فردوسي، مسائلشهروكوچه، 9بهمن 1351، ش 1100
اهل مساوات، در هر مقام و موقعيت و پايگاه اجتماعي كه باشند، خود را ميشناسانند و با عمل مساوات خواهي و گذشت به خاطر آن، رسواگر نااهلان و مدعياني ميشوند كه دائماً بر بساط سوروفور نشستهاند و سخن از برابري ميگويند.
هفتة گذشته، قدرتالله عبدالعلي زاده فراش 65 ساله يكي از دبيرستانهاي تبريز، كه حتي يكي از كلمات قلمبة مدعيان مساوات خواهي را نميشناخت، در بستر مرگ، تمام دارايي خود را كه كمتر از 6 هزار تومان بود به دبيرستان بخشيد تا آن را در اختيار كودكان درس خوان و بيبضاعت بگذارند. او ضمناً در آخرين سالهاي زندگي، با آن كه بازنشسته بود، بهطور رايگان، فراشي ميكرد و دل به گروهي سپرده بود كه از صبح تا شام، به او لذت زندگي “اجتماعي” را كه كاملاً مخالف با بزمنشيني و انزواطلبي خودپسندانه است، ميدادند.
از طرف ديگر، يك ميليونر بزرگ آلماني نيز به نام هانس هاينتس كه بهطور خالص ساليانه در حدود 700 ميليون تومان، درآمد دارد، همة اموالش را بين 1420 نفر از همكارانش تقسيم كرد و خود نيز مانند يكي از آنها سهم برد و در كنارشان، شغل كوچكي را به عهده گرفت .
بدين ترتيب، قدرتالله و هانس، از دو قاره و از دو نقطة متضاد طبقاتي، در دو گروه ملي و فرهنگي، ايمان به مساوات را با عمل به آن، بيان كردند. قدرتالله با بچههاي مدرسه و هانس با همكارانش، برسر يك سفره نشست و هر دوي آنها، بدون تظاهرات و نمايشهاي رياكارانه، در طريق مساوات گام برداشتند.
تأثير عمل آنها كه يكي فراش مدرسه و ديگري كاپيتاليست بزرگي بود در اين است كه طنين صداي برابر خواهي را، صميمانه، با فضاي محدود زندگي اجتماعي خود درآميختند و صدرنشينان محافل سوروفور را كه گاهي از سر سيري و انباشتگي، مساوات لفظي و كلامي را تبليغ ميكنند، هشدار دادند كه روحية اصيل مساوات خواهي، ميتواند با حداقل امكانات، تجلي كند و دعوي جهانگستري هم نداشته باشد!