فردوسي، 12 فروردين 1353
نظام «غارت» تغيير كرده است ـ بهرهبرداري آسان و نامحدود از منابع زيرزميني جوامع غيرصنعتي همچون گذشته بيدردسر انجام نميشود. گروههايي كه در جوامع غيرصنعتي به تشكيلات حكومتي نفوذ كردهاند ـ حتي گروههايي كه به قدرتهاي بزرگ به شدت وابستهاند، در برابر غارتگران منابع طبيعي جبهههاي مقاومت به وجود آوردهاند. جبهههايي كه بحران در بحران ميزايد و يكي از آنهابه نام «بحران انرژي» سرآمد وقايع مهم سال گذشته شده بود.
مصلحت آنهاكه بر پايه اقتصاد «غارتگرانه» زيستهاند اين است كه در موضع قدرت باقي بمانند و دوران سعادت را با آنكه ميدانند تا ابد نميبايد طولاني كنند ـ در مهلكه موجود «زن» به نام يك منبع سرشار كه در جوامع صنعتي «زيرزميني» هم بوده است كشف شده و مورد بهرهبرداري قرار ميگيرد.
قدرتهاي بزرگ ميكوشند مبارزه موجود را بر حسب مصالح و منافع خود رهبري نمايند و جهتيابيها را در مسير آنچه خود ميخواهند، بچرخانند ـ هم بدين قرار آنهابراي تحكيم موضع خود احتياج به پايگاههاي رواني دارند ـ پايگاههايي كه در واقع جانپناه سلطه اقتصاديشان است. نخستين سنگ بناي اين پايگاهها «زنان» هستند ـ زنان كه به علت زندگي مشقتبار سنتي و فقدان آگاهي سياسي و تجارب اجتماعي، تمام تلاطمهاي قشري را تنديهاي عميق دروني ميانگارند و به نيروهاي غارتگر مجال ميدهند تا در پوسته بزرگوارانه و آزاديخواهانه خود بيارامند.
زنان اگر با انگيزشهاي واقعي و اجتماعي برانگيخته نشوند و تحولات نظام غارت را نشناسند هميشه براي برانگيخته شدن در برابر انگيزشهاي ضداجتماعي مهيا هستند. چون در پيله تنهايي خود چندان ميگنجند كه به فردگرايي خصمانه معتاد ميشوند و حدود مبارزه و تاخت و تاز و خودنماييشان از مرز حقوق فانتزي و درجه دوم مانند اشتراك در ثروت شوهر و اخذ گذرنامه بياجازه افراد خانواده درنميگذرد.
كساني كه ويژگيهاي نظام «غارت» را در گذشته و حال ميشناسند ميدانند كه نيروهاي مخوف غارتگر هرگز حربههاي رواني را از دست نميدهند ـ بخصوص در زمانه ما كه هر اقدام سلطهجويانه ناگزير از زمينهسازيهاي رواني نيز هست. عواملي كه قصد داشتند يكي از حكومتهاي آمريكايي لاتين را ساقط كنند به گروه زنان مرفه سوار شدند و به اتكاي وجود سست بنياد و بيفرهنگ آنها توانستند تظاهراتي را دامن بزنند كه آغاز شبيخون سياسي و نظامي و اقتصاديشان بود ـ آنها پلاكاردها و شعارهاي ضد گراني و گرسنگي را در كوچه و بازار به دست زناني ميچرخاندند كه هرگز طعم گرسنگي را نچشيده بودند و مسائل واقعي تودههاي مردم را نميشناختند ـ در مرحله زمينهسازي رواني بود كه اين زنها مثل ميمونهاي نمايشي وارد صحنههاي مصنوعي شدند و چندان خوب نمايش دادند كه نظاميها اوضاع را زير و زبر كردند.
از تظاهرات تصنعي زنانه فقط گروههايي بهره ميگيرند كه درصدد انباشتن انبارهاي صنعتي خود از مواد اوليه ارزانقيمت هستند.
پس از مقدمهاي كه به ناچار برچيدم ميخواهم نقش وسايل ارتباطي را در جوامعي كه به كار تجزيه نيروها گمارده شدهاند آشكار كنم. هر چند به اين نقش جهاني كم و بيش آگاهي داريم اما لازم است گاهي قضايا را با نمونههايي تحليل نماييم كه در حوزه زيست ما نيز قابل مشاهده هستند.
وسايل ارتباطي در جوامعي كه به كار وحدت و تجزيه نيروهاي زن و مرد اشتغال دارند «مساوات» را واژگونه تفسير ميكنند و بيشتر به جنبههاي فيزيكي آن ميپردازند ـ تحكيم موقعيت رختخوابي و مساوات جنسي «زن» بيشترين حجم از برنامهها را اشتغال ميكند و بر اين مهم حتي در قالب آگهيهاي تجارتي نيز نظر دارند.
براي زني كه هنوز در قشرهاي وسيع جامعه در پرده مينشيند حلاوت آزادي اغراقآميز جنسي را بر پردهها ميكشانند و او را همچون مرغ كرچ به قدقد مياندازند. به او تفهيم ميكنند كه آزادي زن يعني آزادي تن ـ راه و رسم تننمايي البته با تبليغ فرهنگ تننمايي آميخته و همراه است. نتيجه واژگونسازي معنيها غلطانديشيهايي است كه وسايل ارتباطي واسطه بلامنازع آن شدهاند.
اين وسايل با آنكه به دست كساني اداره ميشود كه كمترين اعتقادي به مساوات واقعي ندارند ـ اما در كار ويرانگري و مفسدهسازي و تجزيه نيروها تأكيد بر مساوات ميكنند ـ در دايره بسته نمايش مساوات با مساوات نمايشي، زن از يكسو بيش از پيش به چاقوي ميرغضبهاي ناموسپرست جان ميبازد و از ديگر سو بيش از پيش به فحشا ميگرايد چون هرچند ديوار حاشا را بالا ببريم وضعيتهاي نمايشي طوري است كه خواص «كالايي» زن را تقويت ميكند و درست به عكس نظرات كارگردانان اين نمايشها «زن» را تقويت ميكند و درست به عكس نظرات كارگردانان اين نمايشها «زن» به بازار عرضه و تقاضاي اندامهاي زنانه بيش از گذشته متكي شده است، در حالي كه بر مختصات بازار همچون ميدان آزادي و مساوات مينگرد و در جهل مركب باقي ميماند ـ چندان كه با تندي و هيجان نظام بردهداري زن را تخطئه ميكند غافل از آنكه اسير دست و پا بسته اين نظام مشئوم و نفرين شده است.
مطبوعات و ساير وسايل ارتباطي با وجود محدوديتها و قيود سنتي كه ناگزير از تحملشان هستند، اما در زمينه مضحكهسازي آرمانهاي زنانه دستشان باز است ـ شگفت آنكه در جامعه ما آدمهاي سختگيري هم كه در دادگستري نشستهاند پس از صدور حكم برائت عوامل قتلهاي ناموسي با وجدان آسوده به تماشاي پردهدريهاي وسايل ارتباطي مينشينند ـ آنها روحيه سختگير و قضايي خود را فقط هنگامي بروز ميدهند كه سكينه خانم يا خاتون بيگمي به بهانه ناموس كشته ميشود ـ در اين شرايط تمام تراوشات پديدههاي ارتباطي را ناديده ميگيرند و چنگ به اوراق پروندهاي مياندازند كه تنها محيط خودنماييهاي ناموسي است و در آن تنگنا بهزعم آنها نبرد خير و شر ادامه دارد!
مقتول مظهر «شر» و قاتل مظهر «خير» به حساب ميآيد ـ همزمان با صدور آراي آنها پردههاي نمايشي جمله برآنند كه مشكلات اجتماعي با مساوات رختخوابي حل ميشود و مجري عدالت با وجود عيان بودن فاجعه بر شرايط موجود چشم ميبندد تا به قالب خشك و بيگانه با «زمان» يك ماده مغلوط كه ترجمه ناقصي است از يك ماده قانون خارجي، بچسبد و بر اين تنگنظريها نام ناموس خواهي بگذارد.
آيا سكينه خانم و خاتوم بيگم و… ميتوانند در شرايطي كه زن و مرد در رختخوابهاي وسايل ارتباطي درهم ميلولند دور از فاجعه بيارامند و فقط از زير كرسي تماشاگر صحنهها باشند؟
زني كه از يك سو در خطر كشتار ناموسي است و از ديگر سو فرياد حقارتآميز بقاي حرمسراداري را در گلو ميشكند و به ناچار دم نميزند زني نيست كه بتواند فراتر از نوك دماغ خودش را ببيند. در برابر نوك دماغ او فقط دلالها و واسطهها صف بستهاند، به ناچار الگوهاي آنها را ميپذيرد ـ اين زن كه يك پايش در جهنم حرمسرا و كشتار آزاد ناموسي است پناه ديگرش در چاله فحشا به نام مساوات فرو ميرود:
با وجود ريشههاي تناورشده فحشا (نه واقعبيني جنسي) در زمين مستعد وسايل ارتباط جمعي، شگفتانگيز نيست اگر ميبينيم ناگهان اعلام ميكنند كه چهار دختر رشتي تحت تأثير تماشاي مسابقه كلي ـ فريزر ـ تقاضاي تشكيل تيم مشتزني دختران را كردهاند و نامهاي به اداره تربيت بدني گيلان نوشتهاند.
تكثير نمونههاي بسيار از زناني كه مساوات را مساوات «ماهيچهاي» تلقي ميكنند به اين دليل كه براي ايجاد پايگاههاي فكري و فرهنگي زنان چارهاي نينديشيدهايم و بهترين امكانات را كه وسايل ارتباط جمعي است در جهات ضدفرهنگي به كار گرفتهايم.
زن كه در گذشته فقط اجير خانواده بود امروز اجير تمام واسطهها و دلالهاي ارتباطي است و آنها تكهتكههاي اندامش را ميفروشند تا خانههاي مجلل و ويلاهاي رفيع برپا كنند.
راستي از اين ورطه كه در عمق آن فروافتادهايم چگونه بگريزيم؟به نظر ميرسد در برابر هيولاي هزارپاي وسايل واژگونساز ارتباطي تنها جهتيابيهايي مغاير با منافع نمايشيها سرآغاز مبارزه است ـ ورود به اين مواجهه را پذيرفتهايم…نه همچون خشكه مقدسها و راهبههاي فسيل شده در ميان ديوارهاي بلند معابد ـ نه همچون كساني كه راه چاره را در جدايي اماكن «مردانه» «زنانه» ميدانند ـ نه همچون قديسان متظاهري كه براي زن عشق و انتخاب را كفر محض ميشمارند و براي خود تمام عاشقيها و همخوابگيها را مجاز ميدانند و نه همچون پيردختراني كه حتي منكر زيباييهاي وسوسهآميز هماغوشي گلهاو گردهپاشي طبيعي آنها ميشوند.
وسايل ارتباط جمعي در شرايط حاضر به جلب و جذب كساني احتياج دارند كه مسائل مربوط به زن را در كل مسائل جامعه بررسي كنند. يافتههاي اقتصادي معيشتي و ضربههاي رواني نمايشي رادرنظر داشته باشند ـ در دوران ما اين وسايل شهوت كلام را تيز ميكنند و تيمهاي مشتزني زنانه را پي مينهند ـ در واقع كاسه گدايي به دست زنها ميدهند تا آنها به ضرب ماهيچه يا تواناييهاي آشكار جنسي از مردم طلب اعتماد كنند ـ همچنان كه چندي است اين كاسه را به دست زنهاي نمايشي هم دادهاند و آنها را واداشتهاند تا با جلب حس ترحم مردم به محبوبيت و ثروت و شهرت برسند و از اين نمد كلاهي براي واسطهها بدوزند.
بنابراين وسايل ارتباطي كنوني عامل پيونددهنده مردم با مردم نيستند ـ آنها عامل گسستن و تجزيه نيروهاي زن و مرد شدهاند و عمداً يا سهواً درپي تفهيم اين نظريه مغرضانه كه «حل مسائل اجتماعي در گرو حل مسائل جنسي است»… در صورتي كه رسالت وسايل ارتباطي اين است كه تفهيم كنند «حل مسائل جنسي در گرو حل مسائل اجتماعي است».
… و چون چنين هستند زنان نيز روز به روز در قالب ابتدايي و قديمي «عامي» بيشتر فرو ميروند و به راستي كه ضعيفترين شاخه درخت جامعه باقي ماندهاند شايد «عوام كالانعام» در مورد زنان بيش از مردان صدق كند ـ زنان در شرايط امروزي بيش از مردان مفهوم «عوام» را ميرسانند و در حالي كه بر پشتوانه «تاريخ مذكر» تكيه زدهاند در مخيله تصويرپذير و زودباورشان هر نوع جنگ زرگري حتي جنگ زرگري زن و مرد به صورت نبرد خير و شر بازسازي ميشود. زيرا عوام نميتوانند خواستههاي اصيل خود را از خواستههايي كه نيروهاي استثمارگر به آنها تحميل ميكنند تميز بدهند ـ زنان نيز نميتوانند نيازهاي واقعي خود را از نيازهاي ساختگي كه وسايل ارتباطي به آنها ميقبولانند جدا كنند ـ نتيجه اين كه خواستههاي يك زن پولساز نمايشي خواستههاي تمام زنان تلقي شده و بحثها و وقتها و حوصلهها بر سر اين خواسته دروغي به بيهودگي ميرود.
تفكيك خواستههاي واقعي زن امروزي ايران از خواستههاي تلقيني و تحميلي زن نمايشي امروزي ايران سرآغاز راهي است كه برگزيدهايم…