ادعای اغفال‌ و موجود شاخداری به‌ اسم‌ «ديو سيرت‌» !

 فردوسي‌،14 مرداد 1353

زن‌ هنوز براي‌ اقامه‌ دعوي‌ فريب‌ به‌ هر دري‌ سر مي‌كوبد و براي‌ آن‌ كه‌ شدت‌ گناه‌ و عدم‌ شجاعت‌ اخلاقي‌ خود را از نظرها پنهان‌ دارد، مرگ‌موش‌ هم‌ مي‌خورد! و نمونه‌ تازه‌ اين‌ «جبن‌ زنانه‌» اخيراً در همدان‌ كشف‌ شد. در آغاز زني‌ كه‌ ادعا مي‌كرد مرد همسايه‌، او را به‌ دفعات‌ فريب‌ داده‌ است‌، براي‌ اثبات‌ بي‌گناهي‌ خود و گناهكاري‌ مرد همسايه‌، مقاديري‌ گرد سمي‌ مرگ‌موش‌ را در حضور شوهر و بازپرس‌ بلعيد و اين‌ حيله‌ ظريف‌ را به‌ عنوان‌ مدرك‌ فريب‌ به‌ دادگاه‌ ارائه‌ داد. جالب‌ آنكه‌ شوهر زن‌ فريب‌ خورده‌ همين‌كه‌ زن‌ را در خوردن‌ مرگ‌ موش‌ جسور ديد باور كرد كه‌ تقصير با مرد همسايه‌ بوده‌ و همسر عفيفه‌ او كمترين‌ گناهي‌، به‌ جز فريب‌ خوردن‌ مكرر، مرتكب‌ نشده‌ است‌ !

      بدين‌ ترتيب‌ فرخنده‌ خانم‌ توانست‌ اطرافيان‌ را مجاب‌ كند كه‌ يك‌ مرد ديو سيرت‌! مي‌تواند يك‌ زن‌ پاك‌دامن‌ و شريف‌ را چندين‌ و چندبار اغفال‌ كند!

      آنچه‌ را فرخنده‌ خانم‌ علمدارش‌ شد، زنان‌ بسيار ديگري‌، مرتكب‌ مي‌شوند و خيلي‌ كه‌ اهل‌ واقع‌ بيني‌ و اعتراف‌ باشند معصومانه‌ مي‌گويند:«گول‌ خوردم‌ !» آن‌ها با وجود مشت‌ كوبيدن‌ بر طبل‌ مساوات‌ زن‌ و مرد، حاضر نيستند حتي‌ يك‌ قسمت‌ كوچك‌ از گناه‌ را به‌ گردن‌ بگيرند، زيرا در باطن‌، براي‌ خود حق‌ و حقوق‌ مورد ادعا را نمي‌ شناسند. بنابراين‌ زنان‌ هنوز مسئوليت‌ رفتار شخصي‌ و لااقل‌ عشقي‌ خود را نمي‌پذيرند و عبث‌ است‌ اگر از اين‌ موجودات‌ متكي‌ به‌ «دعوي‌ فريب‌» اميد عافيتي‌ داشته‌ باشيم‌ و از آن‌ها قبول‌ مسئوليت‌هاي‌ بزرگ‌ در حد رفتار اجتماعي‌ و شغلي‌ بخواهيم‌.

      وابستگي‌ عميق‌ با سنت‌ها و اخلاق‌ و عادات‌ ديرينه‌ باعث‌ شده‌ است‌ كه‌ زيربناي‌ فكري‌ و فرهنگي‌ زن‌ها، ضعيف‌ و سست‌ بنياد بوده‌ و قابليت‌ و قدرت‌ انطباق‌ كافي‌ با واقعيت‌هاي‌ روز نداشته‌ باشد. بدين‌ لحاظ‌ بايد براي‌ ساختن‌ و پرداختن‌ اين‌ زيربناي‌ سست‌ كوشش‌ دوباره‌اي‌ بشود زيرا تا زماني‌كه‌ زنان‌ نتوانند در مواردي‌ هم‌ كه‌ خود داوطلب‌ ايجاد رابطه‌ هستند، از دعوي‌ فريب‌ و ارائه‌ شكايت‌ عليه‌ مردي‌ كه‌ عاشقش‌ بوده‌اند روي‌ برتابند، همكاري‌ و همفكري‌ دو جنس‌ در عرصه‌ مشاغل‌ اجتماعي‌ به‌ تساوي‌ ممكن‌ نيست‌ و هرگز به‌ طور اصولي‌ و كامل‌، اين‌ همكاري‌ به‌ ثمر نمي‌رسد. چون‌ هميشه‌ روحيه‌اي‌ بر محيط‌ حكم‌فرماست‌ كه‌ بر اساس‌ آن‌ زن‌ و مرد ضمن‌ كوشش‌هاي‌ پنهاني‌ براي‌ ايجاد رابطه‌ با يكديگر، واكنش‌هاي‌ رياكارانه‌اي‌ از خود بروز مي‌دهند و بخصوص‌ زن‌ها براي‌ سرپوش‌ گذاشتن‌ بر ضعف‌ اخلاقي‌ خود، مردان‌ را همچون‌ موجودات‌ شاخدار و ديوسيرت‌ به‌ محكمه‌ و جامعه‌ معرفي‌ مي‌ كنند!

      تنها راه‌ نجات‌ براي‌ تصحيح‌ روابط‌ زن‌ و مرد اين‌ است‌ كه‌ در نخستين‌ مرحله‌، چاقوي‌ تيز دعوي‌ فريب‌ را از دست‌ زن‌هاي‌ مست‌ بگيرند و به‌ جاي‌ آن‌ دعوي‌ تجاوز را با شدت‌ بيشتري‌ بپذيرند. زيرا يك‌ چنين‌ تدابير خشن‌ قانوني‌، براي‌ تغيير روحيه‌ زنان‌، ضرورت‌ محض‌ است‌ و باعث‌ مي‌شود كه‌ آن‌ها بر بسياري‌ از ناتواني‌هاي‌ خود فائق‌ آيند و حوصله‌اي‌ را كه‌ بر سر كارهاي‌ عبث‌ از قبيل‌ اثبات‌ ديو سيرتي‌ مردان‌ مي‌گذارند، صرف‌ امور ديگري‌ كنند.

      اگر دست‌هاي‌ زنانه‌ اجازه‌ داشته‌ باشند به‌ دلخواه‌ و با وجود اشاعه‌ «بوي‌فرندبازي‌»! دعوي‌ فريب‌ را اقامه‌ كنند، آنگاه‌ محاكم‌ در محاصره‌ حيله‌گرترين‌ و كهنه‌كارترين‌ فريب‌ خوردگان‌ قرار مي‌گيرد و آن‌ها كه‌ براستي‌ فريب‌ خورده‌اند و براي‌ لقمه‌ ناني‌ خود را در آغوش‌ پليدي‌ افكنده‌اند، دست‌شان‌ به‌ دامان‌ قاضي‌ نمي‌رسد. چون‌ قاضي‌ را كهنه‌ كارهاي‌ آنچناني‌ محاصره‌ كرده‌اند!

      در جامعه‌اي‌ كه‌ روزنامه‌هاي‌ عصر، رپرتاژهاي‌ مربوط‌ به‌ رواج‌ بوي‌فرند بازي‌ را به‌ نام‌ بيماري‌ رايج‌ روزهاي‌ داغ‌ تابستان‌ چاپ‌ مي‌زنند و دختران‌ در اين‌ تريبون‌هاي‌ آزاد مطبوعاتي‌ مي‌گويند: دوست‌ پسر براي‌ ما مثل‌ شلوار جين‌ است‌ كه‌ بايد روي‌ چشم‌ همچشمي‌ داشته‌ باشيم‌. دعوي‌ فريب‌ را بايد محدود و مقيد به‌ شرايط‌ دشواري‌ نمود تا زن‌ها و دخترها همانطور كه‌ شلوارجين‌ مي‌پوشند و به‌ همان‌ سادگي‌ كه‌ شلوارجين‌ را وصله‌ پينه‌ و عوض‌ مي‌كنند، نتوانند عليه‌ آقاي‌ بوي‌فرند هم‌ اقامه‌ دعوي‌ نمايند. چون‌ آقاي‌ بوي‌فرند جز اجابت‌ دعوت‌ خانم‌ چه‌ گناهي‌ مرتكب‌ شده‌ است‌ ؟

      بلاترديد هر قاعده‌ حقوقي‌ متكي‌ و استوار بر سنت‌هاست‌ و سنت‌ها در برابر وزش‌ نسيم‌ تازگي‌ها بايد انعطاف‌ نشان‌ دهند، زيرا هر تازه‌اي‌ را به‌ طور طبيعي‌ و مطابق‌ با قاعده‌ و اصول‌ هماهنگي‌ در نظام‌ حقوقي‌ وارد نمود.

      بنابراين‌ يك‌ شمه‌ از ضعف‌هاي‌ زنانه‌ را بايد به‌ ياري‌ قانون‌ چاره‌جويي‌ كرد و بخش‌هاي‌ ديگر را به‌ كمك‌ ساير وسايل‌ آموزشي‌ و فرهنگي‌ و شغلي‌ تصحيح‌ نمود.

      در سمينار رؤساي‌ آموزشگاه‌هاي‌ حرفه‌اي‌ كه‌ اخيراً تشكيل‌ شد به‌ وزارت‌ آموزش‌ و پرورش‌ توصيه‌ گرديد كه‌ مقدمات‌ پذيرش‌ دختران‌ در مدارس‌ فني‌ و حرفه‌اي‌ را فراهم‌ نمايد و لزوم‌ تجديد نظر در آئين‌نامه‌هاي‌ آموزشگاه‌هاي‌ حرفه‌اي‌ را مورد توجه‌ قرار دهد.

      اين‌ توصيه‌ از لحاظ‌ رابطه‌اي‌ كه‌ مي‌تواند با برافكندن‌ بنياد ضعف‌هاي‌ چاره‌ پذير زنانه‌ داشته‌ باشد، در نهايت‌ خردمندي‌ انجام‌ شده‌ است‌، به‌ شرطي‌ كه‌ در مرحله‌ اجرا نيز اين‌ جنبه‌ خردمندانه‌ را كاملا” محفوظ‌ دارند. زيرا شرط‌ رفع‌ «جين‌» و «صغر» از زن‌، فعال‌ كردن‌ او در تمام‌ زمينه‌هاي‌ شغلي‌ و اجتماعي‌ است‌.

      شايد با اين‌ قبيل‌ راه‌گشايي‌هاي‌ شغلي‌ و تخصصي‌، زنان‌ به‌ خاطر اثبات‌ ادعاي‌ فريب‌، مرگ‌موش‌ نخورند و در حاليكه‌ خود، نخستين‌ دعوت‌ عاشقانه‌ را ابراز كرده‌اند، ادعاي‌ غبن‌ و اغفال‌ نداشته‌ باشند. شايد بتوان‌ با تدبير اين‌ چنين‌ در برابر امراض‌ دختران‌ «تريايي‌» كه‌ گاهي‌ با مدرسه‌اي‌ و دانشگاهي‌ در يك‌ رديف‌ قرار مي‌گيرند، سدهاي‌ فرهنگي‌ و آموزشي‌ تازه‌اي‌ ساخت‌. اما آنچه‌ مسلم‌ است‌ اينكه‌ تريايي‌ها به‌ هر حال‌، با استفاده‌ از فرصت‌ها و آزادي‌هاي‌ بي‌حد، سهم‌ خود را در پيكر اين‌ جامعه‌ تا به‌ استخوان‌ رسانده‌اند. زيرا همه‌ را فريب‌ مي‌دهند و تازه‌ ادعاي‌ فريب‌ هم‌ علم‌ مي‌كنند !

پیمایش به بالا