رستاخيز ـ 7 دي 1354 ـ شماره 200
در جريان سمينار يك هفتهاي مربيان تربيتي آموزش و پرورش تهران كه با اقبال روبهرو شد، جمعي از صاحبنظران به تدريس و ايراد كنفرانسهايي پرداختند و از آن جمله «مهرانگيز كار» نويسنده مطبوعات در يك بحث تحليلي به تشريح كم و كيف مسايل پرورشي و نقش مربيان تربيتي پرداخت. خلاصهاي از مطالب عنوان شده توسط خانم «مهرانگيز كار» را در اينجا ميخوانيم:
مربيان پرورشي مدارس در واقع مدعي ساختن «انسانهاي مدرن» هستند و عموماً داوطلبانه، اين رسالت را پذيرفتهاند. با آنكه گفته ميشود بعضي از آنها به خاطر امتيازات خاصي كه وجود دارد از ديگر كادرها به اين كادر منتقل شدهاند و گروهي نيز به قوه پارتي بازي و تشبث راه به اين شغل يافتهاند اما به هر حال چون همه داوطلب بودهاند، مسئول هم هستند و نميتوانند سئوالات جامعه را بيجواب بگذارند.
مربيان پرورشي در صورتي در شغل تعهدآميز خود پيروز هستند كه به ياري تمام امكانات، انسانهاي نو بسازند. منظور از انسان نو (مدرن) كسي است كه تحت سلطه كامل محيط قرار نگيرد بلكه بر محيط اثر بگذارد. او همچنين كسي است كه به مسايل حوزه زيست خود و محيط خارج از اين حوزه علاقه و كنجكاوي نشان دهد. جامعه كنوني ايران به انسانهايي كه مبتكر و سازنده باشند بسيار محتاج است. انسان مدرن الزاماً نبايد داراي بهترين مهارتهاي فني باشد. تجدد با تكنولوژي رابطه مستقيم ندارد. بهطوري كه يك دهقان ساده يك كارگر كه هنوز با ابتداييترين وسايل، نخريسي ميكند ممكن است از كشاورزي كه روي تراكتور سوار است متجددتر باشد. يعني آمادگي بيشتري براي پذيرفتن تجربههاي تازه و ابتكار و تغيير از خود نشان دهد.
مربيان پرورشي مدارس تاكنون در كار خود توفيق كامل نداشتهاند. چون بچهها با آنكه به شكل جوانهاي امروزي غرب، خود را ميآرايند اما از رويدادهاي محيط زندگي خود و محيط خارج از آن به كلي بياطلاع هستند. با اين حال وقتي يك سخنگو را با خود يار ميبينند و ميفهمند قصد وعظ و نصيحت و صدور دستورالعملهاي اخلاقي و علمي در ميان نيست يكپارچه شور و شوق ميشوند و نسبت به تمام رويدادها و جريانهاي ملي و بينالمللي ابراز شوق ميكنند. گفت و شنودهاي متعدد با نوجوانها اين نتيجه را ميدهد كه آنها انگيزه و آزادي براي خلق ابتكار ندارند و كسي نيست تا قصههاي پرماجراي دنياي امروز را به درستي و روشني براي آنها برخواند.
البته دو نوع از مشكلات، بر كيفيت فعاليتهاي فوق برنامه در مدارس اثر گذاشته و از آن ميكاهد. مهمترين مانعي كه در محيط داخلي مدرسه وجود دارد سلسله مراتب اداري و احياناً فساد اداري است. مربيان پرورشي برخلاف طبيعت شغليشان، محكوم به تبعيت از سلسله مراتب اداري هستند. يعني در واقع مربي پرورشي در كار خود «مستقل نيست» و اين عدم استقلال در كارآيي او به شدت تأثير ميگذارد و بخصوص مديرمدرسه دائماً مانع اجراي برنامههاي پرورشي ميشود و از مربي ميخواهد به جاي فعاليتهاي فوق برنامه، فيزيك و شيمي درس بدهد!… ضمناً به سبب همين تضاد، كتابخانههاي مدارس به بهانه اين كه بچهها كتابها را ميبرند و باز پس نميدهند بسته يا خالي است. در حالي كه ميشود بودجهاي اختصاص داد و ترتيبي انديشيد كه به هيچ بهانهاي كتابخانهها قفل يا خالي باقي نماند.
عواملي كه خارج از مدرسه بر كارآيي مربيان پرورشي اثر نامطلوب دارد عبارتند از: آن دسته از وسايل ارتباط جمعي كه با مارك جوانان تجارت ميكنند و بچهها را در جريان مبتذلترين و حقيرترين رويدادهاي محيط قرار ميدهند، به تدريج كه جوانها با اين وسايل گمراه شدند از توجه به مسايل جدي مثل زهر هلاهل ميگريزند و فقط در اطراف زندگي خصوصي نمايشيها كنجكاوي ميكنند.
مربيان پرورشي اگر دقيق و نكتهسنج و موقعشناس باشند ميتوانند بچهها را با لذت حاصل از شعر خوب ،قصه خوب ،موسيقي خوب، نقاشي خوب و … آشنا كنند تا به تدريج سليقه بچهها و در مرحله بعدي سليقه عامه مردم جامعه تغيير كند و تيراژ و بازار پديدههاي مبتذل شكسته بشود.
ادبيات كودكان دستخوش سودجويي شيادان شده و بسياري از كتابها به سبب دستاندازي گروهي فرصتطلب، از كيفيت عالي تهي است و بخصوص با روحيه بچههاي ايراني تطبيق نميكند.
بالاخره خانوادهها به امور پرورشي مدرسه كمتر توجه نشان ميدهند و آنقدر در بند نمرات درسي هستند كه ترجيح ميدهند بچهها در كادر كتابهاي محدود درسي محبوس بشوند. در واقع از بچهها مدرك تحصيلي ميخواهند و بس.
با گسترش وسايل ارتباط جمعي در جهان، هيچ فرهنگي خالص و يكدست باقي نميماند. براي مثال نهضتهايي مثل هيپيگري يا لختيگري كه خاص جوامع صنعتي و اشباع شده است در جوامعي كه هنوز در آغاز راه صنعتي شدن هستند باور ميشود و مورد تقليد قرار ميگيرد… مربيان پرورشي اگر بدون پند و اندرزگويي. ريشههاي اين نهضتها را به صورت قصههاي شيرين و پرماجرا براي بچهها تشريح كنند، خود به خود در برابر هجوم پديدههاي بيگانه كه براي جامعه امروزي ما مضر است سدهاي فرهنگي ساخته ميشود… همچنين تمام رويدادهاي پرماجرا و پليسي و خشونتبار عصر ما ميتواند براي مربيان پرورشي كه هشيار و آگاه هستند مايه دست باشد. براي مثال يك مربي با هوش از ماجراي آدمربايي اجلاس اوپك ميتواند به نفع كارآيي خود استفاده كند و ضمن بيان جنبههاي ماجراجويانه و پليسي اين رويداد كه خود به خود براي بچهها و جوانها جذاب است اوپك را و علل ايجاد آن را كه يكي از مهمترين واقعه سياسي ـ اقتصادي اين عصر است به بچهها بشناسند… بنابراين با وجود تمام مشكلاتي كه خارج از محيط مدرسه وجود دارد، مربيان پرورشي چنانچه دلسوز و با هوش و نكتهسنج و موقعشناس باشند تواناي انسانسازي هستند. اما مهمترين مانع در برابرشان كه دخالت دايمي مديرمدرسه و سلسله مراتب اداري است بايد از ميان برداشته شود. تا زماني كه اين مانع اساسي وجود دارد، نميتوان از مربيان پرورشي انتظار اعجاز داشت.