شيوه‌های قبيله‌ای در انتقامجويی عشقی و ناموسی

 فردوسي‌، مسائل‌شهروكوچه‌، 16بهمن‌ 1351، ش‌ 1101

اخبار مربوط‌ به‌ حوادث‌ عشقي‌ و ناموسي‌ كه‌ ناشي‌ از روابط‌ زن‌ و مرد در همة‌ طبقات‌ اجتماعي‌ است‌، جامعة‌ ما را بر لب‌ پرتگاه‌ قرار داده‌ است‌، به‌طوري‌كه‌ اين‌ بحران‌ چنان‌ بالا گرفته‌ كه‌ جنايات‌ دسته‌جمعي‌ و طايفه‌اي‌ را تشديد كرده‌ و بر انواع‌ خاص‌ آن‌ افزوده‌ است‌.

 شيوه‌هاي‌ روستايي‌ در انتقامجويي‌ عاشقانه‌، همان‌ شيوة‌ نزاع‌ دسته‌ جمعي‌ است‌ كه‌ بر سر آب‌ و گاو و گوسفند و محصول‌ و چراگاه‌ اتفاق‌ مي‌افتد و تا چند سال‌ پيش‌، به‌ ندرت‌ دختركدخدا عامل‌ زدوخورد دسته‌ جمعي‌ به‌ حساب‌ مي‌آمد و سوژه‌اي‌ براي‌ فيلم‌هاي‌ سينمايي‌ مي‌شد.

 بحران‌ اجتماعي‌ كه‌ در روابط‌ زن‌ و مرد پديد آمده‌، روستاها را نيز در برگرفته‌ است‌ و اگر اخبار مربوط‌ به‌ زد و خوردهاي‌ طايفه‌اي‌ بر سر عشق‌ و ناموس‌ را كه‌ در روستا اتفاق‌ مي‌افتد مرور كنيم‌، به‌ وخامت‌ اوضاع‌ و احوال‌ عشقي‌ مردم‌ در شهرستان‌ها و دهات‌ پي‌ مي‌بريم‌: «مردي‌ كه‌ شاهد عشقبازي‌ همسر و برادرزاده‌اش‌ بود، پسر برادرش‌ را به‌ مهماني‌ شام‌ دعوت‌ كرد و پس‌ از خوردن‌ شام‌، با 10 نفر از پسرعموها و پسرخاله‌هاي‌ ميهمان‌، او را آنقدر كتك‌ زدند تا جان‌ سپرد، اين‌ قتل‌ در ماكو اتفاق‌ افتاد.»

 «نامزدي‌ يك‌ دختر، اقوام‌ و فاميل‌ دو خواستگار را به‌ جان‌ هم‌ انداخت‌ و در زدوخوردي‌ كه‌ پيش‌ آمد، 4 نفر كشته‌ و بيش‌ از 50 نفر زخمي‌ شدند، عامل‌ اين‌ نزاع‌ دسته‌جمعي‌، خديجه‌ رحيمي‌ بوده‌ كه‌ عشق‌ او، 2 رقيب‌ و افراد خانواده‌ آن‌ها را به‌ جان‌ هم‌ انداخته‌ است‌. چون‌ راه‌ اتومبيل‌رو به‌ علت‌ برف‌ و يخبندان‌، بسته‌ بود با هليكوپتر به‌ كمك‌ مجروحان‌ حادثه‌ شتافتند.»

 روحية‌ زندگي‌ قبيله‌اي‌ كه‌ به‌ شدت‌ بر زندگي‌ قشرهاي‌ وسيع‌ جامعة‌ ما حكومت‌ مي‌كند، براي‌ “خون‌ آشامي‌” بهانة‌ تازه‌اي‌ يافته‌ است‌ كه‌ باب‌ روز است‌ و با بهانه‌هاي‌ قديمي‌ كه‌ مستقيماً به‌ عوامل‌ زراعتي‌ و دامداري‌ مربوط‌ مي‌شد، تا حدودي‌ فاصله‌ گرفته‌ است‌. طايفه‌هايي‌ كه‌ به‌ جنگ‌ و ستيزهاي‌ دسته‌ جمعي‌ به‌ خاطر يك‌ رأس‌ گوسفند يا يك‌ رشته‌ آب‌ از يك‌ نهر مشترك‌ يا يك‌ چراگاه‌ و…به‌ علت‌ وابستگي‌هايي‌ كه‌ با حيات‌شان‌ دارد خوگرفته‌اند، به‌ علت‌ سايه‌گستري‌ بحران‌ روابط‌ زن‌ و مرد بر اين‌ قبيل‌ نزاع‌ها افزوده‌اند، نشانه‌هاي‌ بحران‌ با وجود صعب‌العبور بودن‌ راه‌هاي‌ مال‌رو و كوهستاني‌، به‌ كمك‌ يك‌ وسيلة‌ ارتباطي‌ ترانزيستوري‌ چنان‌ به‌ سهولت‌ اشاعه‌ مي‌يابد كه‌ نمي‌توان‌ راه‌ را بر آن‌ بست‌. امواج‌ آزاد راديويي‌ كه‌ از همة‌ عوامل‌ سخت‌ و موانع‌ كوبندة‌ طبيعت‌ مانند كوه‌ و تپه‌ و يخ‌ و برف‌ مي‌گذرد، توانايي‌ آن‌ را دارد كه‌ ناله‌هاي‌ عاشقانه‌ و مدرن‌ را به‌گوش‌ مردم‌ آن‌ سوي‌ كوه‌ها و دشت‌ها، برساند و بذر بحران‌ را همه‌ جا بكارد.

 هر يك‌ از لكه‌هاي‌ خون‌ كه‌ به‌ علت‌ جنايات‌ عشقي‌ و ناموسي‌، بر دامان‌ شهرها و روستاها مي‌نشيند، نشانه‌اي‌ است‌ بر اين‌كه‌ جنگ‌ پنهاني‌ و سخت‌ و بي‌ امان‌ عقايد مدرن‌ با سنت‌هاي‌ قديمي‌ مربوط‌ به‌ روابط‌ زن‌ ومرد شدت‌ گرفته‌ است‌ دارد و در ميدان‌هاي‌ اين‌ جنگ‌ كه‌ گاهي‌ كوه‌هاي‌ پر برف‌ و يخبندان‌ و زماني‌، كويرهاي‌ داغ‌ و سوزان‌ است‌، دختران‌ جوان‌، به‌ دست‌ برادران‌، و مادران‌ به‌ دست‌ پسران‌، قطعه‌ قطعه‌ مي‌شوند و آتش‌ تضاد و اختلاف‌، هر روز از يك‌ خانة‌ شهري‌ يا روستايي‌، زبانه‌ مي‌كشد و دوگانگي‌ شديد فكري‌ و عقيدتي‌ را در زمينة‌ روابط‌ زن‌ و مرد، بيشتر و هولناك‌تر آشكار مي‌كند.

پیمایش به بالا