اكنون‌ اين‌ سؤال‌ به‌ صورت‌ عمومی مطرح‌ شده‌ كه‌ انتخابات‌ مجلس‌ يعنی چه‌؟

  دنياي‌ سخن‌  شماره‌ 68 ،  بهمن‌ و اسفند 74

 رابطة‌ 90 ساله‌ مردم‌ ايران‌ را با انتخابات‌ پارلماني‌ چگونه‌ ارزيابي‌ مي‌كنيد؟ چرا خيلي‌ها هنوز به‌ بسياري‌ از وظايف‌ سياسي‌ خود عمل‌ نمي‌كنند و فكر مي‌كنند شركت‌ در انتخابات‌ پارلماني‌ و رياست‌ جمهوري‌ به‌ آن‌ها مربوط‌ نيست‌؟

 ما سال‌هاست‌ در ايران‌ پارلمان‌ و انتخابات‌ ظاهراً پارلماني‌ داريم‌، يعني‌ اينكه‌ انتخاباتي‌ انجام‌ مي‌شود، يك‌ عده‌ به‌ عنوان‌ رأي‌ دهنده‌ شركت‌ مي‌كنند و بعد هم‌ اعلام‌ مي‌شود كه‌ كساني‌ به‌ عنوان‌ نمايندة‌ مردم‌ هم‌ اعلام‌ مي‌شود كه‌ كساني‌ به‌ عنوان‌ نمايندة‌ مردم‌ انتخابات‌ شده‌اند. حدود يك‌ قرن‌ از تاريخ‌ زندگي‌ سياسي‌ پارلماني‌ ما مي‌گذرد. اصطلاح‌ اكثريت‌ خاموش‌ نيز قبل‌ از انقلاب‌ باب‌ شد و گوياي‌ وضعيت‌ مردمي‌ بود كه‌ در انتخابات‌ و نيز در تمامي‌ جريانات‌ سياسي‌ كشور هيچ‌ نقشي‌ را از آن‌ خود نمي‌دانست‌، چون‌ كاملاً دريافته‌ بود كساني‌ كه‌ نامزد نمايندگي‌ مجلس‌ مي‌شوند، نه‌ نمايندة‌ مردم‌، كه‌ نمايندة‌ حاكميت‌ هستند و صلاحيت‌شان‌ از سوي‌ سازمان‌هاي‌ امنيتي‌ تأييد شده‌است‌. احساس‌ اكثريت‌ خاموش‌ اين‌ بود كه‌ نامزدهاي‌ انتخاباتي‌ نمايندة‌ طيف‌هاش‌، بينش‌ها و نگرش‌هاي‌ موجود در جامعه‌ نيستند، و در واقع‌ نمايندة‌ خودشان‌ را در مجلس‌ نمي‌ديدند؛ پس‌ حق‌ داشتند فكر كنند كه‌ چون‌ پارلمان‌ بايد يك‌ دست‌ باشد، ديگر لازم‌ نيست‌ مردم‌ براي‌ انتخابات‌ نمايندگان‌ چنين‌ مجلسي‌ راه‌ بيفتند، پاي‌ صندوق‌ رأي‌ بروند و به‌ نمايندة‌ حاكميت‌ رأي‌ مخفي‌ بدهند. اين‌ نقض‌ غرض‌ بود. بنابراين‌ مردم‌ از پارلمان‌ جدا شدند. بعد به‌ انقلاب‌ اسلامي‌ و قانون‌ اساسي‌ جديدي‌ كه‌ به‌ تصويب‌ رسيد برخورديم‌ در اين‌ قانون‌ اساسي‌ هم‌ مي‌بينيم‌ كه‌ پارلمان‌ جايگاهي‌ دارد و قرار است‌ كه‌ قوانين‌ مملكتي‌ در نهادي‌ به‌ نام‌ مجلس‌ شوراي‌ اسلامي‌ پيشنهاد و تصويب‌ بشود، و نهاد ديگري‌ به‌ نام‌ شوراي‌ نگهبان‌ اين‌ مصوبات‌ را از نظر انطباق‌ با موازين‌ فهقي‌ مورد بررسي‌ قرار بدهد و آن‌ها را تأييد بكند يا نكند. اوايل‌ انقلاب‌ كه‌ گروه‌ها و تشكل‌هاي‌ سياسي‌ خلق‌الساعه‌ سياسي‌ شكل‌ گرفته‌ بود، اين‌ اميد وجود داشت‌ كه‌ اينها بعدها به‌ حزب‌ تبديل‌ خواهند شد و مي‌توانند نامزدهاي‌ خود را براي‌ شركت‌ در انتخابات‌ مجلس‌ شوراي‌ اسلامي‌ معرفي‌ كنند و به‌ نسبت‌ محبوبيت‌شان‌ در جامعه‌، و به‌ ميزاني‌ كه‌ بتوانند مردم‌ را نسبت‌ به‌ درستي‌ برنامه‌هايشان‌ متقاعد كنند، رأي‌ خواهند آورد، و در نتيجه‌، مجلس‌ جمهوري‌ اسلامي‌ آينه‌اي‌ خواهد شد از تمام‌ طيف‌ها و نگرش‌هاي‌ موجود در جامعه‌. متأسفانه‌ بعد از گذشت‌ چهار دوره‌ از عمر قانونگذاري‌ بعد از انقلاب‌، تازه‌ اساساً اين‌ مسأله‌ به‌ صورت‌ عمده‌ مطرح‌ شده‌ كه‌ انتخابات‌ مجلس‌ يعني‌ چه‌؟ منظورم‌ اين‌ است‌ كه‌ بعد از شانزده‌ سال‌، الان‌ در مملكت‌ مجموعه‌اي‌ از پرسش‌هاي‌ جدي‌ مطرح‌ شده‌ كه‌ به‌ نظر من‌ نقش‌ مجلس‌ را بيش‌ از پيش‌ براي‌ مردم‌ روشن‌ كرده‌است‌.

   موضوع‌ معرفي‌ فهرست‌ نامزدهاي‌ انتخاباتي‌؛ در پي‌ گذراندن‌ آن‌ها از فيلترهاي‌ مختلف‌ در همه‌ جاي‌ دنيا مرسوم‌ است‌. اين‌ امر، اما، در كشورهاي‌ دمكراتيك‌ توسط‌ احزاب‌ انجام‌ مي‌گيرد؛ و به‌ نظر مي‌رسد كه‌ در ايران‌ شوراي‌ نگهبان‌ به‌ نوعي‌ وظيفة‌ تمامي‌ احزاب‌ را به‌ عهده‌ گرفته‌…

 در كشورهاي‌ ديگر كه‌ تاريخ‌ پارلماني‌ دارند و زندگي‌ پارلماني‌شان‌ مبتني‌ بر دمكراسي‌ است‌، نامزدها به‌ هر حال‌ توسط‌ احزاب‌، غربال‌، و بعد معرفي‌ مي‌شوند. اما در كشورهاي‌ دمكراتيك‌ به‌ تعداد احزاب‌ و گروه‌ها، فيلتر وجود دارد كه‌ شوراي‌ نگهبان‌ است‌. يعني‌ به‌ جاي‌ اينكه‌ چندين‌ حزب‌ داشته‌ باشيم‌ كه‌ بتوانند تحت‌ ضوابطي‌ نامزدهاي‌ خودشان‌ را انتخاب‌ و به‌ مردم‌ معرفي‌ كنند، فقط‌ يك‌ نهاد داريم‌ به‌ نام‌ شوراي‌ نگهبان‌، كه‌ موضوع‌ تأييد يا رد صلاحيت‌ نامزدها را به‌ خود اختصاص‌ داده‌است‌، حال‌ اگر افراد اين‌ شورا داراي‌ بينش‌ واحدي‌ باشند، ديگر هيچگونه‌ مشابهتي‌ ميان‌ ما و كشورهايي‌ كه‌ حزب‌هاي‌ مختلفي‌ دارند وجود نخواهد داشت‌.

   اين‌ روزها، در حالي‌ كه‌ حدود دو هفته‌ به‌ برگزاري‌ انتخابات‌ مجلس‌ شوراي‌ اسلامي‌ مانده‌، چند گروه‌ و جناح‌ مختلف‌ تازه‌ كه‌ عمدتاً درگذشته‌ درون‌ حاكميت‌ بوده‌اند، و برخي‌ هنوز در درون‌ حاكميت‌ هستند، اعلام‌ وجود كرده‌، و بازار انتخابات‌ را گرم‌ كرده‌اند. به‌ نظر شما علت‌ ابراز وجود دير هنگام‌ اين‌ گروه‌ها و جناح‌ها چيست‌ و كداميك‌ خواهند توانست‌ آراي‌ بيشتري‌ به‌ خود اختصاص‌ بدهند؟

 من‌ هيچ‌ نوع‌ پيش‌بيني‌يي‌ راجع‌ به‌ برنده‌ شدن‌ جناح‌ها و خط‌ هايي‌ كه‌ در اين‌ حكومت‌ وجود دارند و الان‌ فعال‌ شده‌اند و نامزد انتخابات‌ معرفي‌ مي‌كنند نمي‌توانم‌ بكنم‌. فقط‌ اين‌ را مي‌توانم‌ بفهمم‌ كه‌ جامعة‌ ما، جامعة‌ بسيار زنده‌اي‌ است‌، و نقص‌ پارلماني‌ خود را برطرف‌ خواهد كرد. مشكلي‌ كه‌ سال‌ها اين‌ جامعه‌ را نج‌ داده‌، حالا دارد به‌ صورت‌ مسايل‌ مختلف‌ جناحي‌ و خطي‌ مطرح‌ مي‌شود، و شايد بشود گفت‌ كه‌ اين‌ اساساً واكنشي‌ است‌ در برابر همة‌ آن‌ تنش‌هايي‌ كه‌ در زندگي‌ پارلماني‌ گذشتة‌ خود داشته‌ است‌. يني‌ جامعه‌ با همان‌ امكانات‌ محدودي‌ كه‌ دارد، سعي‌ مي‌كند جانشين‌هايي‌ براي‌ احزاب‌ كه‌ برخورد ديدگاه‌ها و افكار را ميسر مي‌سازند، بيابد و جالب‌ است‌ كه‌ اين‌ واكنش‌ را حتا درون‌ حاكميت‌ مشاهده‌ مي‌كنيم‌. ناگهان‌ گروهي‌ به‌ عنوان‌ كارگزاران‌ سازندگي‌ وارد صحنه‌ مي‌شوند، با اينكه‌ در برابر آن‌ها، به‌8 حق‌ يا به‌ ناحق‌، واكنش‌هايي‌ دال‌ بر اينكه‌ ظهورشان‌ نوعي‌ مداخلة‌ قوي‌ سه‌گانه‌ در هم‌ مي‌باشد ايجاد شده‌، و از اين‌ به‌ بعد هم‌ ايجاد خواهد شد. امابه‌ نظر من‌، اين‌ مهمترين‌ واقعه‌اي‌ است‌ كه‌ در سال‌هاي‌ اخير اتفاق‌ افتاده‌، و واكنشي‌ است‌ نسبت‌ به‌ نگرش‌ واحدي‌ كه‌ تبليغ‌ مي‌شود، و تأكيد مي‌كند فقط‌ همان‌ يكي‌ بايد در جامعه‌ وجود داشته‌ باشد. در هر حال‌، ايران‌ دارد به‌ سمت‌ مرحله‌اي‌ مي‌رود كه‌ ديگر تحمل‌ نمي‌كند كه‌ پارلمانش‌ فقط‌ در اختيار يك‌ طيف‌ فكري‌ و سياسي‌ باشد. مردم‌ مي‌خواهند آثار و نمود بينش‌ سياسي‌ و اجتماعي‌يي‌ را كه‌ به‌ آن‌ زنده‌اند در مجلس‌ ببينند، و فكر مي‌كنم‌ كه‌ اين‌ ميان‌ مهمترين‌ خواسته‌ها را زن‌ها مطرح‌ خواهند كرد؛ زيرا از حضور يك‌ طيف‌ سياسي‌ واحد در مجلس‌، زن‌ها بيش‌ از مردها صدمه‌ مي‌خورند؛ حقوق‌ زن‌ در شرايط‌ كنوني‌ در چنان‌ بن‌بستي‌ قرار گرفته‌ كه‌ محال‌ است‌ نهادهاي‌ قانونگذاري‌ يك‌ دست‌ بتواند راهي‌ براي‌ رهايي‌ آن‌ بگشايد.

   نقش‌ شوراي‌ نگهبان‌ را در اين‌ انتخابات‌ و مراحل‌ بعد از آن‌، چگونه‌ ارزيابي‌ مي‌كنيد؟

 تا آن‌ جايي‌ كه‌ اطلاع‌ دارم‌، بشخي‌ از اعضاي‌ شوراي‌ نگهبان‌ اساساً انتصابي‌ هستند، و اگر فرض‌ بر اين‌ باشد كه‌ از بين‌ رفتن‌ تركيب‌ يك‌ دست‌ اعضاي‌ شوراي‌ نگهبان‌ به‌ تعديل‌ وضعيت‌ سياسي‌ كمك‌ مي‌كند، شايد اين‌ راه‌حل‌ را بتوانيم‌ در مفهوم‌ بند يك‌ اصل‌ 91 قانون‌ اساسي‌ پيدا كنيم‌. بند يك‌ مشخص‌ نكرده‌ كه‌ شش‌ فقيه‌ عضو شوراي‌ نگهبان‌ حتماً بايد متعلق‌ به‌ يك‌ طيف‌ و يك‌ ديدگاه‌ سياسي‌ واحد باشند. اين‌ بند، از اين‌ عده‌، تعريف‌ بسيار دقيق‌ و گسترده‌اي‌ به‌ دست‌ داده‌ و مي‌گويد كه‌ اين‌ شش‌ نفر بايد از فقهاي‌ عادل‌ و آگاه‌ به‌ مقتضيات‌ زمان‌ و مسايل‌ روز باشند. بنابراين‌ مي‌توان‌ كاملاً توقع‌ داشت‌ كه‌ فقهاي‌ انتصابي‌ با اين‌ ويژگي‌ها انتخاب‌ شوند. از سوي‌ ديگر در بند 2 از اصل‌ 91 مشخص‌ شده‌است‌ كه‌ در تركيب‌ شوراي‌ نگهبان‌ بايد شش‌ نفر حقوقدان‌ حضور داشته‌ باشند؛ اين‌ بند به‌ هيچ‌وجه‌ مسأله‌ جنسيت‌ اين‌ حقوقدانان‌ را مطرح‌ نمي‌كند، بله‌ مي‌گويد شش‌ نفر حقوقدان‌ در رشته‌هاي‌ مختلف‌ حقوقي‌، از ميان‌ حقوقدانان‌ مسلماني‌ كه‌ از سوي‌ رييس‌ قوة‌ قضاييه‌ به‌ مجلس‌ شوراي‌ اسلامي‌ معرفي‌ و با رأي‌ مجلس‌ انتخاب‌ مي‌شوند… بنابراين‌ پرسش‌ همچنان‌ براي‌ زن‌هاي‌ حقوقدان‌ اين‌ مملكت‌ باقي‌ مي‌ماند كه‌ چرا در تمام‌ چهار دوره‌ قانونگذاري‌، حتا يك‌ زن‌ حقوقدان‌، در اين‌ شوار حضور نداشته‌است‌.

   خب‌، حالا اجازه‌ بدهيد كه‌ به‌ تنها پرسش‌ هنوز بي‌پاسخ‌ مانده‌ام‌ بپردازيم‌. به‌ نظر شما نتيجه‌ انتخابات‌ مجلس‌ شوراي‌ اسلامي‌ تا چه‌ حد بر انتخابات‌ رياست‌ جمهوري‌ آينده‌ تأثير خواهد گذارد؟

 تأثيري‌ كه‌ مي‌گوييد وقتي‌ وجود خواهد داشت‌ كه‌ فرض‌ را بر اين‌ بگيريم‌ كه‌ همة‌ مردم‌ در انتخابات‌ شركت‌ خواهند كرد. اما اگر در عمل‌ مشاهده‌ كنيم‌ فقط‌ طرفداران‌ دو جناح‌ سياسي‌ كه‌ الان‌ هم‌ در حكومت‌ هستند، در انتخابات‌ مجلس‌ شركت‌ كنند، نهايتاً در انتخابات‌ رياست‌ جمهوري‌ هم‌ طرفداران‌ همين‌ دو جناح‌ شركت‌ خواهند كرد. بنابراين‌ هرگونه‌ نقش‌ و تأثيري‌ باز در ميان‌ جناح‌هاي‌ درون‌ حاكميت‌ خواهد بود؛ يعني‌ اگر فرض‌ را بر اين‌ بگذاريم‌ كه‌ راست‌ سنتي‌ برندة‌ انتخابات‌ دورة‌ پنجم‌ مجلس‌ بشود، در اين‌ صورت‌، با توجه‌ به‌ اينكه‌ به‌ هر حال‌، تعداد زيادي‌ معمولاً دنباله‌روي‌ قدرت‌ هستند، بخشي‌ از اعضاي‌ راست‌ ميانه‌ متزلزل‌ و در نتيجه‌ از اين‌ جناح‌ جدا خواهند شد و به‌ نامزدهاي‌ راست‌ سنتي‌ رأي‌ خواهند داد. اما اگر برعكس‌ اين‌ اتفاق‌ بيفتد، و راست‌ ميانه‌ برندة‌ انتخابات‌ پارلماني‌ بشود، و اين‌ توفيق‌ را پيدا كند كه‌ تعداد زيادي‌ كارشناس‌ و صاحب‌ تخصص‌ در ادارة‌ امور مهم‌ مملكت‌ را وارد مجلس‌ كند، شاهد مذاكرات‌ بهتري‌ در مجلس‌ خواهيم‌ بود، و به‌ جاي‌ اينكه‌ نمايندگان‌ فارغ‌ از تخصص‌ و علم‌ دايم‌ به‌ بحث‌ با يكديگر بپردازند، مذاكرات‌ شكلي‌ علمي‌ و تخصصي‌ به‌ خود خواهد گرفت‌ و نتيجة‌ انعكاس‌ مذاكرات‌ توجه‌ و رغبت‌ عمومي‌ نسبت‌ به‌ زندگي‌ پارلماني‌ خواهد بود.

پیمایش به بالا