسترگ تاريخي خود براي ورود به عصر دموكراسي قرار دهد.
حال كه چنين شده و ملت ايران در سالهاي پاياني قرن بيستم، تمام رخ روي صحنه خبر و گزارش جهان ايستاده و براي بيان آرزوهاي خود فقط به دموكراسي بها ميدهد چه بايد كرد؟
پرتره را بايد از روبرو نگريست. كه در اين صورت نماد آزاديخواهي است و پيكرهاي است استوار، برآمده از انقلاب. پرتره گزارشگر وجه منطقي و عقلايي انقلاب است. اين نماد با خودمحوري، انحصارگرايي و قانونشكني سازگار نيست.
مبادا كساني كه خطوط سياستهاي آينده را ترسيم ميكنند بهراسند و پرتره را همچنان از نيمرخ نگاه كنند. مبادا!
* خانم شجاعي مشاور وزير كشور: آمادهسازي و تقويت زنان براي شركت در «شوراهاي اسلامي شهر و روستا» از جمله مهمترين برنامههاي آينده كميسيونهاي امور بانوان است. هدف از اين برنامه آن است كه زنان در انتخابات «شوراهاي اسلامي شهر و روستا» صرفاً شركت كننده نباشند بلكه اعضا و كانديداهاي اصلي اين شوراها را تشكيل دهند.
به نقل از هفتهنامه عصر ما ، 16/7/76