فردوسي،20 خرداد1353، ش 1168
ژنرال«سرگيوآرلانو» يكي از نظاميان حاكم بر شيلي كه پس از كودتا عليه رژيم سالوادور آلنده روي كار آمده است در مصاحبهاي خطاب به خبرنگاران خارجي ضمن تقبيح مقاومتها و موضعگيريهاي كوچك و پراكنده گروههاي مخالف، خيلي معصومانه چنين گفته است:«از دست شما خبرنگاران خارجي سرگيجه گرفتهايم. اگر آشوبگران را بازداشت كنيم شما خبرنگاران خارجي ميگوييد و مينويسيد كه آنها را با تير زدهايم. وقتي بگوييم آنها را به جرم شكستن مثلا” پنجره بازداشت كردهايم باز هم ميگوييد و مينويسيد اين فقط يك كتمان رسمي است و آنوقت همين نظرات را چاپ ميكنيد و به خورد افكار عمومي جهان ميدهيد.»
در تكذيب عقايد مهرطلبانه ژنرال آرلانو به واقعيتهايي در زمينه تعداد و درجه نفوذ خبرنگاران خارجي مطبوعات، بخصوص در كشورهاي عقب افتاده و تحت نفوذ كه توسط يك محقق جمعآوري شده است اشاره ميرود:
تعداد خبرنگاران مطبوعات در كشورهاي عقبافتاده بسيار كم است. ناچيزي تعداد خبرنگاران مطبوعات در جهان سوم به منزله بيعدالتي و نيز خطايي بزرگ است. فوريترين اثر آن اين است كه مسائل اين كشورها كمتر از تازههاي فصل تئاتر لندن در حوزه تماشاي افكار عمومي كشورهاي صنعتي قرار ميگيرد. اما كداميك از اين اخبار براي آينده جهان داراي اهميت است؟ برنامه تماشاخانههاي لندن، يا تحولات جهان سوم؟
محقق مذكور، سپس در تأييد و اثبات نظرات خود به اين مثال توسل جسته است:« خبرگزاري يونايتدپرس اينترنشنال در سراسر ماه فوريه 1962 حتي يك خبر در خصوص كشور شيلي پخش نكرد، در حاليكه طي اين ماه در شيلي وقايع زير رخ داده است: يك روحاني شيليايي به مقام كاردينالي ارتقاء يافت كه جوانترين كاردينال تاريخ گرديد. بانك عمران كشورهاي آمريكايي مبلغ دو ميليون و هشتصد هزار دلار به شيلي وام داد. ميزان تورم در شيلي به حدي رسيد كه معاملات بانكي عملا” متوقف شده و رئيس جمهور شيلي عاقبت ناچار شد كه از تز اتحاد براي پيشرفت پشتيباني كند.
اگر نتايج سياسي وامهايي را كه تاكنون دولت آمريكا به كشورهاي آمريكاي لاتين داده با ثمرات سياسي واقتصادي كه دولت آمريكا از اجراي تز «اتحاد براي پيشرفت» برچيده است يكجا مطالعه كنيم به دلائل عدم چاپ و انتشار اخبار مذكور كه در واقع دلائلي براي اثبات وجود ژنرال آرلانو نيز هست آگاه ميشويم و به ريشه دست بستگي خبرنگاران خارجي (يعني خبرنگاراني كه در حوزههايي غير از موطن خود كسب خبر ميكنند) بخصوص در كشورهاي تحت نفوذ پي ميبريم.»
واقعيتهايي كه زير نگاه روشنگر اين محقق شكل گرفته است نشان ميدهد كه اروپا از لحاظ تعداد خبرنگاران خارجي بيش از سهم خود سود برده است. تعداد گروههاي خبرنگار امريكايي در پاريس و لندن و رم به قدر خبرنگاران اروپايي مقيم واشنگتن و نيويورك است. آب و هواي معتدل شهرهاي مذكور و رستورانها و وسايل ارتباطي و مدارس بينالمللي آنها بسيار بهتر از ليماجاكارتا يا بوئنوس آيرس از خبرنگاران خارجي دل ميبرد.
تمام سردبيران مطبوعات در كشورهاي پيشرفته معتقدند خوانندگان آنها، مگر در مورد دزديده شدن ديپلماتهاي غربي، كمترين علاقهاي به دانستن آنچه در آفريقا يا آمريكاي لاتين ميگذرد ندارند؟ مطابق با اين اصل كه درست هم هست، روزنامههاي اروپايي جز چند ستون به وقايع جالب اين كشورها اختصاص نميدهند و بدين ترتيب نبودن منبع اطلاعات و اخبار و در نتيجه نبودن مقالات جالب در خصوص اين كشورها، هيچگونه دليلي براي گسترش و افزايش علاقه و توجه خوانندگان به آنها وجود ندارد.
با اين حال و با آنكه بهطور كلي مجموع خبرنگاران خارجي در دنيا از چند هزار نفر تجاوز نميكند و اين رقم از عده ديپلماتها بسيار كمتر است، اما نفوذ گروه اول يعني روزنامهنگاران خارجي كه مستقيماً بر افكار عمومي اثر ميگذارند، از نفوذ دسته دوم، يعني ديپلماتها بسيار بيشتر است.
بنابراين پيش از آنكه ژنرال شيليايي دلهرههاي خود را بروز دهد كساني بودهاند كه نگذارند خبرنگاران خارجي از قدرت نفوذ شگفتانگيزشان بر افكار عمومي استفاده كنند و هم آنها بودهاند كه هرگز نگذاشتهاند خبرنگاران خارجي، جهانيان را به تماشاخانه صحنههاي فجيع و مضحكه آميزي از برخورد قدرتهاي بزرگ با مقاومتهاي كوچك در امريكاي لاتين دعوت كنند. كمااينكه مي بينيم مردم جهان با شنيدن نام كشور آفريقايي «اوگاندا» بيش از آنكه مسائل و مشكلات مردم اين كشور را به خاطر آورند تعداد زنهاي «عيدي امين» و شوخيهاي سكسي و سياسي او را در خاطره خود زنده ميبينند. چرا؟ چون خبرنگاران خارجي نتوانستهاند در حوزههايي دورتر از نطقها و مراسم رسمي كسب خبر كنند و به قلب مشكلات مردم راه يابند.
ژنرال شيليايي بدون شك بيش از پژوهشگران از ميزان محدوديتها- دلهرهها- بدگذرانيها و قيودي كه در برابر خبرنگاران خارجي مقيم آمريكاي لاتين است خبر دارد و با اين حال مشتاق و آرزومند است نطفه خبرنگار جسور و متعهد خارجي در همين حد ناقص و نيمه جان هم نابود بشود تا مختصر حركات جنيني او به چشم نيايد. ديپلماتهايي كه در كارگاه سياستهاي بزرگ پرورده ميشوند در صورت بقاء خبرنگاران پرتحرك و جستجوگر خارجي، احساس ناامني ميكنند و نميتوانند آنطور كه دلخواهشان است تمام معاملات و دادوستدهاي ديپلماتيك را كه عموماً به نفع كشورهاي صنعتي انجام ميشود تا ابد پشت پرده نگاه دارند.
آن دسته از خبرنگاران نخبه خارجي كه هميشه ديوارهاي سكوت ديپلماتيك را در كشورهاي ديكتاتوري آفريقايي و آمريكاي لاتين بگونهاي واقع بينانه از وراء لبخندهاي ساختگي ديپلماتهاي اسير ميشكنند در معرض كشتهشدن، تطميع، اخراج و بازداشت به اتهام جاسوسي و قاچاق و قانون شكني و…بوده و هستند، زيرا آنها تنها عواملي به شمار ميروند كه ماسك از چهرهها برميدارند و آزمنديهاي پنهان را آشكار ميكنند. از اينرو گروه نادري از خبرنگاران خارجي كه هنوز به سياستهاي خاصي فروخته نشدهاند به راستي موي دماغ سياستها هستند و به هر طريق كه بتوانند آزادي عمل قدرتهاي بزرگ را محدود ميكنند و قدرتها نيز به هر طريق كه بتوانند براي تارومار كردن آنها نقشه ميكشند.
بنابراين و با توجه به واقعيتهاي موجود جهان، براي گسترش و افزايش علاقه و توجه خوانندگان به مسائل كشورهاي تحت نفوذ، راه ديگري نيست و همين كوره راه موجود هم با وجود ژنرال آرلانو و ديگر همفكرانش در سراسر جهان، بطور مداوم در خطر مسدود شدن و بندآمدن است.
اما خبر مثل مرغي كه اميد به رهايي را هرگز از دست نميدهد و هميشه چشم بر آسمان دارد، در كمين فرصتها مينشيند و همينكه سررشتهها از دست ديپلماتهاي وابسته به قدرتهاي بزرگ در رفت و كارد به استخوان رسيد و بحران در بحران زاييد، خبر نيز سراسيمه از محبس ميگريزد، چندان كه از محبس ديپلماتيك آسياي جنوبشرقي و خاورميانه عربي به همين شيوه گريخت و به يمن بركات غول از بند رسته «تجاوز» مسائل و مشكلات مردم را در دو منطقه مذكور به گوش جهانيان رسانيد. جهاني كه هرگز براي تمامي خاك آسياي جنوب شرقي يا خاورميانهعربي حرمتي قائل نبود به قبول حريمها و حقوق ملتها و اهميت وجب وجب از خاك اين مناطق تن در داد.
اين آشنايي موقعي حاصل شد كه خبر رها شده و افسار گسيخته از ميان مشتهاي گرهخورده ديپلماتيك گريخت و يك راست به قلب افكار عمومي جهان نشست. به قيمت تير خوردن و شهيد شدن خبرنگاران و عكاسان خارجي بود كه حقيرترين جنگجوي برنجكار ويتنامي بيش از شخصيتهاي بزرگ جهان موضوع مصاحبه و مقاله و تحقيق و رسانه قرار گرفت و دردمندترين آواره فلسطيني مانند مظلومترين مادر اسرائيلي راه به وجود آئينه صفت وسائل ارتباطي جهان جست.
آمريكاي لاتين هر چند از بركت وجود همان تعداد قليل خبرنگاران نخبه و جسور خارجي، همچون يك منطقه تحت نفوذ و پرماجرا، شهره آفاق است، اما هنوز در شكم پرتلاطم و پيچ در پيچ خود قصههاي ناگفته فراوان دارد. اين قصهها را خبرنگاران خارجي به علت وجود زنده و فعال دوستداران وضع موجود نميتوانند به تمام و كمال بازگويند.. و به ناچار در اين منطقه شاعران به زبان شعر قصهها را ميسرايند و نقاشان به كمك قلممو، از عهده اين مهم برميآيند.. و منظور آنكه خبر از چنگال طلسم شده خبرسازان به هرحال فرار ميكند و مثل مرغي كه طعم تلخ اسارت را چشيده و لذت پرواز را به خاطر سپرده است راه رهايي ميجويد. خبر كه تاكنون از قفسهاي فولادين بسياري گريخته است نشان داده كه ضرورت پرواز را خوب ميشناسد و براي گريختن از محبسهاي ديگري كه در آمريكاي لاتين و آفريقا برافراشتهاند آمادگي و توانايي و عطش لازم را دارد.
شايد ژنرال آرلانو دوستتر داشت كه بشريت همچنان در عصر خاموش بيصدايي ماندگار ميشد و هرگز به دوران معاصر كه عصر همصدايي است نميرسيد. او بدون شك آرزومند و حسرت به دل دوراني است كه در آن دوران يك نژاد زيبا و معصوم نابود شد و هيچكس صداي فاجعه را نشنيد. اگر در دوراني كه مهاجران سفيدپوست، بوميان سرخپوست را درو ميكردند، به عصر همصدايي رسيده بوديم، لااقل نيمي از پيكر نژادسرخ به قيمت كشته شدن چند صد خبرنگار نخبه خارجي، از ترس خشم و خروش افكار عمومي جهان، از گزند قتل عام حفظ ميشد و به اتكاي خاصيت پرواز خبر لااقل نيمي از زادگاه سرخپوستها زير پاي آنها باقي ميماند. به عصر بزرگ همصدايي كه با وجود همه بحرانها و بهمخوردگيها و واژگون سازيها و پرده دريها، دوران شكفتگي و رهايي و اوجگيري خبر است خوشبينانه بنگريم و به شكرانه آن كه در اين عصر زندگي ميكنيم براي هماهنگ شدن با ويژگيهاي آن، گلايههاي ژنرال سرگيوآرلانو را بيجواب نگذاريم.