شوق‌ طلا: نهضت‌ پرحرارت‌ زينت‌آلات‌ گرانبها

 فردوسي‌، ش‌ 1154، 13 اسفند 1352

رشد غيرعادي‌ سنگ‌هاي‌ گرانبها بر انگشتري‌ها، حكايت‌ تازه‌اي‌ است‌ از يك‌ سلسله‌ مسابقات‌ به‌ هم‌ پيوسته‌ كه‌ در شكل‌ امروزي‌ به‌گونه‌اي‌ مخاطره‌آميز داغ‌ شده‌ است‌. گرايش‌ حيرت‌انگيز مردم‌ طبقات‌ متوسط‌ به‌ طلا و جواهر آن‌چنان‌ افراطي‌ شده‌ كه‌ آن‌ها يكديگر را و گاهي‌ خويشتن‌ خويش‌ را مطابق‌ با عيار طلاهايي‌ كه‌ به‌ خود آويخته‌اند محك‌ مي‌زنند و به‌ كساني‌ كه‌ ذخاير سنگين‌تري‌ دارند بيشتر اعتماد مي‌كنند!

 مسابقة‌ طلادوستي‌ در جمع‌ زنان‌، يك‌ مسابقة‌ قديمي‌ است‌ كه‌ در زمان‌ ما بنا به‌ علل‌ گوناگون‌ اجتماعي‌ پرخطر شده‌ است‌. چون‌ در گذشته‌ زن‌ فقط‌ به‌ نام‌ يك‌ موجود خانگي‌ دست‌ به‌ اين‌ مسابقه‌ مي‌زد و از آنجا كه‌ بسيار دور از نظرها مي‌زيست‌، بر تمايلات‌ تقليدي‌ جامعه‌، تأثير قاطع‌ نداشت‌. در آن‌ ايام‌ زن‌ در چارچوب‌ غيرقابل‌ نفوذ خانواده‌ گردنبندهاي‌ سنگين‌ و النگوهاي‌ متعدد بر پيكر خود مي‌آويخت‌ و وسيع‌ترين‌ ميدان‌ مسابقه‌ و نمايش‌ براي‌ او كوچه‌اي‌ بود يا دست‌ آخر محله‌اي‌ كه‌ آن‌ هم‌ در حصار قيود مردانه‌ محدود و كوچك‌ مي‌شد. بنابراين‌ زن‌ براي‌ نمايش‌ جواهرات‌ خود امكانات‌ مختصري‌ در اختيار داشت‌. چندان‌ كه‌ در حد بالاي‌ مسابقه‌، عروس‌ با خواهرشوهر يا جاري‌ با جاري‌ در رقابت‌ و كشمكش‌ مسابقه‌ بودند اما امروز از بركت‌ اجتماعي‌ شدن‌ زن‌ و توسعة‌ وسايل‌ ارتباطي‌، تمام‌ زنان‌ طبقات‌ متوسط‌ با تمام‌ زنان‌ طبقات‌ متوسط‌ در مسابقه‌ هستند و طلا و جواهر را مطابق‌ با آخرين‌ امكانات‌ پولي‌ خود كه‌ وام‌هاي‌ طويل‌المدت‌ هم‌ جزو آن‌ است‌ به‌ هر قيمتي‌ خريداري‌ مي‌كنند. چندان‌ كه‌ مي‌بينيم‌ با وجود افزايش‌ سرسام‌آور قيمت‌ طلا، هنوز زينت‌آلات‌ زنانه‌ مشتري‌ دارد و از ترازوي‌ زرگر يك‌ راست‌ راهي‌ سينه‌ و دست‌ و بناگوش‌ زن‌ها مي‌شود، زيرا حصارها و محدوديت‌ها براي‌ رقابت‌هاي‌ اين‌چنيني‌ فرو ريخته‌، در حالي‌ كه‌ حصارها براي‌ رقابت‌هاي‌ برتر فكري‌، بالا رفته‌ و قطورتر و محكم‌تر شده‌ است‌.

 خصلت‌هاي‌ نمايشي‌ جامعه‌ كه‌ به‌ علت‌ تأثيربخشي‌ سريع‌ و غيرقابل‌ پيش‌بيني‌ بر مردم‌ بي‌دفاع‌ تاخته‌ است‌، ارزش‌هايي‌ را كه‌ بايد رد مي‌شد يا لااقل‌ ضعيف‌ مي‌شد، با جلوه‌هاي‌ بيشتر به‌ رخ‌ مي‌كشد و بهترين‌ و مطيع‌ترين‌ پذيرندگان‌ جلوه‌ها و آئين‌هاي‌ نمايشي‌ و مسابقه‌هاي‌ مصرفي‌ زنان‌ هستند. زنان‌ به‌ويژه‌ در طبقات‌ متوسط‌، كشمكش‌ مردم‌ را با مردم‌ كارگرداني‌ مي‌كنند. يك‌ زن‌ نمايشي‌ به‌ كمك‌ خصلت‌هاي‌ نمايشي‌ مي‌تواند ظرف‌ يك‌ هفته‌ باب‌ تازه‌اي‌ از مسابقات‌ تزئيني‌ و قشري‌ و فانتزي‌ را در جامعه‌ بگشايد و يك‌ تنه‌ ميدان‌داري‌ كند. اين‌ زن‌ اگر از پشتوانه‌هاي‌ شهرت‌ و محبوبيت‌ نيز بهره‌مند باشد آن‌ وقت‌ جنگ‌ مردم‌ با مردم‌ را به‌ كمك‌ وسايل‌ ارتباطي‌ دامن‌ مي‌زند و آن‌ها را در مسابقة‌ جواهردوستي‌ تا سرحد جنون‌ و تا مرز بيگانگي‌ با تمام‌ مسائل‌ اجتماعي‌ با هم‌ دشمن‌ مي‌كند چرا؟ چون‌ معيارهاي‌ زنان‌ عامي‌ و قديمي‌ به‌ وسعت‌ تمام‌ جامعه‌ گسترده‌ شده‌ و به‌ ياري‌ امكانات‌ نمايشي‌ قدرت‌ نفوذ در شريان‌هاي‌ جامعه‌ را به‌ دست‌ آورده‌ است‌. به‌ عبارت‌ ديگر معيارهاي‌ زندگي‌ چندان‌ با عيارهاي‌ طلا و تراش‌هاي‌ الماس‌ منطبق‌ شده‌ كه‌ جدايي‌ آن‌ها از يكديگر محال‌ به‌ نظر مي‌رسد.

 عقيدة‌ عمومي‌ در جوامع‌ بشري‌ بر اين‌ بوده‌ و هست‌ كه‌ هرگاه‌ زنان‌ در وضعيت‌هاي‌ خاص‌ و استثنايي‌ براي‌ نجات‌ اقتصاد زمان‌ جنگ‌ يا به‌طور كلي‌ اقتصاد ورشكسته‌ ميهن‌ خود، از جواهراتشان‌ بگذرند و آن‌ها را نثار صندوق‌هاي‌ عمومي‌ كنند، در نهايت‌ به‌ وظيفة‌ ميهني‌ خود عمل‌ كرده‌اند و فداكاري‌ را به‌ آخرين‌ حد ممكن‌ بروز داده‌اند. همچنين‌ اين‌ يك‌ رسم‌ و عقيدة‌ عمومي‌ است‌ كه‌ هرگاه‌، زن‌ خانواده‌ براي‌ گره‌گشايي‌ از مشكلات‌ پولي‌ خانواده‌، انگشتري‌ و النگو و گردنبند خود را ببخشايد به‌ مقام‌ الوهيت‌ مي‌رسد و فراتر از زن‌ عادي‌ مورد ستايش‌ و تحسين‌ قرار مي‌گيرد.

 بنابراين‌ و با اتكا به‌ منطق‌ اجتماعي‌ و منطق‌ خانوادگي‌ كه‌ به‌ هم‌ آميخته‌اند، مي‌توان‌ نتيجه‌ گرفت‌ كه‌ كاستن‌ از گرايش‌هاي‌ تجمل‌پرستي‌ در زنان‌، آن‌ها را به‌ غايت‌ زن‌ بودن‌ كه‌ انسان‌ بودن‌ است‌، نزديك‌ تر مي‌كند و خصلت‌هاي‌ نمايشي‌ هر قدر زن‌ را از اين‌ غايت‌ دورتر نگاهدارند، نه‌ فقط‌ به‌ يك‌ زن‌، كه‌ به‌ كل‌ جامعه‌ ظلم‌ آشكار رواداشته‌اند. حتي‌ اگر اين‌ شگرد تبليغاتي‌ كه‌ براي‌ رونق‌ بخشيدن‌ به‌ دادوستدها و تأكيدي‌ بر بالارفتن‌ سطح‌ درآمد و رفاه‌ تلقي‌ گردد.

 طلافروش‌ها و صنوفي‌ كه‌ با طلا و جواهر و ناگزير با زن‌ تماس‌ دائمي‌ دارند، اعتقادشان‌ بر اين‌ است‌ كه‌ زن‌ به‌ ميزان‌ طلا و جواهري‌ كه‌ در صندوقچه‌ دارد، احساس‌ خوشبختي‌ مي‌كند و مقدار قابل‌ اندازه‌گيري‌ اين‌ خوشبختي‌ به‌ اندازة‌ حجم‌ و وزن‌ سنگ‌هايي‌ است‌ كه‌ در كفة‌ ترازوي‌ زرگري‌ انباشته‌ مي‌شود. اين‌ منطق‌ كاسبكارانه‌ و زرگرانه‌ در شرايط‌ امروزي‌ كه‌ نمايش‌ جواهرات‌ را در مهماني‌ها متكي‌ به‌ ويژگي‌هاي‌ مسابقه‌ مي‌بينيم‌ به‌ جنبه‌هاي‌ واقعي‌ قضايا نزديك‌ است‌.

 تبديل‌ معيارهاي‌ خوشبختي‌ به‌ معيارهاي‌ برتر انساني‌ نيازمند دگرگوني‌هاي‌ بنيادي‌ است‌. دگرگوني‌هايي‌ كه‌ استخوان‌بندي‌ اجتماعي‌ آن‌ همچون‌ بيدهاي‌ نازك‌، لرزش‌هاي‌ پياپي‌ را نپذيرد و به‌ نسيمي‌ برانگيخته‌ و آشفته‌ و بي‌شكيب‌ نشود. زنان‌ در سيستم‌هايي‌ كه‌ خود را با مقدار طلايي‌ كه‌ بر دست‌ و گردن‌ آويخته‌اند محك‌ مي‌زنند اسير لرزش‌ها و برانگيختگي‌هاي‌ دائمي‌ هستند و نتيجه‌ ورودشان‌ به‌ صحنة‌ اجتماع‌ از لحاظ‌ خواص‌ كلي‌ علاوه‌ بر آن‌كه‌ مفيد نيست‌، مضر هم‌ هست‌ چون‌ در وضعيتي‌ كه‌ زن‌ براي‌ خود ارزش‌ افزوده‌اي‌ غير از طلا نمي‌شناسد، اگر هم‌ راهي‌ مدارس‌ و دانشگاه‌ها شود، به‌ سبب‌ آن‌ است‌ كه‌ قصد دارد بر تعداد مثقال‌هاي‌ طلا و نگين‌هاي‌ انگشتري‌ و تراش‌هاي‌ الماس‌ و برليان‌ بيفزايد و براي‌ مثال‌ ديپلم‌ تحصيلاتي‌ را در گرو تحصيل‌ ارزش‌ افزوده‌اي‌ همچون‌ طلا بگذارد!

 * * *

 جواهرفروش‌ها و زرگرهاي‌ تهران‌ در تأييد عقايد پيشين‌ خود دربارة‌ زن‌ مي‌گويند:

 «زن‌هاي‌ ايراني‌ هر سال‌ 15 تن‌ طلا به‌ سر و گردن‌ و گوش‌ خود مي‌آويزند.» اگر اين‌ نكته‌ ظريف‌ را در نظر بگيريم‌ كه‌ 15 هزار كيلو طلا، مثقال‌ مثقال‌ به‌ فروش‌ مي‌رسد، آن‌ وقت‌ موقعيت‌ برتر طلا و نفوذ تصاعدي‌ و خواص‌ مسابقه‌اي‌ آن‌ را بهتر مي‌شناسيم‌.

 افراد صنف‌ مذكور مي‌گويند: «صاحبان‌ مكنت‌ به‌ جواهر روي‌ آورده‌اند و توقعاتشان‌ در سطح‌ الماس‌ و برليان‌ است‌ و كم‌درآمدها نيز خريدار عمدة‌ زيورآلات‌ نيستند. اين‌ تازه‌ به‌ دوران‌ رسيده‌ها و طبقه‌ متوسط‌ است‌ كه‌ حدود 5 هزار واحد طلا، جواهر و ساعت‌فروشي‌ تهران‌ را مي‌گرداند.»

 از اين‌ قرار اگر نهضت‌ طلادوستي‌ و طلاخواهي‌ زنان‌ همچنان‌ با سرعت‌ و حرارت‌ به‌ كمك‌ وسايل‌ ارتباطي‌ تقويت‌ شود، تمام‌ طلاها و تمام‌ معادن‌ جهان‌ هم‌ تشنگي‌هاي‌ فزايندة‌ آنان‌ را سير نمي‌كند. طلادوستي‌ هم‌ غريزه‌اي‌ است‌ كه‌ اگر چون‌ ديگر غرايز آزاد گذاشته‌ شود و با تصاوير برانگيزنده‌اي‌ مانند جواهرات‌ اليزابت‌ تايلور يا ژاكلين‌ اوناسيس‌ و… مورد حمايت‌ قرار گيرد، سيري‌ناپذير است‌. رابطة‌ رشد زينت‌آلات‌ با رشد احساسات‌ فردگرايي‌ و فردنگري‌ رابطة‌ آشكاري‌ است‌ و اشارتي‌ است‌ بر اين‌ حقيقت‌ كه‌ نقطة‌ اوج‌ پرواز، كوتاه‌ و دليلِ برتري‌، حقير انتخاب‌ شده‌ است‌. پرنده‌ هر چند كه‌ نقطة‌ اوج‌ پرواز را كوتاه‌تر انتخاب‌ كند، زودتر اوج‌ مي‌گيرد، اما اين‌ امتيازي‌ نيست‌ براي‌ پرنده‌اي‌ كه‌ در خيل‌ پرندگان‌ دور پرواز به‌ نقطه‌ اوجي‌ چنان‌ كوتاه‌ قناعت‌ كند و زود به‌ آن‌ برسد.

 اگر به‌ پيروي‌ از كساني‌ كه‌ خودفريبانه‌ قالب‌ شعارها را بيش‌ از محتواي‌ آن‌ها ارج‌ مي‌نهند، به‌ بازي‌ با كلمات‌ دل‌ ببنديم‌، با ژرفاي‌ تيرة‌ خاك‌ و طلاهاي‌ مدفون‌ در آن‌ بيش‌ از پهناي‌ آسمان‌ پيمان‌ مي‌بنديم‌ و به‌ ناچار گفتة‌ افراد صنف‌ زرگر و جواهرفروش‌ را براي‌ اثبات‌ اثرات‌ مثبت‌ وجودي‌ زن‌ در صحنة‌ اجتماع‌ كافي‌ مي‌دانيم‌ و خوش‌باورانه‌ مي‌گوييم‌: «زني‌ كه‌ هر سال‌ 15 هزار كيلو طلا به‌ دست‌ و گردن‌ و گوش‌ خود مي‌آويزد، زن‌ كامل‌ و خوشبخت‌ و بي‌نقصي‌ است‌ كه‌ زود به‌ نقطة‌ اوج‌ پرواز رسيده‌ است‌.»

 اما از آنجا كه‌ مطابق‌ با منطق‌هاي‌ راستين‌ اجتماعي‌ و خانوادگي‌، اثبات‌ حقانيت‌ و كارآيي‌ و تأثيربخشي‌ زن‌ با گسستن‌ از فردگرايي‌ و رها شدن‌ از منت‌ طلا و جواهر ممكن‌ مي‌شود، بايد در انتخاب‌ نقطة‌ اوج‌ پرواز كه‌ بسيار كوتاهش‌ انتخاب‌ كرده‌ايم‌، تجديدنظر كنيم‌. در راه‌ اين‌ تجديدنظر وسايل‌ ارتباط‌ جمعي‌ مكلف‌ هستند به‌ جاي‌ نمايش‌ كلكسيون‌ جواهرات‌ اليزابت‌ تايلور، جايي‌ براي‌ هنرنمايي‌هاي‌ اين‌ زن‌ هنرمند و استثنايي‌ خالي‌ كنند و كاغذها و پرده‌هاي‌ نمايشي‌ را جلوه‌گاه‌ ارزش‌هاي‌ هنري‌ قرار دهند. تنها با اين‌ تدابير است‌ كه‌ نقطة‌ اوج‌ پرواز بالا مي‌رود و پرنده‌هايي‌ كه‌ به‌ حقارت‌ پروازهاي‌ كوتاه‌ عادت‌ كرده‌اند، از بال‌ زدن‌ مي‌افتند.

پیمایش به بالا